قسمت سوم
نخستین جرقه
اما در سال ۱۵۱۷ اتفاقی افتاد که همچون جرقهای بود بر مخزن بنزین. ماجرا بهطور خلاصه از این قرار بود که اسقف یکی از مناطق آلمان میخواست به مقام اسقفی منطقه مجاور نیز برسد. اما این کار از نظر قانون کلیسا ممنوع بود، مگر آنکه پاپ رضایت دهد. پاپ نیز برای موافقت با این امر، مبلغ کلانی پول مطالبه میکرد تا صرف هزینههای بنای کلیسای سنت پیتر بسازد که امروز نیز در واتیکان موجود است. پاپ بهمنظور آنکه به آن اسقف کمک کرده باشد، به او اجازه داد که اسنادی را به فروش برساند بهنام مغفرتنامه. همانطور که قبلاً گفتیم، یکی از آیینهای کلیسای کاتولیک، آیین توبه است. در آیین توبه، کشیش پس از شنیدن اعتراف به گناه فرد، و پیش از ادای فرمول آمرزش، میتواند از فرد بخواهد که صدقهای به فقرا بدهد یا روزه بگیرد یا کار خاصی انجام دهد. طبق این آیین و مطابق تجویز پاپ، اسقف مورد بحث مجاز شد که در ازای ادای فرمول آمرزش، مغفرتنامهای به فرد بفروشد. این مغفرتنامه، شخص را مطمئن میساخت که گناهانش نه فقط در این دنیا، بلکه در آخرت نیز آمرزیده شده است. شخص حتی میتوانست برای بستگان متوفای خود نیز مغفرتنامه بخرد تا مدت اقامت آنان را در برزخ، میلیونها سال کوتاه کند! بهای این مغفرتنامهها بستگی به میزان ثروت فرد داشت. مستمندان بهایی نمیپرداختند.
در تاریخ ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷، لوتر در اعتراض به چنین اقدامی، بیانیهای شامل نود و پنج ماده نوشت و آن را بر سردر کلیسای قصر ویتنبرگ نصب کرد. این اعتراض لوتر صرفاً بر علیه سوء استفاده از نظام مغفرتنامهها بود. اما بین سالهای ۱۵۱۸ تا ۱۵۲۱ لوتر متقاعد شد که تنها راه برای تحول و اصلاح نظام کلیسایی، جدایی از روم و نظام کلیسایی آن است.
مقامات مختلف کلیسایی کوشیدند لوتر را از عقایدش بر گردانند یا او را خاموش سازند. به این منظور، شوراهای مختلفی تشکیل دادند. اما لوتر شجاعانه در تمام آنها شرکت کرد و میگفت که یگانه مرجع قابل قبول برای او، کتابمقدس است؛ هر چه که بر اساس کتابمقدس قابل اثبات نباشد، از نظر او خارج دین است.
این مطلب ادامه دارد.
منبع: وبلاگ آرمان رشدی