آیات اصلی
پیدایش ۱: ۱-۲ در ابتدا، خدا آسمانها و زمین را آفرید. و زمین تهی و بایر بود و تاریکی بر روی لجه و روح خدا سطح آبها را فرو گرفت.
پیدایش: ۲: ۷ خداوند خدا پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید، و آدم نَفْس زنده شد.
پیدایش ۵: ۱-۲ این است کتاب پیدایش آدم در روزی که خدا آدم را
آفرید، به شبیه خدا او را ساخت، نر و ماده ایشان را آفرید. و ایشان را برکت
داد و ایشـان را «آدم » نام نهـاد، در روز آفرینـش ایشـان.
خروج ۲۰: ۱۱ زیرا که در شش روز، خداوند آسمان و زمین و دریا و آنچه
را که در آنهاست بساخت، و در روز هفتم آرام فرمود. از این سبب خداوند روز
هفتم را مبارک خوانده، آن را تقدیس نمود.
مزمور ۱۰۴: ۳۰ چون روح خود را میفرستی، آفریده میشوند و روی زمین را تازه میگردانی.
مزمور ۱۳۹: ۱۳ زیرا که تو بر دل من مالک هستی؛ مرا در رحم مادرم نقش بستی.
اشعیا ۴۵: ۱۲ من زمین را ساختم و انسان را بر آن آفریدم. دستهای من آسمانها را گسترانید و من تمامی لشکرهای آنها را امر فرمودم.
یوحنا ۱: ۳ همه چیز به واسطه او آفریده شد و به غیر از او چیزی از موجودات وجود نیافت.
اول تیموتائوس ۴: ۴ زیرا که هر مخلوق خدا نیکو است و هیچ چیز را رد نباید کرد، اگر به شکرگزاری پذیرند.
عبرانیان ۱: ۱ خدا که در زمان سلف به اقسام متعدد وطریقهای مختلف بوساطت انبیا به پدران ما تکلم نمود.
عبرانیان ۱۱: ۳ به ایمان فهمیدهایم که عالمها به کلمه خدا مرتب گردید، حتی آنکه چیزهای دیدنی از چیزهای نادیدنی ساخته شد.
مورد سوال
بسیاری از مسیحیان به توسعه علوم فیزیک کمک کردهاند که در طی چند قرن
گذشته از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است. اما گاهی اوقات به نظر میرسد که
تئوریهای دانشمندان دارای اهدافی مغایر با تعلیمات عهد قدیم است. این امر
بخصوص در مورد داستانهای خلقت جهان صادق است که توسط خداوند در کتاب
پیدایش تداعی شده است (پیدایش فصلهای ۱-۲). این حکایتها به راحتی همگون با
عقاید غیر مذهبیان امروزی درباره گستره حیات بر روی زمین نیست.
پیدایش به ما میگوید که خدا آسمانها و زمین را آفرید (پیدایش
۱: ۱). خداوند چیزهای گوناگون را در در روزهای مختلف با نظم و به منظور
خاصی آفرید و در هفتمین روز استراحت کرد (پیدایش ۲: ۲). خداوند به تمام
چیزهایی که در هر روز آفریده بود نگاه کرد و همانا بسیار نیکو بود (پیدایش ۱: ۳۱). خداوند انسان را بصورت خود (پیدایش
۱: ۲۷)، و به شکل مرد و زن آفرید. فصل ۲ به ما میگوید که خداوند انسان را
از خاک زمین شکل داد، و روح حیات بر او دمید. سپس خداوند از آن دنده که از آدم گرفته بود، زنی بنا کرد (پیدایش ۲: ۲۲).
