شاهکارهای ایمان
۱↵ ایمان، اطمینانی است به چیزهایی که به آن امیدواریم و اعتقادی است به چیزهایی که نمیبینیم.۲از راه ایمان بود که مردم در زمان گذشته مقبول خدا شدند.
۳از راه ایمان، ما پی میبریم که کاینات چگونه با کلام خدا خلقت یافت به طوری که آنچه دیدنی است از آنچه نادیدنی است به وجود آمد.
۴و ایمان باعث شد که قربانی هابیل بیشتر از قربانی قائن مقبول خدا گردد و او با آن ایمان در حضور خدا کاملاً نیک محسوب شد، زیرا خدا هدایای او را قبول فرمود و اگرچه او مرده است، ولی هنوز به وسیلهٔ ایمان خود با ما سخن میگوید.
۵از راه ایمان، «خنوخ» بدون چشیدن طعم مرگ به حیات دیگر انتقال یافت. اثری از او یافت نشد، زیرا خدا او را بُرده بود چون پیش از آنکه به حیات دیگر انتقال یابد، کلام خدا دربارهٔ او شهادت داده گفته بود که او خدا را خشنود کرده است ۶↵ و بدون ایمان محال است که انسان خدا را خشنود سازد، زیرا هرکس به سوی خدا میآید، باید ایمان داشته باشد که او هست و به جویندگان خود پاداش میدهد.
۷وقتی نوح اخطارهای خدا را دربارهٔ امور آینده که او هنوز نتوانسته بود ببیند، شنید، از روی ایمان از خدا اطاعت کرد و برای نجات خانوادهٔ خویش کشتیای ساخت. به این وسیله جهان را محکوم کرد و نیکی مطلق را که از راه ایمان حاصل میشود به دست آورد.
۸ایمان، باعث شد که وقتی ابراهیم دستور خدا را دایر بر اینکه او باید به سرزمینی برود که قرار بود بعدها مالک آن بشود، شنید، اطاعت کرد و بدون آنکه بداند کجا میرود، حرکت کرد. ۹او از روی ایمان مثل یک بیگانه در سرزمینی که خدا به او وعده داده بود، سرگردان شد و با اسحاق و یعقوب که در آن وعده با او شریک بودند، در چادر زندگی کرد. ۱۰ابراهیم چنین کرد، چون در انتظار شهری بود با بنیاد استوار که معمار و سازندهاش خداست.
۱۱از روی ایمان، ساره با وجود این که از سن باروری گذشته بود، قدرت تولید نسل یافت، زیرا مطمئن بود که خدا به قول خود وفا میکند ۱۲و به این سبب از یک مرد، آن هم مردی تقریباً مرده، نسلهای بیشماری مثل ستارگان آسمان و یا شنهای ساحل دریا پدید آمدند.
۱۳تمامی این اشخاص در ایمان مردند، بدون اینکه صاحب برکات موعود شوند، امّا انجام وعدهها را از دور دیده و با شادی در انتظار آنها بودند و به این حقیقت شهادت دادند که در این جهان، غریب و بیگانهاند. ۱۴آنها که خود را غریب و بیگانه میدانند صریحاً نشان میدهند که هنوز به دنبال وطنی برای خود میگردند. ۱۵اگر آنها هنوز برای زمینی که ترک کرده بودند، دلتنگ میبودند، فرصت کافی داشتند که به آنجا بازگردند. ۱۶امّا در عوض میبینیم که آنها مشتاق مملکتی بهتر -یعنی مملکتی آسمانی- هستند. به این جهت خدا عار ندارد که خدای آنان خوانده شود، زیرا شهری برای آنان آماده کرده است.
۱۷از روی ایمان، ابراهیم در وقت آزمایش اسحاق را به عنوان قربانی به خدا تقدیم نمود. آری، این مرد که وعدههای خدا را پذیرفته بود، حاضر شد یگانه فرزند خود را به خدا تقدیم نماید، ۱۸با اینکه خدا به او گفته بود نسل او از اسحاق خواهد بود. ۱۹ابراهیم خاطرجمع بود که خدا قادر است اسحاق را حتّی پس از مرگ زنده گرداند. به عبارت دیگر او را به صورت نمونهای از مردگان باز یافت.
