کریسمس

وقتی سخن از عید میلاد مسیح، یا همان کریسمس، به‌میان می‌آید، معمولاً به‌یاد لحظاتی شاد و پرزرق و برق می‌افتیم، به‌یاد چراغانی‌های خیابانها و ویترین فروشگاهها. ایام کریسمس و سال نو برای افرادی که از رفاهی نسبی برخوردارند، روزهای شادی به‌نظر می‌رسد. اما آیا واقعاً نخستین کریسمس، زمان ولادت مسیح، نیز چنین بود. در این مقاله، نگاهی به واقعیت‌هایی خواهیم انداخت که در روایات انجیل‌ها در خصوص این رویداد مهم ذکر شده است.

دختری نوجوان را تجسم کنید که در عقد جوانی به‌نام یوسف بود. این دختر در شهرکی به نام ناصره زندگی می‌کرد که از قضا، شهرت خوبی هم نداشت. روزی جبرائیل، فرشتۀ مقرب خدا، بر او ظاهر شد و خبر حیرت‌انگیزی به او داد. فرشته به او گفت: “ای مریم، مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است. اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید که باید نامش را عیسی بگذاری”. مریم از فرشته پرسید که چگونه چنین چیزی ممکن است، زیرا هرگز با مردی نبوده است. جبرائیل او را مطمئن ساخت که او به‌واسطۀ قدرت روح‌القدس آبستن خواهد شد. در اینجا، مریم با تسلیم به ارادۀ خدا و با فروتنی گفت: “کنیز خداوندم. آنچه دربارۀ من گفتی، بشود.” (بر اساس انجیل لوقا ۱:‏۲۶-‏۳۸). مریم سرودی زیبا با الهام از روح‌القدس سرایید و در قسمتی از آن گفت: “زین پس، همۀ نسلها خجسته‌ام خواهند خواند، زیرا آن قادر که نامش قدوس است، کارهای عظیم برایم کرده است.” (انجیل لوقا ۱: ‏۴۸-‏۴۹). و به‌راستی نیز که چنین است. همۀ مردمان در طول تاریخ، مریم را خجسته خوانده‌اند، به‌خاطر افتخاری که نصیب او شد. او به ارادۀ خدا تسلیم شد و گفت که کنیز خداوند است.

اما این افتخار و شادی همراه بود با مشقت‌های فراوان. اطاعت از خدا و تسلیم شدن به ارادۀ او، برای مریم به بهایی گران تمام شد. او چگونه می‌توانست به خانواده و خویشان و همسایگان خود ثابت کند که این آبستنی از روح‌القدس است و او پاکدامنی خود را حفظ کرده است؟ چه کسی حرف او را باور می‌کرد؟ مریم احتمالاً دچار تنش درونی شده بود، اما مصمم بود از ارادۀ خدا اطاعت کند. وقتی یوسف، نامزد عقدی مریم، از ماجرا باخبر شد، دچار تردید گردید و تصمیم داشت عقد خود را با مریم برهم بزند. او نیز سخن مریم را باور نکرد. این چه رنجی برای مریم به‌همراه داشت! اما یوسف به حکم فرشتۀ خداوند که در خواب بر او ظاهر شد، دانست که این بارداری از روح‌القدس است و مریم را به زنی گرفت و در پناه خود قرار داد.

فکر می‌کنید مریم و یوسف چه احساسی داشتند؟ آیا برای مریم، اطاعت از خدا و تسلیم شدن به ارادۀ او آسان بود؟ آیا نمی‌بایست ننگی را که ممکن بود در جامعه بر او گذاشته شود، بپذیرد؟ باید بدانیم که انجام ارادۀ خدا و تسلیم شدن به ارادۀ او مشقت به‌همراه دارد.

وقتی ماهها از بارداری مریم گذشت، او و یوسف می‌بایست برای شرکت در سرشماری رومی‌ها، به شهر آبا و اجدادی خود بروند. به همین منظور، با اینکه مریم احتمالاً در روزهای آخر بارداری‌اش بود، رنج سفر را بر خود هموار کرد و به‌همراه یوسف به شهر بیت‌لحم رهسپار شد. در آنجا وقت زایمان مریم فرارسید. اما جایی در شهر نیافتند، و ناگزیر فرزند خود را در آخوری به دنیا آوردند، دور از خانواده و خویشان و یاران خود. نخستین کریسمس همراه با مشقت بود! انجام ارادۀ خدا گرچه شادی روحانی به‌همراه دارد، اما خالی از مشقت و سختی نیست. اما این رنج و سختی در آسمان پاداشی عظیم به‌ارمغان خواهد آورد.

بعد از تمام این مشقات، مدتی پس از ولادت عیسی، فرشتۀ خداوند در خواب به یوسف گفت که به مصر بگریزد، زیرا پادشاه ظالم وقت که از ظهور پادشاهی آسمانی آگاه شده بود، قصد قتل او را داشت. بدین‌سان، یوسف و مریم در سرزمینی غریب، آواره شدند. چه مشقتی! انجام ارادۀ خدا با مشقت همراه است، اما پاداشی ابدی به‌همراه می‌آورد.

نخستین کریسمس، برخلاف آنچه در روزگار ما جشنی شاد و پرزرق و برق است، برای یوسف و مریم آکنده از سختی و مشقت بود. انجام ارادۀ خدا برای ایشان آسان نبود، برای ما نیز نخواهد بود. از یاد نبریم که همین مریم که با چنین سختی‌ای، نجات‌دهندۀ بشریت را به‌دنیا آورد، در آخر می‌بایست شاهد مرگ جگرگوشۀ خود، به فجیع‌ترین شکل می‌بود. اما سرانجام، وقتی عیسی در روز سوم پس از مرگش، زنده شد و از مردگان برخاست، اشک غم از چشمهای او زدوده شد و دانست که رنج و مشقتش چه ثمر جاویدانی برای بشریت به ‌ارمغان آورده است.