1

آدم در چه زمانی آفریده شد؟

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ (کشیش کلیسای ایرانیان شادی در جنوب کالیفرنیا)

سوال رایج مسیحیان و غیر مسیحیان این است: چند سال قبل آدم آفریده شد؟

کتاب مقدس هرگز تاریخ منشاء جهان و بشر را تعیین نکرده است و چنین آیه ای وجود ندارد. در اولین آیه کتاب مقدس چنین آمده است:‏ “در ابتدا،‏ خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید”. این گزارش کلی‏ به دانشمندان این امکان را می‌دهد که بتوانند قدمت جهان مادی را بر اساس اصول علمی تعیین کنند.

نویسندگان عبری کتاب مقدس، با اصطلاحات روزگار باستان نسب نامه ها را نوشته اند. مثلا اصطلاح “پدر” را به معنی “پدر” یا “جد” و “نسل”به کار برده اند. علاوه بر این در دوران باستان، افرادی که رتبه مهمی نداشته اند و کم اهمیت بوده اند، از شجره نامه حذف گردیده اند. طبق تحقیقات باستان شناسان، بر طبق عادت مردم خاورمیانه در زمان باستان در مورد نسب نامه ها، می توان با اطمینان گفت که فقط افراد مهم ذکر شده اند. این مثال را در انجیل متی فصل ۱ آیات ۱- ۱۷ پیدا می کنیم.

در این نسب نامه، سه تن از پادشاهان حذف شده اند (اخزیا، یوآش، امصیا) و یورام به عنوان پدر عزیا ذکر شده، در حالی که پدربزرگش بوده است. باستان شناسان معتقدند که شجره نامه های مندرج در کتاب پیدایش کامل نیست.

در نتیجه، پیدایش بشریت به دوران دورتری بر می گردد. بنابراین، نسب نامه های خاور نزدیک در کتاب مقدس و دوران باستان، به منظور ارائه تاریخچه کامل خاندان، قبیله یا قوم خاص نوشته نشده اند، بلکه فقط حاوی اسامی افراد مشهور یا بزرگان هر خاندان بوده اند.

تکامل گرایان نظریات مختلفی درباره پیدایش انسان بر روی زمین ارائه داده اند و می گویند انسان بین ۴۰۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰۰ هزار سال قبل به وجود آمد. با این توصیف، تمام دانشمندان تکامل گرا با این زمان های تقریبی توافق ندارند.

کتیبه های بابلی و سومری گزارش داده اند که مردی را که انسان ها از او به وجود آمده اند، دیده اند. این کتیبه ها هیچ گونه اشاره ای به وجود انسان های ماقبل “آن مرد” نکرده اند.

اساس اعتقادات تکامل باوران بر جمجمه و دندان های انسان های نخستین استوار است. این در حالی است که کالبد های کامل انسان های اولیه به ندرت یافت شده اند. هم چنین میان پژوهشگران و دانشمندان در مورد طبقه بندی فسیل ها، اتفاق نظر وجود ندارد. در نتیجه هنرمندان نمی توانند چهره و اندام واقعی آنان را بازسازی نمایند.

در سال ۲۰۰۳ کارل استیون که در بخش علم کالبدشناسی دانشگاه آدلاید در استرالیا فعالیت می کند، چنین اظهار نظر کرد:”تصاویر نقاشی چهره های انسان های اولیه، بیانگر واقعیت نیستند. این تصاویر تخیلی بر اساس بررسی های دانشمندان نمی باشد و مخاطبان ناآگاه به پژوهش های علمی را فریب می دهد”.

یکی از دانشمندان متعصب تکامل گرا به نام نیلز الدریج در کتابش تحت عنوان “پیروزی تکامل و شکست آفرینش گرایی” (صفحات ۴۹ و ۸۵) چنین اظهار نظر کرد:”بررسی بر روی فسیل ها نشان می دهد که در دوران طولانی تغییرات جزئی بوده و یا اصلا تکاملی رخ نداده است”.

چارلز مارشال و جیمز والنتین در کتاب “اهمیت تطبیق ژنوم ها در منشاء اندام حیوان و ظهور ناگهانی حیوانات در دوران کامبرین” (صفحه ۱۱۹۰، نسخه انگلیسی)، نتایج تحقیقات شان را درباره منشاء حیوانات چنین شرح می دهند:

“سخت ترین آزمون هنگامی است که می کوشیم مطابق نگرش داروین به منشاء حیات حیوانات دست یابیم. وقتی می خواهیم مراحل تکامل حیوانی را بررسی کنیم، از آن جا که فسیل های اصلی (حلقه های مفقود شده) را نداریم، نمی توانیم با قاطیعت تایید کنیم که این حیوان در چه زمان هایی و با گذراندن چه مراحلی دارای چنین بدن و اندام هایی شده است.”