برخی از دانشمندان به خداوند، یا به فرشتگان، یا به هر چیز روحانی در این
دنیا هیچ اعتقادی ندارند. دانشمندان بی خدا بر این باورند که تنها واقعیت
موجود، ماده فیزیکی است و تنها راه رسیدن به حقیقت از طریق دانشمندان علوم
از قبیل فیزیک، شیمی و زیست شناسی امکان پذیر است. آنها صرفا بر چیزهایی
اعتقاد دارند که برای آنها قابل مشاهده، آزمایش، و سنجش باشد. گرچه بسیاری
از دانشمندان نیز مسیحیانی هستند که به خداوند، به پسر او عیسی مسیح، و به
دنیای روحانی ایمان دارند که قابل رؤیت یا سنجش به وسیله روشهای علوم مادی
نیست. دانشمندانی که مسیحی هستند جهان را برای شناخت بیشتر از آفرینش
خداوند مورد بررسی قرار میدهند. آنها موافق هستند که علوم مادی یک طریق
مهم برای شناخت بعضی از حقایق است. اما آنها تشخیص دادهاند که حقایق بسیار
دیگری نیز وجود دارند که صرفا و تنها بوسیله علوم قابل کشف نیست؛ برای
مثال، حقایقی درباره محبت، عدالت، یا زیبایی. با این وجود یک محدوده اختلاف
و عدم توافق وجود دارد: مسیحیان موافق نیستند که دستاوردها و تعالیم علوم
امروزی را به نحوی با حکایات آفرینش در کتاب پیدایش وفق دهند.
همه موافق هستند که بتدریج و در طی زمانهای طولانی تغییرات بسیاری در
گیاهان و حیوانات اطراف ما بوجود آمده است. برخی از این تغییرات به سبب جهش
ژنتیکی در ماده شکل گرفته و سپس به نسلهای بعدی منتقل شده است. تئوری
تکامل استدلال میکند که بسیاری از این چیزها با تغییرات آهسته میتوانند
گیاهان و حیواناتی را بوجود آورند که کاملا با شکل اولیه خود متفاوت هستند.
در این تئوری جهش اشکالاتی وجود دارد. حتی دانشمندان غیر مسیحی به این
نکته اشاره میکنند که اغلب جهشها نه تنها مفید نیستند بلکه مضر هستند.
دانشمندان بیشتر و بیشتری بر این باورند که جهشهای طبیعی برای توضیح
تفاوتهای اساسی مابین انواع گوناگون گیاهان و حیوانات به تنهایی کافی
نیستند. آنها استدلال میکنند که برخی از این تغییرات بوسیله تغییرات طبیعی
رخ نداده است، بلکه نتیجه یک برنامه ریزی منطقی یا یک طراحی هوشمندانه
بوده است که این دستاورد حتی غیر مسیحیان را نیز به استدلال وجود یک طراح
سوق میدهد. البته مسیحیان در واقع به یک طراح هوشمند ایمان دارند. این
خدای کتاب مقدّس است، خدایی که جهان را در کتاب پیدایش فصل ۱ و ۲ آفرید. سه
دیدگاه اصلی در ارتباط با روشهای مورد استفاده خداوند برای آفرینش جهان
وجود دارد، و هر دیدگاه برای تایید نظریه خود از استدلال دانشمندانی
استفاده میکند که مسیحی هستند.
دیدگاه اول: آفرینش ناگهانی
برخی از مسیحیان به انضمام آنانی که دانشمند هستند بر این باورند که خداوند
تمامی بخشهای جهان را با صدور فرمان خود و به صورتی مافوق طبیعی و به ناگهان آفرید
(اشعیا ۴۸: ۳؛ عبرانیان ۱۱: ۳). آنها باور دارند که خداوند برای آفرینش
جهان، گیاهان و حیوانات واقعاً از شش روز بیست و چهار ساعته استفاده کرد و
آنرا دقیقا به همان صورتی آفرید که در کتاب پیدایش فصل ۱ ثبت شده است. از
اینرو مخلوق بشری در روز ششم آفریده شد. از آنجاییکه آنها نیکو آفریده
شدند، پس اولین انسان برای مدتی در پارسایی و عدالت کامل زندگی کرد. اما
پیدایش فصل ۳ به ما در مورد وسوسه آدم و حوا و درباره توافق آنها برای عدم
اطاعت از خداوند میگوید (آیه ۶). این تمرد و طغیان بر علیه خداوند سبب
فاسد شدن طبیعت انسان و بردگی گناه میشود (مزمور ۵۱: ۵؛ رومیان ۶: ۱۷).
