قسمت سوم
دیدگاه دوم: تکامل الهی
گروه دیگری از مسیحیان به انضمام دانشمندانی که مسیحی هستند معتقد به دیدگاه دوم هستند مبنی بر اینکه خداوند از مدت زمانی طولانی و فرایندی طبیعی استفاده کرده و بتدریج گیاهان و حیوانات بیشتر و کاملتری را از نمونه ساده آن به عمل آورده است. این فرایند تکامل الهی نامیده شده است. اما وقتی یک نظریه خاص تکاملی، وجود خدا را انکار کرده و ادعا میکند که کل فرایند بصورت تصادفی و با ترکیب عناصر شروع شده است، آنگاه این نظریه را تکامل مادی مینامند. اغلب دانشمندان غیر مسیحی بر این باورند که تمامی انواع گوناگون گیاهان و حیوانات بتدریج و بوسیله فرایندی طبیعی بسط یافتهاند که میتواند با روشهای علمی کشف و بررسی شوند. گرچه دانشمندان مسیحی که اعتقاد به تکامل الهی دارند بر این باورند که خداوند ترتیب تمامی فرایندهای طبیعی را از ابتدا داده است و اینکه خداوند همچنان به این روند از طریقهای طبیعی ادامه میدهد تا انواع پیچیده تری از گیاهان و حیوانات را به عمل آورد.
مسیحیان موافق با تکامل الهی بر این باورند که نه فقط گیاهان و حیوانات بلکه مردان و زنان نیز از طریق فرایندهای طبیعی از قبیل جهش ژنتیکی در ماده به عمل آمدهاند. آنها اشاره میکنند که حداقل برخی از این جهشهای ژنتیکی نه مضر بلکه مفید بوده است. آنها میگویند که مخلوق انسانی از اجدادی بسط یافته که بیشتر از اینکه شبیه انسان امروزی باشد شبیه میمون آدم نما بوده است. جهشهای ژنتیکی مفید سبب افزایش هوش این اجداد گردیده و به برخی از آنها قابلیت ایستادن بر روی دو پا و استفاده از دستها را داده است. یک چنین قابلیتهای جدیدی به برخی از این آدم نماها کمک کرده تا بیشتر زندگی کنند و نسل خود را افزایش دهند و بیشتر و بیشتر شبیه مخلوق انسانی شوند. آدم و حوا در نظر این گروه از مسیحیان اشخاص حقیقی نیستند بلکه نمایانگر آن دسته از مخلوقات اولیه انسانی هستند که قادر به داشتن ارتباط روحانی با خداوند بودهاند و البته در انتها نیز بر علیه خداوند طغیان کردند.
مسیحیانی که با این دیدگاه دوم یعنی با تکامل الهی موافق هستند باور دارند که داستانهای کتاب پیدایش فصل ۱ و ۲ حکایتهای علمی بر اساس رویدادهای واقعی نیستند، بلکه داستانهایی هستند که حضور و مداخله خداوند را از ابتدای آفرینش به ما نشان میدهند. آنها شبیه شعر هستند که حقیقت را اغلب به شکلی غیر مستقیم به ما نشان میدهد. از اینرو این مسیحیان اعتقاد ندارند که ترتیب تاریخی رویدادها از نظر علمی درست باشد، بلکه فقط نشان دهنده نقطه نظر نویسنده است. ” روزهای“ اشاره شده در این داستانها ممکن است بیانگر دورانی دراز مدت باشند که خداوند برای آفرینش جهان از طریق روشهای طبیعی صرف کرده است یا ممکن است بیانگر بیست و چهار ساعت واقعی روزانه باشد که در طی آن خداوند عمل آفرینش گذشته خود را بر نویسنده مکشوف ساخته است. بینش دیگری که در ارتباط با تقسیم آفرینش به ” روزها“ وجود دارد این است که آنرا به راحتی یک روش ادبی برای توصیف حضور و مداخله خداوند در آفرینش میداند (کادر مربوط به «واژه ” روز“ در پیدایش فصل ۱ به چه مفهومی است؟» مشاهده شود).
در تمامی تئوریهای تکامل، مرگ یک بخش مهم از فرایند طبیعی جهش و تغییر است. از اینرو مسیحیانی که موافق نظریه تکامل الهی هستند اعتقاد ندارند که مخلوقات انسانی از نظر جسمانی در ابتدا ابدی و فنا ناپذیر بوده باشند و یا اینکه اولین مرد و زن از نظر اخلاقی کامل بودهاند. مطابق با این دیدگاه در ابتدا، مردان و زنان اولیه انسان کامل نبوده اند، بلکه مادون انسان بودهاند. حتی وجدان اخلاقی آنها نیز همانند بسط ذهن آنها بتدریج توسعه پیدا کرد و به حد متعارف اخلاقی خداوند نزدیک و نزدیکتر شد. اما وقتی که این مردان و زنان اولیه بر علیه خداوند گناه کردند، آنها از نظر اخلاقی و روحانی مردند (رومیان ۱: ۲۸؛ افسسیان ۲: ۱). بدنهای ایشان همیشه فنا پذیر بوده است یعنی قابلیت مردن را داشته است، اما حالا خداوند تصمیم میگیرد از دادن ابدیتی که از اول نقشه دادن آنرا به ایشان داشت صرف نظر کند (پیدایش ۳: ۲۲).
بطور خلاصه مسیحیان و دانشمندانی که با تکامل الهی موافق هستند بر این باورند که خداوند از زمان طولانی و فرایندهای طبیعی به انضمام مرگ استفاده کرده است تا بتدریج تمامی گیاهان، حیوانات و انسانها را در جهان به عمل آورد؛ حتی اخلاقیات نیز بتدریج بسط یافته است؛ و اینکه فقط نوع جدیدی از مرگ در نتیجه گناهان اولین مردان و زنان حادث شده که آن هم مرگ روحانی ایشان بوده است.
منبع: رازگاه
این مطلب ادامه دارد