اگر من جای خدا بودم!
قسمت سوم
علاوه بر این در کتاب پیدایش ۱:۲۷ میخوانیم که خدا انسان را به صورت خود آفرید.
سعدی میگوید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چه گوهری است که انسانها دارند و حیوانات فاقد آنند؟ این گوهر، مُهر و تصویر خدا بر ماست. ارزش یک اسکناس ۵۰ دلاری ارزش قیمت کاغذ یا چاپ یا آن نوار نقرهای میانی یا هزینۀ تهیهاش نیست. بلکه ارزش آن در این است که یک بانک معتبر دنیا روی آن مُهر و نشانی زده است. به این خاطر در هر جای دنیا چه این اسکناس نو باشد چه کهنه آن را به اندازۀ ۵۰ دلار قیمت میگذارند.
در بین همۀ موجودات، خدا مُهر خود را بر روی انسان زده است. انسان است که خدا او را به صورت خود آفریده و قابلیت آن را دارد که تصویری از خدا را در خود منعکس سازد. همین حقیقت است که او را ارزشمند میکند. این ارزشمندی به مسائلی همچون زشتی و زیبایی او، داشتن سندروم داون یا فقدان آن، سالم بودن و یا نقص عضو بودن او، و یا فرزند یک شخص روحانی یا یک روسپی بودن بستگی ندارد.
مکس لوکادو در کتاب غریو آسمان ApplauseofHeaven دربارۀ ژاکتی صحبت میکند که در کمد لباس اوست و آن را بندرت میپوشد. این ژاکت دیگر به اندازۀ او نیست، آستینهایش آب رفته و جا شانهاش تنگ شده و دگمههایش هم افتاده است. مکس میداند که آن را دیگر نخواهد پوشید و فقط جایی را در کمد لباسش اشغال میکند. عقل به او میگوید: «بندازش بره» ولی عشق مانع میشود چرا؟ این ژاکت از چه خصوصیتی برخوردار است که صاحب آن نمیتواند آن را دور بیندازد؟ اول از همه آنکه هیچ مارکی ندارد، هیچ علامت راهنمای شستشو و این حرفها هم روی آن نیست و این خودش اهمیت این ژاکت را بیان میکند که در یک کارخانه تولیدی که شاید هر روز هزاران ژاکت به بازار عرضه میکند آن هم توسط عدهای کارگر غریب و مزدگیر ساخته نشده، بلکه این ژاکت با عشق و محبت مادرش تولید شده، ژاکتی برای او و مختص او! هر رِج آن با فکر کردن به او ساخته شده است. با گذشت زمان هر چند ژاکت شکل و قیافهاش را از دست داده اما ارزش خودش را از دست نداده است. این ژاکت پر ارزش است نه بهخاطر فایدهاش بلکه چون سازندۀ آن ارزشمند است. آنچه انسان را ارزشمند میکند مربوط به او و صفاتی که بعداً کسب میکند یا نمیکند و دستآوردها و شکستهایش نیست. ارزشمندی او توصیف خلقت والای خالق است و اهمیت حفظ حیات از همان ابتدا احترام به صانع است نه مصنوع!
در حقیقت عدم ایمان به این اصل الهی است که سبب میشود ما خودمان رُل خدا را بازی کنیم و با جنین مانند یک تکه گوشت حیوان رفتار نماییم نه انسانی که بهصورت خدا آفریده شده است. اگر ایمان داریم که تصویر خدا بر روی انسان است و انسان از بین همه موجودات بهصورت او آفریده شده آن وقت متوجه مسئولیت خود برای حفظ جانهایی که خدا آفریده میشویم.
کسی که میگفت: «اگه جای خدا بودم اوضاع و احوالتون از اینی که هستش هم بدتر میشد.» راست میگفت چون در دنیایی که ما خودمان را جای آفرینندۀ خود گذاشته و به خود حق میدهیم که تصمیم بگیریم چه کسی باید زنده باشد و چه کسی نباشد به جایی میرسیم که هر روز بیشتر از ۱۲۵ هزار کودک توسط سقط جنین کشته میشوند. یعنی در هر ساعت لااقل ۵۰۰۰ کودک! اگر کیفیت زندگی یک کودک چه از نظر سلامتی چه از نظر اقتصادی و چه از نظر خانوادگی و غیره طوری است که حق از بین بردن او را به من میدهد و من تصمیم میگیرم که اینکار را انجام دهم، در حقیقت خودم را جای خدا گذاشتهام. مسیحیان باید در برابر چنین اقدامی بایستند. بگذاریم خدا خدا باشد.
این مطلب ادامه دارد.
منبع: سایت کلمه