آیا واقعا عیسی وجود داشته است؟ آیا شواهد تاریخی برای وجود عیسی مسیح موجود می باشد؟

نگرانی حالتی است که گریبانگیر همه ما هست. نگرانی اساساً یعنی ترس از آینده. ما با توجه به تجربیاتی که در گذشته داشته‌ایم و با ارزیابی آنچه که در آینده ممکن است برایمان رخ دهد، دچار نگرانی می‌شویم. زندگی مدرن سریعاً در حال تغییر است؛ این تغییرات اضطراب‌هایی در ما پدید می‌آورد، و به این ترتیب، بیشتر در معرض نگرانی قرار می‌گیریم. رسانه‌های گروهی اخبار جهان را به خانه ما می‌آورد و بر اضطراب‌های زندگی می‌افزاید. نگرانی همچون دره‌ای است تنگ در فکر ما که تمام نگرانیهای ما در آن ریخته می‌شود. نگرانی سبب بی‌خوابی، یا کم‌اشتهایی، یا پرخوری می‌گردد. اگر به‌درستی به آن رسیدگی نکنیم، تندرستی‌مان به مخاطره می‌افتد. تحقیقات پزشکی ثابت کرده که فشار خون بالا، زخم معده، و بی‌خوابی، همگی ریشه در نگرانی دارند. به‌علاوه، ریشه اَشکال مختلف بیماریهای روانی را می‌توان در نگرانی جستجو کرد، زیرا این بیماریها زاییده تلاشهای وسواس‌گونه برای اجتناب از هر نوع رنج می‌باشند. شخص نگران واقعاً می‌کوشد تا از رنج و سرخوردگی فرار کند. نگرانی مشکل عاطفی اکثر ما انسان‌ها است؛ از اینرو، شبانان و مشاوران مسیحی مجبورند دائماً به آن رسیدگی کنند. امید من این است که در این مقاله کوتاه، بتوانیم مشورت خداوند ما عیسی مسیح را برای مشکل نگرانی کشف کنیم. دو نوع نگرانی وقتی پای سخن افراد نگران می‌نشینیم، باید پیش از هر چیز توجه داشته باشیم که دو نوع نگرانی وجود دارد. نوع اول نگرانی آن است که شخص دلیلی واقعی و مشخص برای نگرانی خود دارد. برای مثال، یک محصل ممکن است برای امتحان خود نگران باشد. نوع دوم آن است که شخص خودش نیز نمی‌داند به چه دلیل نگران است. ممکن است شبها نتواند بخوابد، اما دلیلش را نیز نمی‌داند. در هر دو مورد، احساس نگرانی کاملاً واقعی است و باید با محبت و شفقت با آن روبرو شد. تعلیم مسیح در مورد نگرانی به‌هنگام بررسی مشورت کتاب‌مقدس در مورد نگرانی، باید پیش از هر چیز به تعلیم خودِ مسیح در این زمینه مراجعه کنیم. او در متی ۶:‏۲۵-‏۳۴، سه اصل را در این زمینه مطرح می‌سازد. نگرانی گناه است نخست، او قویاً اظهار می‌دارد که نگرانی گناه است: ”پس به شما می‌گویم، نگران زندگی خود نباشید.“ (آیه ۲۵). نگرانی گناه است زیرا به‌معنی نااطاعتی مستقیم از مسیح می‌باشد. ریشه نگرانی در این است که شخص اعتماد ندارد که خدا قادر است از زندگی او مراقبت به‌عمل آورد. همچنین گناه است زیرا باعث ویرانی معبد روح‌القدس- یعنی بدن ما- می‌گردد. خبر خوش این است که وقتی می‌دانیم چیزی گناه است، می‌دانیم چه باید بکنیم: اعتراف آن به حضور پدر و دریافت بخشایش او و طاهر شدن. نگرانی بی‌مورد است دوم، مسیح تعلیم داد که نگرانی بی‌مورد است؛ او فرمود: ”کیست از شما که بتواند با نگرانی، ساعتی به عمر خود بیفزاید؟“ (آیه ۲۷). مسیح نمی‌توانست منظور خود را از این روشنتر بیان کند: نگرانی آینده ما را بهتر نمی‌کند و هیچ تغییری به‌همراه نمی‌آورد. تنها نتیجه‌ای که دارد، این است که ایمانمان را ویران سازد و آرامش و شادی‌مان را از میان ببرد. من در سراسر زندگی خود، نگرانیهای بسیاری داشته‌ام؛ اما آموختم که اغلب اوقات خدا آنها را حل می‌کند و نگرانی من بیهوده بوده است. نگرانی یعنی بی‌ایمانی و بالاخره، مسیح تعلیم می‌دهد که نگرانی عملی است مبتنی بر ایمانی، و چنانچه نگران هستیم، ”سست‌ایمان“ می‌باشیم (آیه ۳۰). منظور مسیح این است که وقتی نگران هستیم، در واقع می‌خواهیم نقش خدا را در زندگی خود ایفا کنیم. وقتی چنین می‌کنیم، قطعاً زیر بار سنگین زندگی کمر خم خواهیم کرد. اولویت زندگی ما چیست حال که پی بردیم مسیح در باره نگرانی چه می‌فرماید، فکر می‌کنید مسیح به شخص نگران چه مشورتی می‌دهد؟ او قطعاً به چنین شخصی خواهد گفت که اولویت‌های او را پیشه خود سازد. عیسی فرمود: ”بلکه نخست در پی پادشاهی خدا و انجام اراده او باشید، آنگاه همه اینها نیز به شما عطا خواهد شد“ (آیه ۳۳). عیسی این سخنان را در چارچوب نگرانی در باره خوراک و پوشاک بیان فرمود؛ طلبیدن اولویت‌های خدا بیش از این امور اهمیت دارد. عیسی از ما می‌پرسد که چه چیزی بیش از همه باعث رضایت خاطر ما می‌گردد: امور این دنیا یا شادی پادشاهی او؟ پولس می‌فرماید: ”معنی نیازمند بودن را می‌دانم، نیز معنی زندگی در وفور نعمت را. در هر وضع و حالی، رمز زیستن در سیری و گرسنگی، و بی‌نیازی و نیازمندی را فرا گرفته‌ام. قدرت هر چیز را دارم در او که مرا نیرو می‌بخشد.“ (فیلیپیان ۴:‏۱۲-‏۱۳). آیا ما نیز می‌توانیم چنین بگوییم؟ وقتی نگرانی همچون طوفان بر ما می‌تازد، باید به آغوش مسیح پناه ببریم و اجازه دهیم روح ما را او با حضور خود و وعده‌هایش آرام سازد. روز به روز زندگی کنیم مسیح مشورت خود را ادامه داده، اصلی به ما می‌دهد تا طوری زندگی کنیم که دیگر نیازی به نگرانی نداشته باشیم: ”پس نگران فردا مباشید، زیرا فردا نگرانی خود را خواهد داشت. مشکلات امروز برای امروز کافی است!“ (آیه ۳۴). خدا ما را به‌شکلی سرشته که روز به روز زندگی کنیم، و هر روز با مشکلات همان روز مواجه شویم، و مشکلات فردا را به امروز منتقل نکنیم. هر روز باید به فکر مشکلاتی باشیم که می‌توانیم حلشان کنیم، نه به فکر مشکلاتی که کاری در مورد آنها از دستمان بر نمی‌آید. نیازی نیست نگران اموری باشیم که می‌توانیم کاری در موردشان صورت دهیم، زیرا تنها کاری که باید انجام دهیم، این است که دست به کار شویم. اما اموری که در خصوص آنها کاری از دستمان بر نمی‌آید، آنها را باید به دست خدا بسپاریم. روزی دانشجویی به من گفت که به‌خاطر امتحانی که در پیش دارد، مضطرب و افسرده است. او چنان نگران بود که اصلاً قادر به درس خواند نبود. به او گفتم که او فقط امروز را تحت کنترل خود دارد، و کاری که باید بکند، این است که به کتابخانه برود و چند ساعتی را به مطالعه بپردازد، و افسردگی رهایش خواهد ساخت. او بعداً از من تشکر کرد و اعتراف کرد که در اثر فکر به آینده فلج شده بوده و نمی‌توانست به مسؤولیت خود برای همان روز فکر کند. آیا تلفنی هست که باید بکنید، اما به تعویق می‌اندازید؟ آیا باید موعظه‌ای بکنید؟ به‌جای نگرانی، آنچه را که امروز می‌توانید، انجام دهید، و بقیه را به خدا بسپارید. چند گام عملی در اینجا چند گام عملی برای مبارزه با نگرانی را ذکر می‌کنیم: ۱- خود را عادت دهید که نگرانی را همچون گناه اعتراف کنید و آمرزش الهی را دریافت دارید (اول یوحنا ۱:‏۹). ۲- عادت کنید که برای خدا انتظار بکشید. داود می‌فرماید: ”باز ایستید و بدانید که من خدا هستم.“ (مزمور ۴۶:‏۱۰). این بدان معنا است که از تلاشهای بیهوده دست بکشیم و نگرانیهای خود را به خدا بسپاریم. ۳- عادت کنید که زندگی خود را به دست خدا بسپارید: ”دل ثابت را در سلامتی کامل نگاه خواهی داشت، زیرا که بر تو توکل دارد.“ (اشعیا ۲۶:‏۳). باید مسؤولیت افکار خود را بپذیریم و آنها را بر خدا متمرکز سازیم. ۴- عادت کنید که به خدا تکیه کنید. باز به وعده خدا توجه بفرمایید: ”البته تو را معاونت خواهم داد و تو را به دست راست عدالت خود دستگیری خواهم کرد.“ (اشعیا ۴۱:‏۱۰). به وعده خدا بچسبیم و به آن اعتماد کنیم. ۵- عادت کنید که به خدا اعتماد کنید: ”برای هیچ چیز نگران نباشید، بلکه در هر چیز با دعا و استغاثه، همراه با شکرگزاری، درخواستهای خود را به خدا ابراز کنید. بدین گونه، آرامش خدا که فراتر از تمامی عقل است، دلها و ذهن‌هایتان را در مسیح عیسی محفوظ نگاه خواهد داشت.“ (فیلیپیان ۴:‏۶-‏۷)

