نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ (کشیش کلیسای شادی در جنوب کالیفرنیا)
یعقوب در اولین روز سفر طولانی به حران (شمال سوریه)، پس از غروب آفتاب، سنگی برداشت و زیر سر خود نهاده، خوابید. در خواب نردبانی را دید که پایه آن بر زمین و سرش به آسمان می رسد. فرشتگان خدا از نردبان بالا و پایین می رفتند (پیدایش فصل ۲۸ آیات ۱۰- ۱۲). معنای این نردبان چه بود؟
یعقوب “خانه نشین” اکنون خانه به دوش است و سفری طولانی به مسافت حدود ۷۰۰ کیلومتر به سوی حران را در پیش دارد. او از برادر خشمگین خود (عیسو) فرار می کرد و با آینده ناشناخته ای روبرو بود. تنها چیزی که داشت برکتی بود که از پدرش (اسحاق) یافته بود.
از این به بعد، یعقوب “خانه نشین” به مهاجری تبدیل شد که می بایست با ایمان به خدا گام بردارد. بدون شک، یعقوب این سوالات را از خود می پرسید:” آیا عیسو او را تعقیب خواهد کرد؟ آیا غذای کافی برای ادامه سفر خواهد داشت؟” یعقوب در ترس، انزوا و تنهایی به سرمی برد.
یعقوب در این افکار بود که غروب فرا رسید. او روی زمین خوابید. یک تخته سنگ به عنوان بالش زیر سرش گذاشت. یعقوب به هنگام خواب، رویا دید. در دوران کتاب مقدس خداوند معمولا از طریق رویا بر مردم آشکار می گردید (پیدایش فصل ۱۵ آیات ۱۲- ۱۳، فصل ۲۰ آیه ۳، متی فصل ۱ آیات ۲۰- ۲۳، فصل ۲ آیات ۱۲- ۱۳). هنوز هم گاهی خداوند از طریق رویا سخن می گوید.
یعقوب بر روی زمین در حالی که بالش سنگی زیر سر داشت، به خواب فرو رفت. از محافظان پدرش، دلسوزی مادرش، ثروت پدرش، غذاهای خوشمزه، رفاه چادر و رختخواب نرم و گرم خبری نبود. در این وضعیت سخت و دشوار، خدا با او صحبت کرد.
به یاد داشته باشیم خدا از طریق مشکلات و سختی ها با ما سخن می گوید.
هنگامی که یعقوب به خواب رفت، در رویا نردبانی را دید که فرشتگان میان زمین و آسمان از آن بالا و پایین می رفتند.
رویای یعقوب معنی سمبلیک داشت. واقعیت آن است که فرشتگان نیازی به نردبان و پلکان ندارند. با دیدن این رویا، یعقوب متوجه شد که او تنها نیست، زیرا خدا با اوست. خدای ابراهیم و اسحاق از او مراقبت و حفاظت می کند و فرشتگان مشغول حفاظت و مراقبت او هستند.
با این توصیف، عیسی این رویا را به خود نسبت داد:” همه شما آسمان را خواهید دید که باز شده و فرشتگان خدا نزد من می آیند و به آسمان باز می گردند” (یوحنا فصل ۱ آیه ۵۱). زیرا او واسطه و میانجی میان خدا و انسان است (اول تیموتاوس فصل ۲ آیه ۵). عیسی فرمود:” من راه و راستی و حیات هستم. هیچکس نمی تواند به خدا برسد مگر به وسیله من” (یوحنا فصل ۱۴ آیه ۶).
خدا با یعقوب سخن گفت و همان وعده هایی را تکرار کرد که سال ها قبل به ابراهیم گفته بود (پیدایش فصل ۱۲ آیه ۳، فصل ۱۳ آیات ۱۵- ۱۶). خداوند بر خلاف خدایان بت پرستان که حوزه قدرت و نفوذ آنان محدود به منطقه جغرافیایی بود، به یعقوب فرمود:” من با تو هستم در هر جایی که بروی” (فصل ۲۸ آیه ۱۵).
خداوند هم چنین یک وعده دیگر به یعقوب داد:” دوباره تو را به سلامت به این سرزمین (کنعان) باز خواهم آورد” (آیه ۱۵). این وعده طی سال هایی که یعقوب از سرزمین کنعان به دور بود، سبب تقویت او می گردید.
اما واقعیت این است که وعده های تنها محدود به ابراهیم و نسل او نبود. این وعده ها متعلق به ایمانداران مسیحی نیز می باشد. ما مسیحیان فرا خوانده شده ایم تا خبر خوش و نجاتبخش انجیل را به جهان اعلان کنیم.
وقتی یعقوب از خواب بیدار شد، فهمید که خدای حقیقی، بیش از گذشته به او نزدیک است. آن مکان ناامن که فاقد رفاه و آسایش بود، با حضور خدا و وعده های امیدبخش، به مکانی بیاد ماندنی و دلپذیر تبدیل شد. یعقوب آن مکان را “خانه خدا” نامید (آیات ۱۸- ۱۹).