شواهدی که داروین قادر به توضیح آن نبود
داروین از رخداد مهمی در تاریخ حیات آگاهی داشت که نظریه او قادر به توضیح آن نبود. در لایه های نخستین سنگ های فسیلی (متعلق به ۵۳۰ میلیون سال قبل/ دوران کامبرین: نخستین دوران زمین شناسی)، ظهور ناگهانی حیوانات زیاد بدون آن که نیاکان شان وجود داشته باشند، مشاهده می شوند.
هنگامی که داروین نگارش کتاب “منشاء انواع” را به اتمام رسانید، فکر می کرد که همه چیز را توضیح داده است، به جز یک مورد.
در آن روزگار، استنباط بسیاری از مردم آن بود که کتاب “منشاء انواع” دستاوردی مهم در قلمرو علم تلقی می شود.
نظریه تکامل بر دو ایده پایه گذاری شده است: انتخاب طبیعی و نیاکان مشترک. داروین معتقد بود که تمام موجودات زنده با همه تنوعی که دارند، از نیاکانی مشترک پدیدار شده اند. هم چنین او در کتابش توضیح داد که عدم برابری توانایی موجودات زنده در زنده ماندن، باعث تغییرات تدریجی می شود. آن ویژگی هایی که به سیستم حیات کمک می کنند تا زنده مانده و تولید مثل کند، به تدریج در طی قرن ها به وجود می آیند. بنابراین، آن ویژگی هایی که مانع زنده ماندن و تولید مثل هستند، ناپدید می شوند. داروین از اصطلاح “انتخاب طبیعی” برای توصیف این فرایند استفاده کرد.
ریز تکامل و کلان تکامل
تمام دانشمندان و حتی مسیحیان به ریز تکامل اعتقاد دارند. ریز تکامل اجازه می دهد تغییراتی صورت گیرد، اما نمی تواند باعث شود یک نوع موجود به طبقه بالاتر تحول پیدا کند. اسب هنوز اسب است و کرم زمینی هم چنان کرم باقی می ماند. شواهد این امر بسیار به چشم می خورد و دانشمندان مسیحی توافق دارند که این نوع ریز تکامل اتفاق می افتد. اما هیچ گونه شواهد علمی وجود ندارد که ماهی به اسب تبدیل شده باشد. مثلا دیرینه شناسی، هیچ پیوند گمشده میان نهنگ ها و پستانداران زمینی کشف نکرده است. زمین شناسی بیش از ۱۲۰ سال است که به دنبال این پیوندها می گردد. اشتباه است که درباره پیوندهای گمشده سخن گفت. هزاران پیوند گمشده وجود دارد. بنابراین، ریز تکامل همواره در بطن نوعی منفرد از جاندار صورت می گیرد. همان گونه که گفته شد:”اسب هنوز اسب است”. زیرا جانداران با اعضای گروه خودشان تولید مثل می کنند. مثلا یک اسب با خرگوش تولید مثل نمی کند. بحث روی کلان تکامل است که شواهد علمی ندارد. آن فقط یک پیش فرض بر روی کاغذ است.
تردید داروین
مجموعه ای از حقایق وجود داشت که باعث دغدغه فکری داروین شد. نکته ای که به اعتراف داروین، نظریه اش حتی یک درصد هم قادر به توضیح آن نیست. آنچه برای داروین به صورت معما درآمده بود، فسیل های بسیار قدیمی بود، مربوط به نخستین دوران زمین شناسی. این فسیل ها بیانگر رویدادی شگفت انگیزند: “ظهور ناگهانی حیات حیوانی” در دورانی که در ابتدا سیلوریان نامیده می شد و بعدها به کامبرین معروف گردید.
در طول نخستین دوران زمین شناسی، فسیل هایی با کالبد و بدن هایی که دارای جزئیات پیچیده بودند، در میان لایه های سنگ ها به وجود آمده اند. این فسیل ها فاقد آن نیاکانی هستند که داروین و هوادارنش ادعا می کنند. داروین درباره معمای منشاء ظهور ناگهانی حیوانات، در کتابش صفحه های ۳۰۶- ۳۰۷ (نسخه انگلیسی) چنین شرح داده است:”درک این نکته مهم که فقدان توده های بسیار زیاد از فسیل هایی که در نظریه ام، با قاطعیت بیان کرده ام که در جایی وجود دارند، دشوار است” داروین در ادامه می نویسد:” همان طور که قبلا اشاره کرده ام، شناخت بسیار اندکی از آن فسیل های سنگی داریم که ظهور ناگهانی گونه ها را در گروه های مشابه خود نشان می دهند”.