معمولا وقتی این سوال پرسیده می شود، شخصی که سوال را مطرح می کند منظورش شواهد خارج از کتاب مقدس است. ما این را که کتاب مقدس نمی تواند خود منبع و مدرکی برای وجود عیسی مسیح باشد رد می کنیم. عهد جدید صدها مثال واقعی از وجود عیسی مسیح دارد. کسانی هستند که زمان نوشتن اناجیل را به قرن دوم میلادی نسبت می دهند، یعنی به بیش از صد سال بعد از مرگ عیسی. حتی اگر چنین باشد (که ما با آن شدیدا مخالفیم)، بر اساس خصوصیت شواهد بسیار قدیمی، نوشته های کمتر از ۲۰۰ سال بعد از انجام واقعه بسیار قابل اعتماد محسوب می شوند. بعلاوه، عده زیادی از صاحب نظران (مسیحی و غیر مسیحی) قبول دارند که رسالات پولس رسول (حداقل بعضی از آنها) در واقع بوسیله پولس در نیمه قرن اول میلادی، کمتر از ۴۰ سال بعد از مرگ عیسی نوشته شده. بر طبق شواهد بسیار قدیمی تاریخی، این دلیلی بسیار قوی برای وجود مردی بنام عیسی در اسرائیل در قرن اول میلادی می باشد.

در ضمن خیلی مهم است که تشخیص بدهیم در سال ۷۰ میلادی، رومیان اورشلیم را تصرف و بیشتر آنرا ویران کردند و مردم آنجا را کشتند. تمام شهرهای آن کاملا سوختند. ما نباید تعجب کنیم اگر بیشتر شواهد وجود عیسی مسیح از بین رفته باشد. خیلی از شاهدین عینی عیسی کشته شدند. این حقایق احتمالا تعداد شاهدان عینی و زنده عیسی را محدود کرد.

با توجه به اینکه خدمت عیسی مسیح نسبتا محدود به قسمت کوچکی از امپراطوری رم بود، با این وصف مقدار قابل توجهی از اطلاعات درباره مسیح از منابع تاریخی دنیوی هستند. بعضی از این منابع مهم تاریخی عبارتند از:

ناریخ نویس قرن اول رومی بنام تاکیتوس که یکی از دقیق ترین تاریخ نویسان بسیار قدیمی دنیا بحساب می آید، به “مسیحیان” خرافاتی اشاره می کند (از کریستوس که همان لغت لاتین برای مسیح هست گرفته شده)، که او یعنی مسیح در زمان حکومت طیبریوس بدست پنطیوس پیلاطس عذاب کشید. سوتونیوس، منشی اعظم امپراطور هادرین نوشت که مردی بنام کروستوس (یا مسیح) در قرن اول زندگی می کرد. (Annals 15.44)

