خلیفه ارامنه میگوید با «ایده بشارت» موافق نیستم و همه ما باید هویت مذهبی، ملی و قومی خود را حفظ کنیم !
سیبوه سرکیسیان، خلیفه ارامنه تهران در گفتگو با خبرگزاری «اِفِه اسپانیا» گفته مسیحیان در جمهوری اسلامی ایران در آزادی دینی و مذهبی قرار داشته و مورد اذیت و آزار نیستند.
او مدعی شده در ایران آزادی مذهبی وجود دارد و دولت، حقوق «همه مسیحیان» را به رسمیت میشناسد و پیروان مسیح اجازه دارند که مراسم مذهبی و جشنهای خود نظیر کریسمس را برگزار کنند.
سرکیسیان در همین مصاحبه گفته «مسیحیان اجازه دارند که مراسم مذهبی و جشنهای خود نظیر کریسمس را برگزار کنند اما بر اساس قوانین ایران ترویج دینی (فعالیت تبشیری یا بشارت) ممنوع است.
خلیفه ارامنه توضیح داده که با «ایده بشارت» موافق نیستم و همه ما باید هویت مذهبی، ملی و قومی خود را حفظ کنند.
در اظهارات این مقام مسوول، چند تناقض عمده وجود دارد.
*نخست آنکه «بشارت» یک ایده نیست بلکه امر است، بشارت دادن یک توصیه یا یک کار اختیاری نیست بلکه فرمان مسیح است : «بروید»، بهر حال، به ما فرمان داده شده است که به انجیل بشارت بدهیم و هیچ عذری برای انجام ندادن آن نداریم.(متی ۲۸ : ۱۹-۲۰، اعمال رسولان ۱ : ۸، ۱ پطرس ۳ : ۱۵)
و مطابق کلام خدا (قرنتیان اول فصل نه آیه ۱۶): «هرگاه بشارت دهم، مرا فخر نیست چونکه مرا ضرورت افتاده است، بلکه وای بر من اگر بشارت ندهم». در کتاب مقدس بارها و بارها در مورد «بشارت» توضیح داده شده و تکلیف آن مشخص است.
*دوم آنکه، همانگونه که او به خود حق داده یا ترجیح داده که با «بشارت مسیحیت» موافق نباشد، ایمانداران مسیحی ایران هم حق دارند که بر اساس کلام خدا به امر بشارت اقدام نمایند چون در کلام خدا «بشارت» وظیفه است، اگر به فرض “سرکیسیان” چنین نباشد، ایشان باید بر اساس کلام خداوند اظهار نظر کند که چرا با بشارت موافق نیست ؟!
*سوم آنکه “سرکیسیان” مدعی است در ایران حقوق «همه مسیحیان» به رسمیت شناخته میشود، میلیونها نفر از شهروندان مسیحی در دنیا امر بشارت را از ارکان مهم و وظیفه ایمانی خود میدانند، پس چطور در این خصوص ادعا میشود در ایران آزادی مذهبی هست، اما رساندن مژده نجات ممنوع است!
*چهارم آنکه خلیفه ارامنه میگوید «همه ما باید هویت مذهبی، ملی و قومی خود را حفظ کنند» پس چطور اگر یک غیرمسلمان از هر دینی چه ارمنی و یا آشوری و بهایی در ایران، به اسلام ایمان آورد آن را در بوق و کرنا میکنند و پیروزی بر کفر میدانند؟ چرا ایشان آنجا سکوت میکند و موعظه نمیکند که فرد یا افراد تغییر دین ندهند و اسلام نیاورند و بر هویت خود بمانند ؟!
نکته اینجاست که به اندازه عمر انقلاب اسلامی، استقلال از مجمع فکری خلیفهگری ارامنه گرفته شده است. اینکه به خاطر این بده بستان با حکومت، آیا چیزی گیر خلیفهگری آمده یا نه، هرگز قابل قضاوت نیست، اما آنچه سیبوه سرکیسیان و اطرافیان او که شامل بعضی نمایندگان ارمنی مجلس هم میشود از کف داده اند، “هویت” مستقل آنان است که قابل درک می باشد، وقتی امنیتیها برای وفاداران به انقلاب اسلامی به دلیل تضادهای فکری چنان حصر و بایکوت را پیاده میکنند، اگر یکی از رهبران اقلیت دینی بخواهد خلاف نظر آنها امری را پیاده کند، یحتمل استخواناش را میشکنند.
شاید هم تصور بر این باشد که در شرایطی که استبداد مطلقه ولی فقیه بر سر شهروندان ایران خواه مسلمان و غیرمسلمان، از زن و مرد تا پیر و جوان سایه افکنده، دستکم رهبران ارامنه به نفع جامعه اقلیت خود بابت از دست دادن استقلال و اختیارات می خواهند به نفع شهروندان ارمنی امتیازاتی بگیرند.
حتی اگر قرار به معامله هویت باشد، چه معاملهای است که فقط نظام دست بگیر دارد؟ اگر در این میان چیزی ستانده می شود کجا میرود؟ چرا همچنان با این همه «بله قربانگویی» و «تعظیم و خشوع» یک معاون وزیر یا یک مدیر کل ارمنی و یا آشوری نیست ؟ اگر چه وضعیت نوکیشان مسیحی که جای خود دارد. آیا خلیفهگری نمیبیند که نظام اعتمادی به آنها ندارد؟
اما در خاتمه باید به آقای سرکیسیان خلیفه محترم ارامنه چند باب از آیه کتاب مقدس را یادآوری کرد. “می دانید چرا باید ما بشارت بدهیم؟”
۱. چون دستور خداست.
در متی ۲۸: ۱۹عیسی مسیح، خواهش و التماس نکرد بلکه دستور داد تا این مأموریت بزرگ را صد در صد انجام دهیم ” پس رفته، همه امّتهـا را شاگـرد سازیـد و ایشـان را بـه اسمِ اب و ابن و روحالقدس تعمید دهید ”
۲. چون فریادی از عمق جهنم به گوش ما می رسد.
افرادی که بدون ایمان به عیسی مسیح و آمرزش گناهان جان سپردند، از ته جهنم فریاد بر می آورند که به داد بستگانشان برسیم.
این وظیفه ما است. عیسی مسیح کارش را تمام کرد و حال نوبت ماست تا این پیغام نجات بخش را به دیگران برسانیم.
۳. چون احتیاج و نیاز مردم دور اطراف ما می باشد.
اعمال رسولان ۱۶: ۹ ” شبی پولُس را رؤیایی رخ نمود که شخصی از اهل مکادونیه ایستاده، بدو التماس نموده گفت: «به مکادونیه آمده، ما را امداد فرما ” در واقع اشتیاق مردم شناخت حقیقت است.
۴. و آخرین نکته محبت و رحم ما نسبت به مردم است که ما را وادار می کند تا حتما بشارت بدهیم.
دوم قرنتیان ۵: ۱۴ ” زیرا محبّت مسیح ما را فرو گرفته است، چونکه این را دریافتیم که یک نفر برای همه مرد پس همه مردند. و برای همه مرد تا آنانی که زندهاند، از این به بعد برای خویشتن زیست نکنند بلکه برای او که برای ایشان مرد و برخاست “ و همچنین در
در امثال سلیمان۱۱: ۳۰ چنین می خوانیم “… کسی که جانها را صید کند حکیم است”