با آزمایش های کربن ۱۴ دانشمندان دریافتند که قدمت استخوان های نئاندرتال ها (انسان های غول پیکری که در دوران کتاب مقدس زندگی می کردند) به هزاران سال قبل بازمی گردد. به عبارت دیگر، آنان در دوران کتاب مقدس زندگی می کردند. اما چگونه دانشمندان تکامل گرا به این نتیجه رسیدند که نئاندرتال ها در ۳۲ هزار سال قبل منقرض شدند؟

به عنوان مثال، اکثر فسیل های دایناسورها هم چنان دارای استخوان های اصلی می باشند. این استخوان ها برای تبدیل شدن به فسیل، به زمان بسیار طولانی (میلیون ها سال) نیاز نداشتند، زیرا با جاری شدن سیل و جمع شدن رسوبات، در ظرف مدت کوتاهی استخوان ها به صورت فسیل در می آمد.

اگر تکامل گراها بخواهند قدمت استخوان های نئاندرتال ها را با سنجش اورانیم تعیین کنند، زمان انقراض آن ها به چند میلیون سال قبل بازمی گردد و ادعای شان مبنی بر ۳۲ هزار سال قبل زیر سوال می رود. اگر آنان میلیون ها سال قبل نابود شدند، پس چگونه فسیل های آن دوران سالم مانده، اما از استخوان های انسان های بعد از نئاندرتال ها، هیچگونه اثری باقی نمانده؟ یا فرض کنید با سنجش اورانیوم قدمت استخوان های ناپلئون را آزمایش کرده و اعلام کنند که ناپلئون ده میلیون سال قبل زندگی می کرد. آیا این ادعا را باور می کنید؟ آیا شواهد تاریخی این سنجش را تایید می کند؟

اما واقعیت آن است که پیدایش فصل های ۱- ۱۱ گزارش مختصری از تاریخ جهان است. اگر گزارش تاریخی پیدایش درست نباشد، بنابراین اخلاق و الهیات مسیحی نیز قابل تکذیب است.

بعضی از مخالفان کتاب مقدس معتقدند که فصل های اول و دوم کتاب پیدایش جنبه تاریخی ندارد و صرفا، شعر و سرود می باشند. در حالی که اگر متن ادبی پیدایش و مزامیر را مقایسه کنیم، در می یابیم که سبک سرودن شعر در فصل های اول و دوم پیدایش وجود ندارد. حتی اگر فرض کنیم پیدایش خلقت و آدم و حوا شعرگونه است، آیا شعر از ارزش حقیقت تاریخی می کاهد؟ آیا هرگز نمی توان حقایق مسلم تاریخی را در قالب شعر ارائه داد؟

در کتاب پیدایش، هیچ گونه تفاوت سبک ادبی میان زندگی آدم (فصل ۲) و ابراهیم (فصل ۱۲) مشاهده نمی شود. در یازده فصل نخست، تاریخ نادیده انگاشته نمی شود. موسی با دقت و درایت میان آدم و حوا و ابراهیم و نیز در ادامه با قوم اسرائیل ارتباط برقرار می سازد.

نسب نامه آدم و نسل او در فصل پنجم کتاب پیدایش نشان می دهد که آدم و حوا، انسان های واقعی بوده اند و نه خیالی. هم چنین نسب نامه های اول تواریخ فصل اول و لوقا فصل سوم از نظر تاریخی با آدم پیوند می خورند.

کتاب مقدس به هیچ وجه نمی گوید که نخستین انسان یعنی “آدم”، یک شخصیت افسانه ای بوده، بلکه نشان می دهد که او شخصی حقیقی بوده است: یک انسان متفکر و دارای احساسات که می توانست در باغ عدن کار کند. بعد از گذشت مدتی نامشخص، خدا نخستین زن را آفرید تا همسر آدم شود. وقتی آدم چشمش به حوا افتاد، گفت:”این است استخوانی از استخوان هایم و گوشتی از گوشتم” (پیدایش فصل ۲ آیه ۲۳). سخن “آدم” بیانگر شاهد عینی واقعیت است. بنابراین، گزارش زندگی آدم و حوا تمثیلی و غیر واقعی نیست.

مواد شیمیایی موجود در بدن انسان، نشان می دهد که بشر از خاک آفریده شده است: کربن، آهن و اکسیژن در خاک زمین یافت می شوند. طبق گزارش کتاب مقدس، خداوند از خاک زمین، آدم را سرشت (پیدایش فصل ۲ آیه ۷).

عهد جدید، آدم را به عنوان شخصیت تاریخی معرفی می کند (رومیان فصل ۵ آیات ۱۲- ۲۱، اول قرنتیان فصل ۱۵ آیات ۲۱- ۲۲، و آیات ۴۵- ۴۹).

 

عکس ‏‎Mehran Pourpashang‎‏