دوران بین عهدین
مابین پایان تاریخ عهد قدیم از زمان نحمیا و ملاکی تا شروع تاریخ عهد جدید، در حدود چهار صد سال فاصله وجود دارد. بعد از تبعید در بابل (۵۸۶-۵۳۹ قبل از میلاد)، اسرائیل هرگز استقلال دوباره خود را بدست نیاورد؛ اسرائیل همچنان یک قلمرو کوچک در تحت سلطه امپراطوریهای مختلف باقی ماند: اول امپراطوری پارس که در سال ۵۳۹ قبل از میلاد شروع شد، سپس امپراطوری یونان که در سال ۳۳۲ قبل از میلاد شروع شد، و سرانجام امپراطوری یونان که در سال ۶۳ قبل از میلاد آغاز گردید.
این اسکندر کبیر یونانی بود که امپراطوری پارس را تسخیر و مالک اسرائیل (فلسطین) گردید. اسکندر به عنوان حکمران کل دنیای مدیترانه تا حد نهایت شرقی که پاکستان کنونی میشود به بسط و گسترش زبان و فرهنگ یونانی در سراسر قلمرو امپراطوری خود پرداخت.اسکندر در سال ۳۲۳ قبل از میلاد درگذشت، و امپراطوری او بین چهار سردار سپاه تقسیم گردید. یکی از این سرداران حکمران مصر و دیگری حکمران سوریه گردید؛ آنها در کتاب دانیال ۱۱: ۱-۱۹ پادشاه جنوب و پادشاه شمال نامیده شدهاند. از آنجاییکه اسرائیل در حد مابین مصر و سوریه واقع شده است، پس اول به زیر دست قدرت پادشاه اولی و سپس پادشاه دوم و در انتها به دست جانشینان آنها افتاد. اما در نهایت سوریه در سال ۱۹۸ قبل از میلاد بر اسرائیل تسلط یافت. و یکی از شریرترین پادشاهان آن به نام آنتیوخوس پنجم اپیفانس (۱۷۵-۱۶۴ قبل از میلاد)، تلاش زیادی را برای از میان بردن مذهب یهود انجام داد. او مجسمه زئوس از خدایان یونانی را در معبد اورشلیم بر پا ساخت و در مذبح آنجا یک خوک قربانی کرد. این رویداد به عنوانرجاست ویرانی شناخته شد (دانیال ۱۱: ۳۱).
آنتیوخوس همچنین یهودیان را مجبور ساخت تا در هر دهکده مذبحهای یونانی را برقرار ساخته و قربانیهای خود را به خدایان یونانی تقدیم کنند. در یکی از این دهکدهها که یکی از بزرگان یهودی به نام متاتیاس زندگی میکرد تمامی مذبحهایی را که در آنجا بنا شده بود نابود ساخته و نماینده آنتیوخوس را نیز کشت. این جرقهای برای آغاز شورش مکابیان بود که برای بیست و چهار سال ادامه یافت و نتیجه آن استقلال بخشی از اسرائیل تا آمدن رومیان گردید.
در سال ۶۳ قبل از میلاد یکی از سرداران روم بنام پومپه اورشلیم را تسخیر و کاهنان یهودی را قتل عام کرد، و وارد قدس الاقدس معبد شد. بدینسان حاکمیت روم بر فلسطین آغاز گردید که همچنان در سراسر دوره عهد جدید نیز ادامه داشت. جای تعجب نیست که یهودیان دوران مسیح از رومیان تنفر داشتند و تنفر یهودیان به دنبال نابود شدن اورشلیم توسط رومیان در سال ۷۰ پس از میلاد بسیار بیشتر نیز خواهد شد.
بسیاری از یهودیان در طی این چهار قرن مابین عهدین، فلسطین را ترک و در سایر کشورها ساکن گردیدند. در دوران عیسی، تقریبا هر شهر عمده در قلمرو مدیترانه دارای کنیسه یهودیان بود. این یهودیان پراکنده نه به زبان عبری بلکه به زبان یونانی سخن میگفتند؛ از اینرو عهد قدیم به یونانی ترجمه شده و ” هفتادگانی“ نامیده شد. این عهد قدیم یونانی بعدها تبدیل به کتاب مقدّس کلیسای اولیه گردید؛ وقتی پولس و سایر رسولان به سفر بشارتی خود رفتند، این کتاب مقدّس ی بود که آنها از آن استفاده میکردند.
در طی دوران بین عهدین مجموعه دیگری از کتابها به نگارش درآمدند که ” آپوکریفا“ (اسفار مشکوک، قانون ثانی) نامیده میشوند و این واژه در یونانی به مفهوم ” پنهان شده“ است. این کتابها بخشی از کلام خدا نیستند، گرچه آنها در برخی از ویرایشهای کتاب مقدّس نیز ضمیمه شدهاند. گرچه این کتابها بوسیله یهودیان به نگارش درآمده بودند اما شورای اولیه یهودیان، کتابهای آپوکریفا را رد کرد و کلیسای اولیه نیز آنها را به عنوان کتابهای الهامی مورد نظر قرار نداد. گرچه آپوکریفا شامل حقایق بسیاری است، اما آنها به هر آنچه که قبلا در کتابهای عهد قدیم نوشته شده بود چیزی اضافه نکردند.
زمانی که دوران عهد جدید آغاز گردید، تغییرات بزرگی در دنیای باستان صورت گرفته بود. زبان یونانی تبدیل به زبان بین االمللی شده بود، و دنیای باستان در تحت امپراطوری روم یکی شده بودند. جادههای جدیدی ساخته شده بودند؛ مسافرت افزایش یافته بود؛ و گروه کوچکی از ایمانداران به نام ” مسیحیان“ کتاب مقدّس یونانی خود را برداشته و انجیل عیسی مسیح را در سراسر امپراطوری روم و در ماورای آن پخش کرده و گسترش میدادند. و بعد از این دیگر دنیا همان دنیای سابق نخواهد بود.
منبع:راه مسیح ومسیحت