استیضاح و عزل “علی ربیعی” وزیر کار کابینه حسن روحانی از این جهت که او یکی از مهرههای ( امنیتی) نظام بوده حائز اهمیت است.
علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه با موافقت ۱۲۹ نفر از ۲۴۳ نماینده حاضر در مجلس برکنار شد. این سومین استیضاح ربیعی ظرف یک سال گذشته بود. در این جلسه که با تنش و حواشی بسیار همراه بود، ۱۱۱ نماینده رای مخالف و ۳ نفر رای ممتنع دادند. سخنرانیها در حالی شروع شد که موافقان استیضاح مدعی شده بودند که پارهای نمایندگان برای مسکوت گذاشتن بحث، با دولت معامله کردهاند.
وزیر کار، با اتهاماتی چون ظلم به جامعه کارگری، معوق نگاه داشتن طرح همسانسازی حقوق بازنشستگان، بی توجهی به بیکاری و افسردگی جوانان و فروپاشی نظام تامین اجتماعی روبرو بود. اما علی ربیعی که بود.
چهارم شهریور سال ۱۳۹۵ “مهدی خزعلی” فعال سیاسی داخل ایران در یک سحنرانی پرده از جزییات قتل سه کشیش در گذشته برمیدارد که جریان این قتلها را “ربیعی” روایت کرده است.
او در این باره روایت میکند: “یکی از کارهای وحشتناکی که مقامهای امنیتی جمهوری اسلامی کردهاند این بود که سه دختر را طعمه کردند برای اینکه ببینند دو کشیش مسیحی آیا تبشیر و تبلیغ مسیحیت میکنند یا نه، اینها فکر میکردند در همین حد طعمه هستند که بروند و بگویند ما میخواهیم به کیش مسیحیت بیاییم و شما ما را تبشیر کنید، به خانهی آن دو کشیش میروند اما جلوی چشم سه دختر کشیشها کشته میشوند و قطعه قطعه میشوند و داخل یخچال گذاشته میشوند.”
خزعلی در ادامه سخنرانی میگوید؛ “دختران مجبور میشوند مصاحبه کنند و اعتراف کنند که ما از طرف سازمان مجاهدین خلق ماموریت داشتیم کشیشها را بکشیم و آنها گمان میکنند برای آزادی این مصاحبه را باید انجام دهند، به آنها قول داده بودند، اما امنیتیها از لو رفتن ماجرا میترسند و حکم اعدام هر سه طعمه را امضا میکنند اما بعدها به ۱۵ سال حبس متهم میشوند.»
اینها موضوعاتی بود که ربیعی وقتی معاون وزیر اطلاعات بود افشا کرده است.
خزعلی ۲۹ شهریور در سخنرانی دیگر که بخشی از آن مربوط به موضع قتل زندانیان سیاسی دهه ۶۰ و قتلهای زنجیره ای است تاکید میکند جزییات تعداد زیادی از این ترورها را علی ربیعی معروف به (عباد) میداند.
ربیعی وزیر پیشین کار که چهارشنبه، ۱۶ مرداد، استیضاح و عزل شد از مهرههای پیشین امنیتی نظام است. عباد، شهرت امنیتی اوست. روزنامه اعتماد در مورد او مینویسد، «خودش هم ناراحت نمیشود وقتی دوستانش با این اسم از او یاد میکنند. چرا که سالهای سال با همین اسم در وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی فعالیت کرده است.»
جنایتی که خزعلی به آن اشاره میکند مربوط به سال ۱۳۷۲ و ۱۳۷۳ خورشیدی و ادامه قتلهای زنجیره ای است. یکی از مقتولین این سلسله ترورها، قتل اسقف کلیسای جماعت ربانی «هایک هوسپیان مهر» است و شش ماه بعد اسقف «تاتائوس میکائیلیان» و بعد از او کشیش «مهدی دیباج» به فاصله کوتاهی کشته میشوند.
تاتائوس میکائیلیان هشتم تیر ۱۳۷۳ به ضرب سه گلوله به قتل رسید اما جسدش ۱۳ تیر پیدا شد. او جانشین کشیش هایک هوسپیانمهر رئیس پیشین شورای کشیشان پروتستان ایران بود که ۶ماه قبل ربوده و به قتل رسید.
خبرگزاری رویترز ۱۳ تیر سال ۱۳۷۳ از ناپدید شدن “کشیش دیباج” در تهران خبر داد و روز بعد رسانههای جمهوری اسلامی اعلام کردند جسد او که با ضربات چاقو قطعهقطعه شده بود در جنگلهای اطراف تهران پیدا شده است. کشیش مهدی دیباج از روز سوم تیرماه مفقودالاثر شده بود. کشیش مهدی دیباج، یک رهبر کلیسا بود که از سال ۱۳۶۵ زندانی و توسط یک دادگاه در شهر ساری در زمستان۱۳۷۲ به جرم ارتداد به مرگ محکوم شده بود، اما به دلیل فشارهای بینالمللی گسترده در بهمن ۱۳۷۲ آزاد شده بود.
علی ربیعی از نزدیک در جریان این ترورها بوده و بعدها جزییات آن را تعریف میکند و خزعلی از زبان او این روایتها را میگوید.
به گفته خزعلی سه دختری که طعمه وزارت اطلاعات بودند آنقدر در سلول انفرادی ماندند که به گفته ربیعی تا یائسه شدند!
در پرونده قتلهای زنجیرهای گاهی نام ربیعی به میان میآمد. این پرونده زیر نظر کمیته تحقیق سه نفره محمد خاتمی، علی یونسی (رییس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح ) و عباد (علی ربیعی) و با همکاری سعید حجاریان و خسرو تهرانی آغاز به کار کرد و از همان ابتدا نقش گسترده عباد در آن به چشم میآمد.