گناه آنها همچنین سبب فساد کل زمین میشود (پیدایش ۳: ۱۷-۱۸؛ رومیان ۸:
۱۹-۲۱).
این مسیحیان باور دارند که مرگ روحانی و جسمانی انسانها برای اولین بار
زمانی وارد جهان شد که آدم و حوا در گناه سقوط کردند (مقالات عمومی: سقوط
در گناه مشاهده شود). دانشمندانی که پایبند اولین دیدگاه مبنی بر آفرینش
ناگهانی هستند اشاره میکنند که تکامل هنوز در حد یک نظریه یا یک فرضیه است
و بوسیله روشهای علوم ریاضی قابل اثبات نیست. آنها بر این باورند که
جهشهای ژنتیکی نمیتوانند انواع جدیدی از حیوانات و گیاهان را تولید کنند.
تغییرات رخ میدهد اما فقط در داخل محدودهای که خداوند در آفرینش اولیه
خود تعیین کرده است.
افراد بسیاری در این اولین گروه به نظریه زمین جوان نیز اعتقاد دارند. آنها
تعلیم میدهند که زمین خیلی قدیمی نیست، حتی با وجود اینکه خیلی قدیمی به
نظر میرسد. دانشمندانی که با این نظریه موافقند میدانند که سنجشهای علمی
زیادی عمر زمین (و جهان) را بیش از میلیونها سال نشان میدهد. و بسیاری از
فسیلهای حیوانات و گیاهان باقی مانده در صخره ها، حتی دیگر بیش از این در
دنیا زندگی نمیکنند. تمامی اینها نشان از قدمت زمین دارد. اما آنانی که
پیرو نظریه جوان بودن زمین هستند استدلال میکنند که یا مقیاسهای ما اشتباه
هستند یا اینکه خداوند این فسیلها را برای تخمین ظاهری عمر زمین آفریده
است. بعلاوه آنها اشاره میکنند که بسیاری از این فسیلها ممکن است از
بقایای گیاهان و حیواناتی باشند که در هنگام طوفان نوح از بین رفتهاند
(پیدایش فصل ۶-۸).
هر چند تمامی آنانی که به آفرینش ناگهانی اعتقاد دارند پیرو نظریه جوان
بودن زمین نیستند. برخی از آنها راه حل متفاوتی ارائه میدهند که آنرا
نظریه حد فاصل مینامند. آنها استدلال میکنند که یک مدت زمان طولانی یا یک
حد فاصل مابین پیدایش ۱: ۱ و ۱: ۲ وجود داشته است. بر طبق این دیدگاه، خدا آسمانها و زمین را در حد کمال آفرید (پیدایش ۱: ۱). اما طغیان شیطان (اشعیا ۱۴: ۱۲-۱۵؛ مکاشفه ۱۲: ۷-۹) سبب شد تا زمین تهی و بایر شود
(پیدایش ۱: ۲). این مسیحیان اعتقاد دارند که الباقی فصل ۱ کتاب پیدایش وصف
حال آفرینش دوباره زمین و همچنین خلقت اولیه مرد و زن است. نظریه حد فاصل
اجازه وجود یک دوره طولانی مدت را میدهد که سبب شکل گیری طبیعی فسیلها و
طول عمر حقیقی زمین بر اساس همان قدمت واقعی میشود که بررسی بسیاری از
دانشمندان نشان میدهد.