۲۰ایمان باعث شد که اسحاق یعقوب و عیسو را برکت دهد و از امور آینده سخن گوید.
۲۱ایمان باعث شد که یعقوب وقتی مشرف به موت بود، هر دو فرزند یوسف را برکت دهد و درحالیکه بر عصای خود تکیه زده بود، خدا را عبادت نماید.
۲۲از راه ایمان، یوسف در پایان عمر خویش دربارهٔ رفتن اسرائیل از مصر سخن گفت و به آنان دستور داد با استخوانهای او چه کنند.
۲۳وقتی موسی متولّد شد و والدینش دیدند که او کودک زیبایی بود، آنها از روی ایمان او را مدّت سه ماه در منزل پنهان کردند و از نافرمانی از دستور پادشاه نترسیدند.
۲۴ایمان باعث شد که وقتی موسی به سن بلوغ رسید، از مقام و لقب «پسر دختر فرعون» بودن صرفنظر نموده آن را رد کند ۲۵و تحمّل سختیها با اقوام خدا را به لذّتهای زودگذر گناه ترجیح دهد.
۲۶ننگ و خاری بهخاطر مسیح را ثروتی عظیمتر از گنجهای مصر دانست، زیرا او به پاداش عالم آینده چشم دوخته بود.
۲۷ایمان باعث شد که موسی مصر را ترک کند و از خشم پادشاه نهراسد، زیرا او مانند کسیکه خدای نادیده را همیشه در جلوی چشمان خود میبیند ثابت قدم بود. ۲۸به وسیلهٔ ایمان، موسی فصح را برقرار نمود و خون را پاشید تا فرشتهٔ مرگ، نخستزادگان اسرائیل را نکشد.
۲۹از راه ایمان بود که قوم اسرائیل از دریای سرخ عبور کرد، چنانکه گویی از زمین خشک میگذرد، امّا وقتی مصریان سعی کردند از آن بگذرند، غرق شدند.
۳۰ایمان باعث شد که دیوارهای شهر اریحا پس از آنکه قوم اسرائیل هفت روز دور آن رژه رفتند، فرو ریزد. ۳۱ایمان باعث شد که راحاب فاحشه برخلاف افراد سرکشی که کشته شدند جان سالم بدر برد، زیرا از جاسوسها با صلح و سلامتی استقبال نمود.
۳۲دیگر چه بگویم؟ وقت کافی ندارم که داستانهای زندگی جدعون، باراق، سامسون، یفتاح، داوود، سموئیل و انبیا را نقل کنم. ۳۳از راه ایمان، آنها سلطنتها را برانداختند و عدل و داد را برقرار ساختند و آنچه را که خدا به آنها وعده داده بود، به دست آورند. آنها دهان شیران را بستند. ۳۴آتش سوزان را خاموش کردند. از دَمِ شمشیر رهایی یافتند. در عین ضعف و ناتوانی قدرت یافتند. در جنگ شجاع گشتند و لشکریان دشمن را تارومار نمودند. ۳۵زنها، مردگان خود را زنده یافتند. دیگران تا سرحدّ مرگ، شکنجه دیدند و آزادی را نپذیرفتند تا سرانجام به حیاتی بهتر نایل شوند. ۳۶دیگران با سختیهای بسیار مانند استهزاها، تازیانهها و حتّی زنجیر و زندان آزموده شدند. ۳۷سنگسار گردیدند و با ارّه دو پاره گشتند و با شمشیر کشته شدند. آنها ملبّس به پوست گوسفند و بُز، آواره و سرگردان بودند و متحمّل فقر و تنگدستی و ظلم و جور میشدند. ۳۸جهان لیاقت آنها را نداشت. آنها در بیابانها و کوهستانها آواره بودند و در غارها و سوراخهای زمین پنهان میشدند.
۳۹با اینکه آنها همه بهخاطر ایمانشان مشهور شدند ولی وعدههای خدا برای هیچیک از آنها کاملاً انجام نیافته بود، ۴۰زیرا خدا برای ما نقشهٔ بهتری داشت و آن اینکه آنها بدون ما به کمال نرسند.