از سوی دیگر تحقیقات بر روی فسیل هایی که خلاف نظریه تکامل را تایید می کنند، برای داروین و اعتبار نظریه اش نه فقط خوشایند نبود، بلکه سهل و آسان هم به نظر نمی رسید. حتی امروزه نیز دانشمندان طرفدار نظریه تکامل، از اظهار نظر درباره فسیل های بسیار قدیمی خوداری می کنند.
داروین نسخه ای از کتابش را برای دانشمند زیست شناس سوئیسی به نام “لوئیس آگاسیز” ارسال کرد. آگاسیز در آن روزگار، خبره ترین دانشمند در زمینه فسیل شناسی بود. او با علاقه و اشتیاق زیاد کتاب “منشاء انواع” را مطالعه نمود و سپس چنین به اظهار نظر پرداخت:”ظهور ناگهانی حیات حیوانی، یک مسئله کاملا غیر قابل حل در نظریه داروین است”.
اینک به بررسی دو گونه فسیل حیوانی متعلق به دوران کامبریان (ظهور ناگهانی حیات حیوانی) از خانواده های بندپایان و بازوپایان که در سال ۱۸۵۹ کشف گردیده اند، می پردازیم:
یک. بازوپا دارای دو پوسته شبیه صدف است، که با اندام درونی بدنش کاملا متفاوت است. درون بدن عبارت است از یک تخمدان، شکم، پوشش پشت، پوشش شکم، دستگاه گوارش و مقعد. هم چنین این حیوان دارای شاخک هایی است که روی آن ها را کرک ها پوشانده اند تا هم برای تولید مثل استفاده شوند و هم آب مستقیما به دهان جریان یابد.
دو. “بندپا” پیچیده تر از بازوپا است. این حیوان دارای عضوی دراز بر روی سرش است و بدنش متشکل از سه قسمت می باشد: سر، سینه و دم که دو بخش آن، سی قسمت را در برمی گیرد. بندپا دارای یک جفت پا است که حس بویایی او را تشکیل می دهند. برخی از پاها، به عنوان دم استفاده می شوند. چشمانش از ساختار پیچیده ای برخوردار است، به طوری که می تواند ۳۶۰ درجه حرکت کند.
ظهور ناگهانی این حیوانات آن هم با چنین بدن و کالبدهایی که به نخستین دوران زمین شناسی تعلق دارند، نظریه تکامل داروین را به چالشی بزرگ دعوت می کند.
فسیل های نخستین دوران زمین شناسی و “انتخاب طبیعی”
فسیل های بسیار قدیمی که متعلق به نخستین دوران زمین شناسی به نام کامبرین می باشند و از ظهور ناگهانی حیوانات گزارش می دهند، چالش بزرگی برای ادعای داروین مبنی بر “انتخاب طبیعی” محسوب می شوند. در ایده “انتخاب طبیعی” موجودات زنده طی گذشت زمان دارای ویژگی های برتر برای بقاء و تولید مثل می شوند. این فرایند “تکامل” نامیده می شود. این در حالی است که فسیل های دوران کامبرین این ایده داروین را تایید نمی کنند.
داروین شرح داد که تغییرات ناشی از انتخاب طبیعی در سه عامل مجزا انجام می شود:
یک. تولید آنی، خودجوش و تصادفی انجام گرفت.
دو. از طریق توارث، تغییرات صورت گرفت.
سه. رقابت برای بقاء، باعث بازسازی اندام ها می شود.
مطابق ادعای داروین این عوامل، ویژگی های برتر را برای بقاء و تولید مثل موجودات زنده پدید آورد.