خواه عمر زمین جوان یا پیر باشد، این اولین گروه مسیحیان و دانشمندان همه
بر آفرینش ناگهانی جهان توافق نظر دارند، که خداوند گیاهان، حیوانات، و
انسان را ناگهانی و به طریقی ماورای طبیعی آفرید؛ و هر چیزی که بواسطه
خداوند آفریده شد نیکو و کامل است؛ و اینکه مرگ جسمانی و روحانی مردان و
زنان در نتیجه سقوط آنها در گناه است.
دیدگاه دوم: تکامل الهی
گروه دیگری از مسیحیان به انضمام دانشمندانی که مسیحی هستند معتقد به
دیدگاه دوم هستند مبنی بر اینکه خداوند از مدت زمانی طولانی و فرایندی
طبیعی استفاده کرده و بتدریج گیاهان و حیوانات بیشتر و کاملتری را از نمونه
ساده آن به عمل آورده است. این فرایند تکامل الهی نامیده شده است. اما
وقتی یک نظریه خاص تکاملی، وجود خدا را انکار کرده و ادعا میکند که کل
فرایند بصورت تصادفی و با ترکیب عناصر شروع شده است، آنگاه این نظریه را
تکامل مادی مینامند. اغلب دانشمندان غیر مسیحی بر این باورند که تمامی
انواع گوناگون گیاهان و حیوانات بتدریج و بوسیله فرایندی طبیعی بسط
یافتهاند که میتواند با روشهای علمی کشف و بررسی شوند. گرچه دانشمندان
مسیحی که اعتقاد به تکامل الهی دارند بر این باورند که خداوند ترتیب تمامی
فرایندهای طبیعی را از ابتدا داده است و اینکه خداوند همچنان به این روند
از طریقهای طبیعی ادامه میدهد تا انواع پیچیده تری از گیاهان و حیوانات
را به عمل آورد.
مسیحیان موافق با تکامل الهی بر این باورند که نه فقط گیاهان و حیوانات
بلکه مردان و زنان نیز از طریق فرایندهای طبیعی از قبیل جهش ژنتیکی در ماده
به عمل آمدهاند. آنها اشاره میکنند که حداقل برخی از این جهشهای ژنتیکی
نه مضر بلکه مفید بوده است. آنها میگویند که مخلوق انسانی از اجدادی بسط
یافته که بیشتر از اینکه شبیه انسان امروزی باشد شبیه میمون آدم نما بوده
است. جهشهای ژنتیکی مفید سبب افزایش هوش این اجداد گردیده و به برخی از
آنها قابلیت ایستادن بر روی دو پا و استفاده از دستها را داده است. یک چنین
قابلیتهای جدیدی به برخی از این آدم نماها کمک کرده تا بیشتر زندگی کنند و
نسل خود را افزایش دهند و بیشتر و بیشتر شبیه مخلوق انسانی شوند. آدم و
حوا در نظر این گروه از مسیحیان اشخاص حقیقی نیستند بلکه نمایانگر آن دسته
از مخلوقات اولیه انسانی هستند که قادر به داشتن ارتباط روحانی با خداوند
بودهاند و البته در انتها نیز بر علیه خداوند طغیان کردند.
مسیحیانی که با این دیدگاه دوم یعنی با تکامل الهی موافق هستند باور دارند
که داستانهای کتاب پیدایش فصل ۱ و ۲ حکایتهای علمی بر اساس رویدادهای واقعی
نیستند، بلکه داستانهایی هستند که حضور و مداخله خداوند را از ابتدای
آفرینش به ما نشان میدهند. آنها شبیه شعر هستند که حقیقت را اغلب به شکلی
غیر مستقیم به ما نشان میدهد. از اینرو این مسیحیان اعتقاد ندارند که
ترتیب تاریخی رویدادها از نظر علمی درست باشد، بلکه فقط نشان دهنده نقطه
نظر نویسنده است. ” روزهای“ اشاره شده در این داستانها ممکن است بیانگر
دورانی دراز مدت باشند که خداوند برای آفرینش جهان از طریق روشهای طبیعی
صرف کرده است یا ممکن است بیانگر بیست و چهار ساعت واقعی روزانه باشد که در
طی آن خداوند عمل آفرینش گذشته خود را بر نویسنده مکشوف ساخته است. بینش
دیگری که در ارتباط با تقسیم آفرینش به ” روزها“ وجود دارد این است که آنرا
به راحتی یک روش ادبی برای توصیف حضور و مداخله خداوند در آفرینش میداند
(کادر مربوط به «واژه ” روز“ در پیدایش فصل ۱ به چه مفهومی است؟» مشاهده
شود).
