ما نباید پیش داوری کنیم که چه باید باشد و چه نباشد. یا این توضیح را دوست ندارم… در عوض وقتی در طبیعت به معمایی برخورد می کنیم، به جای طرح فرضیه و نظریه، در جستجوی حل معما باشیم و ببینیم شواهد و کشفیات در بطن طبیعت چه می گویند. باید اجازه دهیم تا شواهد و کشفیات سخن بگویند.
مشکل نظریه تکامل این است که قبل از آن که شواهد سخن بگویند، تئوری و فرضیه ارائه می دهد. مهم ترین دلیلی که تکامل خط زده ، طراح هوشمند است. نظریه تکامل این تعلیم غلط را ارائه می دهد که اگر می خواهید توضیح علمی دهید، باید خود را به فرضیه ها و داده های علمی محدود کنید. مثلا نمی توانید هوش را به عنوان دلیل علمی ارائه دهید.
اما جالب است که پیروان نظریه تکامل برای تجزیه و تحلیل مسائل، به هوش خود اتکاء و اعتماد می کنند! این بخشی از منطق ما است که توسط هوش به تشخیص و بررسی موضوع می پردازیم. مثلا به کتیبه های باستانی و خط هیروگلیف توجه کنید. هیچکس ادعا نمی کند که این خط ها حاصل طوفان شن یا سیل است. همگان معتقدند که این خط ها توسط بشر نوشته شده است. همین منطق ما را به این نتیجه رهنمون می سازد که مجسمه های باستانی در اثر باد و طوفان ساخته نشده اند، بلکه حاصل طراحی و تلاش بشر است.
بنابراین دلایل منطقی سبب پدید آمدن عالم هستی و سیاره زمین شده است و نه شانس و تصادف! انسان ها به خوبی می توانند هوش را تشخیص دهند و می دانند که طراحی حاصل اندیشه و تجربه است. به عبارت دیگر، اطلاعات در طراحی وجود دارند. مثلا ستاره شناسان ادعا کرده اند اگر سیگنال هایی را از فضا دریافت کنند، این به آن معنا است که وجود حیات هوشمند را در فراسوی زمین تایید می کند. برخی گمانه زنی کرده اند که شاید تمدن هوشمند با ارسال سیگنال سعی در مخابره پیام به ساکنان زمین دارند. چنین سیگنال پیچیده ای که حاوی کدهای زیادی است نمی تواند به علت تصادف، ارسال و مخابره شود.
مثال دیگر: یک شرکت تولید نرم افزار هرگز شانس و تصادف و فرسایش را استخدام نمی کند، بلکه از متخصصین و مهندس های طراح دعوت به همکاری می نماید. در واقع عامل هوشمند می تواند سیستم های غنی از اطلاعات را تولید کند. منشاء هر سیستم طبیعت، هوش است (مقصود نویسنده خداوند است)، اگرچه ما در آن دوران نبوده ایم و شکل گیری آن را مشاهده نکرده ایم.
نویسنده: استیون مایر
مترجم: مهران پورپشنگ