فلاویوس جزفوس معروفترین تاریخ نویس یهودی است. او در در آثار تاریخیش به “یعقوب، برادر عیسایی اشاره می کند که معروف به مسیح بود.” آیه ای بحث بر انگیز وجود دارد (۱۸ : ۳) که می گوید، “اکنون در همین زمان عیسی، یک مرد حکیم، اگر بتوان قانونا به او مرد خطاب کرد. زیرا او کسی بود که کارهای تعجب آور و خارق العاده انجام می داد……او مسیح بود……او روز سوم دوباره زنده به آنها ظاهر شد، چنانکه این پیامبران خدا این و هزاران چیز عجیب دیگر را درباره اش پیشگویی کرده بودند. یکی از این نوشته ها می گوید، “در اینوقت مرد حکیمی بود بنام عیسی.” اعمال او نیکو بود و از نظر اخلاقی بسیار نیکو و پسندیده بود. و خیلی از یهودیان و از ملتهای دیگر شاگرد او شدند. پیلاطس او را محکوم به مصلوب شدن کرد تا بمیرد. اما آنهایی که شاگردان او شدند، از ایمان به او برنگشتند. آنها گزارش دادند که او سه روز بعد از مصلوب شدنش بر آنها ظاهر شد، و او زنده است، به همین منوال او احتمالا مسیح است که انبیا در مورد او چیزهای عجیبی گفته بودند.”

جولیوس افریکانوس، در بحثی از قول تالوس تاریخ نویس درباره تاریک شدن بعد از مصلوب شدن مسیح صحبت می کند. (نوشته های موجود، ۱۸)

پلینی جوان، در نامه های ۱۰: ۹۶ عادات پرستشی مسیحیان اولیه را ثبت می کند و می گوید که مسیحیان عیسی را بعنوان خدا پرستش می کنند و خیلی رقتار اخلاقی خوبی داشتند. او در ضمن به جشن محبت و شام خداوند اشاره می کند.

تلمود بابلی (سنهدرین ۴۳الف) مصلوب شدن عیسی را در غروب فصح و اتهام بر علیه او را برای جادوگری و تشویق یهودیان به برگشتگی از دین، تایید می کند.

لوسین از ساموساتا یک نویسنده یونانی قرن دوم بود که اعتراف کرد عیسی بوسیله مسیحیان پرستیده می شد، تعالیم جدید آورد، و بخاطر آنها مصلوب شد. او گفت که تعالیم عیسی شامل برادری بین ایمانداران بود و انکار خدایان دیگر و برگشتن از آنها از اهمیت بسیاری برخوردار بود. مسیحیان بر اساس قوانین عیسی زندگی می کردند، خود را صاحب حیات ابدی می دانستند، و با این مشخص می شدند که از مرگ نمی ترسیدند، بطور داوطلبانه با خدا رازگاهان داشتند، و به مال دنیا اهمیت زیادی نمی دادند.

مارا بار سراپیون می گوید که عیسی مردی حکیم و نیکو بود، خیلی ها او را پادشاه اسرائیل می دانستند، بوسیله یهودیان کشته شد، و در تعالیم پیروانش زنده است.

در عین حال ما نوشته هایی داریم مثل انجیل حقیقت، نوشته های یوحنا، انجیل توما، نوشته های بلند بالا در باره قیام و غیره.

در واقع ما تقریبا می توانیم انجیل را از روی منابع غیر مسیحی قرون اولیه دروباره نویسی کنیم: عیسی مسشح خوانده می شد (جزفوس)، کارهای مافوق طبیعی می کرد، برای قوم اسراییل تعالیم جدید آورد، در روز فصح برای آنه

Raouf
ا بدار آویخته شد (تلمود بابلی)، در یهودیه بود (تاکیتوس)، اما ادعای خدایی میکرد و اینکه بر می گردد (الییزار)، که این را پیروانش باور داشتند، او را بعنوان خدا پرستش می کردند (پلینی جوان).

شواهد بیشماری برای وجود عیسی مسیح وجود دارد، هم در تاریخ کتاب مقدسی و هم در تاریخ دنیوی. بزرگترین دلیل اینکه عیسی مسیح وجود دارد این است که هزاران مسیحی در قرن اول میلادی منجمله حواریون حاضر بودند زندگیشان را بعنوان شهید برای عیسی مسیح بدهند. مردم حاضرند برای چیزی بمیرند که باور دارند حقیقت است، اما هیچکس برای دروغ حاضر نیست بمیرد.
منبع:تلگرام بشارت