در تمامی تئوریهای تکامل، مرگ یک بخش مهم از فرایند طبیعی جهش و تغییر است.
از اینرو مسیحیانی که موافق نظریه تکامل الهی هستند اعتقاد ندارند که
مخلوقات انسانی از نظر جسمانی در ابتدا ابدی و فنا ناپذیر بوده باشند و یا
اینکه اولین مرد و زن از نظر اخلاقی کامل بودهاند. مطابق با این دیدگاه در
ابتدا، مردان و زنان اولیه انسان کامل نبوده اند، بلکه مادون انسان
بودهاند. حتی وجدان اخلاقی آنها نیز همانند بسط ذهن آنها بتدریج توسعه
پیدا کرد و به حد متعارف اخلاقی خداوند نزدیک و نزدیکتر شد. اما وقتی که
این مردان و زنان اولیه بر علیه خداوند گناه کردند، آنها از نظر اخلاقی و
روحانی مردند (رومیان ۱: ۲۸؛ افسسیان ۲: ۱). بدنهای ایشان همیشه فنا پذیر
بوده است یعنی قابلیت مردن را داشته است، اما حالا خداوند تصمیم میگیرد از
دادن ابدیتی که از اول نقشه دادن آنرا به ایشان داشت صرف نظر کند (پیدایش
۳: ۲۲).
بطور خلاصه مسیحیان و دانشمندانی که با تکامل الهی موافق هستند بر این
باورند که خداوند از زمان طولانی و فرایندهای طبیعی به انضمام مرگ استفاده
کرده است تا بتدریج تمامی گیاهان، حیوانات و انسانها را در جهان به عمل
آورد؛ حتی اخلاقیات نیز بتدریج بسط یافته است؛ و اینکه فقط نوع جدیدی از
مرگ در نتیجه گناهان اولین مردان و زنان حادث شده که آن هم مرگ روحانی
ایشان بوده است.
دیدگاه سوم: آفرینش تدریجی
سومین گروه از مسیحیان و دانشمندان تعلیم میدهند که صرفا بخشی از هر دو
دیدگاه اول و دوم درست است. دیدگاه آنها آفرینش تدریجی نامیده میشود. آنها
اعتقاد دارند که حقایق بیشتری در دیدگاه دوم وجود دارد. آنها موافق هستند
که خداوند از مدت زمان طولانی و فرایندهای طبیعی برای کوچکترین تغییرات
تکاملی استفاده کرده است. اما تغییرات آهسته و دراز مدت نمیتواند گوناگونی
انواع گیاهان و حیوانات را بطور کامل توضیح دهد. از اینرو، آنانی که دارای
این دیدگاه سوم هستند همچنین با اولین دیدگاه در رابطه با تغییرات بزرگ و
عمدهای که در مخلوقات جاندار بوجود آمده است موافق هستند. خداوند قدم به
سوی آفرینش ناگهانی و ماورای طبیعی برداشت تا تغییرات عمده مورد نیاز برای
تولید گیاهان و حیوانات گوناگون و بخصوص آفرینش مخلوق بشر را به انجام
برساند. بر طبق نظریه آفرینش تدریجی، ” روزها“ در کتاب پیدایش فصل ۱
میتواند دورانی طولانی یا روزهایی حقیقی و مافوق طبیعی برای آفرینش باشند
که مجزا از دوران دراز مدت هستند. اما ممکن است که صرفا مفهوم ادبیاتی نیز
داشته باشند (به کادر: «واژه ” روز“ در پیدایش فصل ۱ به چه مفهومی است؟»
مراجعه شود). دانشمندانی که این دیدگاه سوم را مستدل میدانند اشاره
میکنند که این دیدگاه با شواهد فسیلی باقی مانده در سنگها همگون است.
