پشت درها را قفل انداخته ای ، درِ قلب و وجود و زندگیت را مسدود کرده ای و اجازه نمی دهی کسی وارد بشود
تنها مانده ای و از ترس عریانی و خجالت ، گوشه گیر و إفسرده شده ای و خود را در زندان خود محدود ساخته ای …
حالا در به صدا در می آید
تق تق تق
این صدا صدای تازه و شیرینی است
ملایم می گوید ؛ در را باز کن تا وارد شؤم
بدون قضاوت و با مهربانی و با عشق بدون جبر در را می کوبد صدایی نرم و با محبت و با نفوذ که تا عمق وجودت می رود
او می گوید در را باز کن
می گویی نمی توانم … عریانم ، بدبختم و خجالت می کشم
او می گوید نترس من هستم من ننگ عریانی تو را می پوشانم
من با خودم دوا آوردم ، شفا آوردم ،تا زخمهای تو را بشویم و درمان کنم
در را باز کن من با خودم نآن آوردم ، آب حیات آوردم
و تو در را باز می کنی
و او وارد شده و اولین کاری که می کند بجای اینکه تو را مسخره کند
ردای خودش رو به دور تو می کشد و تو را می پوشاند و تو را در آغوش می گیرد
و تو در آغوشش می روی و او تو را نوازش می کند
و تو رو محبت می کند ، زخمهات رو شفا می دهد ، او آمده تا با تو همسفره شود و شام بخورد
او کیست ؟؟
او همان کسی است که الیشع و ایلیا را فرستاد تا به خونه بیوه زنان برود تا در آخرین لحظات به آنها غذا بدهد
او همان خدایی است که به ایلیا از طریق کلاغها غذا می رساند
او همان خدایی است که می گویند در جسم ظاهر شد و با پنج نآن و دو ماهی … که برکت داد، هزار نَفَر خوردند و سیر شدند
او همان خداوندی است که منتظر پسران گمشده است تا آنها را با آغوش باز بپذیرد
چرا چون او روی صلیب بخاطر ما عریان شد و ننگ عریانی بر او آمد ، او بخاطر من و تو فقیر شد ، و زخمی شد
بله او همان عیسی مسیح است
همان او که در لطف و رحمت پدر زندگی می کرد
او گفت ؛ من فقیر شدم تا تو فقیر نشوی
من تحقیر شدم تا تو تحقیر نشوی
من تنها شدم تا تو تنها و بی کس نشوی
من عار و رسوایی همه شما را روی صلیب برداشتم
حالا او تو را بر سر سفره خودش دعوت می کند
این جسم من است بخور
این خون من است بنوش
منبع:مسیح تنها راه نجات