در سال ۱۸۷۴ لوئیس آگاسیز” زیست شناس معروف سوئیسی که تحقیقاتش در زمینه فسیل شناسی بیش از سایر دانشمندان هم عصرش بود، دلایلی را در رد “انتخاب طبیعی” ارائه نمود. او چنین اظهار نظر کرد:”ریز تکامل هرگز به تغییرات بزرگ و متفاوت در بدن موجود زنده منجر نمی شود. اگر تغییرات ناگهانی و بزرگ در بدن به وقوع بپیوندد، به نازایی و مرگ آن موجود زنده خواهد انجامید. این واقعیتی است انکارنشدنی که تغییرات شدید، باعث انقراض و نابودی خواهد گردید”.
با این توصیف، داروین و هوادارانش دلایل آگاسیز را نپذیرفتند و ادعای شان را معقول و منطقی فرض کردند!
بعدها، “پیتر وارد” دیرین شناس دانشگاه واشنگتن گفت:”داروین خیلی امیدوار بود که دیرین شناسان، فسیل هایی را کشف کنند که مراحل تکامل را نشان دهد”. داروین در کتاب “منشاء انواع” صفحه ۳۰۷ (نسخه انگلیسی) نوشت:”اگر نظریه ام درست باشد، پس بدون شک قبل از دوران “سیلوریان” (کامبرین)، دوران های طولانی تر دیگر هم وجود داشته اند که موجودات می زیستند”.
سیستم “انتخاب طبیعی” و تمام تغییر و تحولاتی که داروین تشریح کرده به این کشف وابسته است. زمین شناسی بیش از ۱۲۰ سال است که به دنبال این پیوندهای مورد نظر داروین می گردد.
درخت تکامل و نخستین دوران زمین شناسی
ظهور ناگهانی حیوانات در نخستین دوران زمین شناسی با ادعای داروین مبنی بر این که موجودات زنده دارای نیاکان مشترک بوده اند، تطابق و همخوانی ندارد. تصویری که داروین از مراحل تکامل ارائه داد به “درخت تکامل” (درخت حیات) معروف است. مطابق تئوری داروین، بعد از پدید آمدن نیاکان، مراحل تکامل به تدریج و در طی زمان طولانی صورت گرفت. کشف معدودی فسیل که نشانگر فرایند ریز تکامل (تغییرات محدود و مختصر) در بعد از دوران کامبرین است، نمی تواند درستی نظریه داروین را تایید کند.
همان طور که قبلا اشاره شد، تمام دانشمندان و حتی مسیحیان به “ریز تکامل” اعتقاد دارند. ریز تکامل اجازه می دهد تغییراتی صورت گیرد، اما نمی تواند باعث شود یک نوع موجود به طبقه بالاتر تحول پیدا کند. اسب هنوز اسب است و کرم زمینی هم چنان کرم باقی می ماند. اما هیچ گونه شواهد علمی وجود ندارد که ماهی به اسب تبدیل شده باشد. دیرینه شناسی، هیچ پیوند گمشده میان نهنگ ها و پستانداران زمینی کشف نکرده است.
اگر اظهار نظر داروین درست بود، بی تردید در همان روزگار “آگاسیز” دانشمندی که بیش از تمام دانشمندان هم عصرش، در مورد فسیل ها تحقیق و بررسی کرده بود، این نکته را تایید می کرد. در نتیجه، امروزه به جای هزاران پیوند گمشده، فقط در جستجوی چند مورد بودیم! دیرین شناسان تاکنون به شواهدی متضاد با فسیل های دوران کامبرین (نخستین دوران زمین شناسی) دست نیافته اند.
در همان زمان آگاسیز در کتابش تحت عنوان “تکامل و انواع ماندگار” صفحه ۱۰ (نسخه انگلیسی) از داروین پرسید:”بقایای فسیل های گمشده کجاست؟” و در ادامه نوشت:”فقط فسیل های دوران کامبرین هستند که از ظهور ناگهانی حیوانات آن هم بدون نیاکان، گزارش می دهند. فسیل هایی که نسل های بعد از آن ها هم تا امروز به همان صورت باقی مانده اند. به جای نظریه پردازی، به گزارش و شهادت همان فسیل ها گوش کنید که شاهدان عینی و بازیگران صحنه بوده اند.”
ادامه بررسی نظریه تکامل را در مقالات بعدی بخوانید
نویسنده: استیون مایر
ترجمه و تلخیص: مهران پورپشنگ