فسیلها شواهدی هستند که حتی در بعدی کوچک باز هم تغییرات تدریجی را نشان
میدهند. اما این سنگوارهها همچنین نشان میدهند که انواع بسیار گوناگونی
از گیاهان و حیوانات بطور ناگهانی بوجود آمدهاند بدون اینکه هیچ رابطهای
بین انواع جدید با انواع پیشین وجود داشته باشد.
آن گروه از مسیحیانی که با آفرینش تدریجی توافق دارند بر این باور هستند که
نظریه اولین دیدگاه (آفرینش ناگهانی) در مورد آفرینش انسان کاملا درست
است. آنها اعتقاد دارند که اولین مرد و زن به طریقی ناگهانی و مافوق طبیعی
خلق شدند، گرچه ممکن است خداوند از حیوانات موجود در هنگام خلقت انسان نیز
استفاده کرده باشد (مقالات عمومی: معجزات و قوانین طبیعی، مشاهده شود).
آنها موافقند که آدم و حوا به شکلی کاملا عادل و پارسا، و با درک اخلاقی
کامل آفریده شدند، و اینکه مرگ روحانی و جسمانی مخلوق بشری حاصل سقوط در
گناه بود. گرچه آنهایی که موافق آفرینش تدریجی هستند اشاره میکنند که مرگ
حتما از قبل و پیش از سقوط در گناه در زمین وجود داشته است. حتی در باغ عدن
گیاهان و حشراتی که دارای عمر کوتاه بودند باید میمردند. پس با وجود
اینکه گناه آدم و حوا سبب فساد جهان طبیعی و مرگ انسان شد، اما به بار
آورنده اولین مرگ برای گیاهان و حیوانات نبود.
بطور خلاصه مسیحیانی که با آفرینش تدریجی موافق هستند بر این باورند که
خداوند برای به عمل آوردن تدریجی بسیاری از تغییرات در گیاهان و حیوانات از
مدت زمان طولانی و فرایندهای طبیعی استفاده کرده است، اما خداوند از
طریقهای مافوق طبیعی برای آفرینش ناگهانی و ایجاد تغییرات عمده مورد نیاز
برای تولید انواع بسیار گوناگون گیاهان و حیوانات نیز استفاده کرده است. از
آنجاییکه آدم و حوا به صورتی ماورای طبیعی کامل و نیکو آفریده شده بودند،
پس مرگ جسمانی و روحانی انسان به سبب سقوط در گناه بوجود آمد.
واژه ” روز“ در فصل ۱ پیدایش به چه مفهومی است؟
در کتاب پیدایش برای حکایت آفرینش از واژه روز استفاده
شده است. این ترجمه از واژه معمول عبری برای مدت زمانی معادل بیست و چهار
ساعت استفاده شده است. اما نویسندگان عهد قدیم از همان واژه برای مدت زمان
طولانی تر نیز استفاده کرده اند؛ برای مثال، در بسیاری از متون نبوتی از
همان واژه جهت ” روز خداوند“ استفاده کردهاند. پطرس میگوید که روز نزد خدا چون هزار سال است و هزار سال چون یک روز (دوم پطرس ۳: ۸). بدین خاطر محققین کتاب مقدّس برای واژه ” روز“ در پیدایش، چندین مفهوم متفاوت در نظر گرفته اند:
شش روز متعارف برای آفرینش – خداوند تمامی چیزهای فهرست
شده در یک روز را خواه هزاران سال قبل و یا خواه میلیونها سال قبل در طی
مدت زمان بیست و چهار ساعت معمول و متعارف آفرید، هر روزی که شامل ” صبح و
شب“ نیز میشد.
شش روز برای آفرینش دوباره – خداوند زمین را دوباره در یک
مدت زمان کوتاه در هزاران سال قبل آفرید که میلیونها سال فاصله مابین این
آفرینش دوباره با آفرینش اولیه وجود داشت. اولین آفرینش ممکن است مدت زمان
زیادی طول کشیده باشد.
شش روز برای مکاشفه – خداوند کارهایی را که قبلا در
آفرینش خود انجام داده بود در طی شش روز به نویسنده کتاب پیدایش مکشوف کرد.
رویدادهای متفاوت آفرینش که شاید مدت زمان زیادی طول کشیده باشد یا طول
نکشیده باشد هر یک در یک روز از شش روز زندگی نویسنده بر وی مکشوف شده
است.
مدت زمان طولانی – خداوند جهان را در طی یک مدت زمان
طولانی آفرید، اما در حکایتها برای توصیف این زمان دراز مدت از زبان
استعاره شعری و از لغات ” روز“، ” شب“، و ” صبح“ استفاده شده است.
شش روز خاص جدا شده از مدت زمانی طولانی – خداوند جهان را در طی یک مدت طولانی آفرید، اما او در لحظات کلیدی این فرایند دراز مدت از قدرت مافوق طبیعی استفاده کرد.
صرفا یک ساختار ادبیاتی، نه مشخص کننده زمان – شش ” روز“
صرفا توصیفی منظوم از خلقت خداوند است. روز اول و چهارم به یکدیگر مرتبط
میشوند؛ روشنایی مرتبط با منبع نور است. همچنین روز دوم و پنجم که همانا
آب و آسمان برای ماهی و پرندگان است، و روز سوم و ششم نیز به واسطه خشکی
برای حیوانات به هم مربوط میشوند.
آفرینش از هیچ
از اینرو که مسیحیان در آغاز شروع کلیسای اولیه ادعا کردند که خداوند جهان
را ” از هیچی“ آفریده است، پس برای تثبیت این ادعای بسیار مهم ضروری است که
نشان داده شود چطور داستان آفرینش ثبت شده خداوند در کتاب مقدّس متفاوت از
آموزه و داستانهای آفرینش سایر مذاهب غیر مسیحی است. بسیاری از مذاهب غیر
مسیحی تعلیم میدهند که جهان را یک خدا یا یک الهه از درون خودش آفرید. اما
اگر این ادعا حقیقت داشته باشد، این بدین مفهوم است که هر چیزی در واقع
بخشی از خدا یا الهه آنها میباشد. این امر حتی میتواند بدین صورت گفته
شود که گناه و بدی نیز بخشی از خدا یا الهه آنها نیز میباشد. مسیحیان
قسمتی از خداوند بودن مخلوقات بشری را رد میکنند. ما اعتقاد داریم که
انسانها به تصویر خداوند آفریده شدند، اما در کل جدا از موجودیت یا شخص
خداوند هستند (پیدایش ۱: ۲۷؛ ۲: ۷؛ مقالات عمومی: به تصویر خدا، مشاهده
شود). این امر بوضوح نشان میدهد که در حقیقت گناه ما گناه خداوند نیست،
بلکه طغیان بر علیه خواست خداوند است.
سایر مذاهب غیر مسیحی تعلیم میدهند که یک خدا یا یک الهه جهان را از موادی
آفریده که از قبل وجود داشته است. اما اگر این ادعا حقیقت داشته باشد،
بدین مفهوم است که خدای آنها تنها خدای ابدی نیست. باید یک ماده جسمانی
ابدی نیز وجود داشته باشد که خدای آنها برای آفرینش الباقی جهان از آن
استفاده کرده باشد. برخی از مذاهب حتی از این هم جلوتر میروند و تعلیم
میدهند که خود ماده شر بوده است، سایرین نیز تعلیم میدهند که دو یا چندین
خدا یا الهه وجود دارند که با یکدیگر در ارتباط با خیر و شر در جنگ هستند.
اگر خود ماده دارای شر و بدی باشد آنوقت مسیح مقدّس نمیتوانست به صورت یک
انسان کامل با بدنی جسمانی شکل بگیرد، و رستاخیز او با بدن خودش
نمیتوانست صورت بگیرد، و ما نیز نمیتوانستیم در آینده از مردگان قیام
کنیم. از طرف دیگر اگر خدایان شر درست به همان اندازه خدایان خیر دارای عمر
ابدی باشند، آنوقت خیر هرگز نمیتواند بر شر پیروز شود.
مسیحیان قاطعانه بر این باورند که خداوند جهان را نه تنها از ماده از قبل
موجود بلکه از وجود خود نیز خلق نکرد (عبرانیان ۱۱: ۳). خداوند جهان را با
فرمان کلام خود و ” از هیچ“ آفرید. حتی مواد مادی نیز در پیدایش ۱: ۱-۲ به
عنوان تهی و بایر توصیف شدهاند که قبلا بوسیله خود
خداوند خلق شده بودند. این تعلیم نقطه قوتی بر این باور مسیحیان است که
گناه و بدی در خارج از خود خداوند شکل گرفته است، اول از طرف شیطان و سپس
از طرف انسان شکل گرفته است، و این امر ما را مطمئن میسازد که سرانجام خیر
بر شر پیروز خواهد شد.
خلاصه
علیرغم هر اعتقادی که ما درباره چگونگی آفرینش جهان و مخلوقات بشری داریم،
تمامی مسیحیان بر این اصل توافق دارند که خداوند تنها طراح و آفریننده جهان
هستی و تمامی چیزهای موجود در آن است. دیدگاه آفرینش ناگهانی بر این اساس
است که آفرینش تماما از طریق اعمال ماورای طبیعی به انجام رسیده است. تکامل
الهی تعلیم میدهد تمامی فرایندهایی را که خدا مورد استفاده قرار میدهد
از فرایندهای طبیعی و با عملکردی آهسته میباشند که خداوند از همان ابتدا
آنرا برنامه ریزی کرده است. و دیدگاه آفرینش تدریجی بر این منوال است که
خداوند برای آفرینش جهان هر دو روش را مورد نظر قرار داده است، یعنی هم از
روش فرایند طبیعی و آهسته و هم از اعمال ماورای طبیعی و ناگهانی استفاده
کرده است.
مسیحیان میتوانند در مورد روشهای مورد استفاده خداوند اختلاف نظر داشته
باشند، اما همه آنها بطور قطع بر این باورند که خداوند جهان را آفریده و
همچنان به حاکمیت بر آن ادامه میدهد. او برای مراقبت مقتضی از زمین و
مخلوقات آن به ما مسئولیت داده است. خداوند به ما دستور داده است که ”
بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید، و بر ماهیان
دریا و پرندگان آسمان و همه حیواناتی که بر زمین میخزند، حکومت کنید“ (پیدایش
۱: ۲۸). بعد از اینکه انسان مرتکب گناه شد و دنیای اطراف خود را فاسد
ساخت، خداوند وعده داد که یک روزی خلقت را جدید خواهد ساخت و هم یک آسمان جدید و هم یک زمین جدید خواهد آفرید (اشعیا ۶۵: ۱۷؛ ۶۶: ۲۲؛ رومیان ۸: ۱۹-۲۱؛ دوم پطرس ۳: ۱۳).
برگرفته از وب سایت:WWW.RAZGAH.COM