یکی از استنباط های معمول آن است که چون عیسی در روز سبت بیماران را شفا می داد و کارهای نیک به جا می آورد، بنابراین او حکم شریعت را مبنی بر “روز سبت را به یاد داشته باش و آن را مقدس بدار” می شکست (خروج فصل ۲۰ آیه ۸). این نگرش به این تصور دامن می زند که شریعت در مواردی مخالف محبت نمودن و یاری رساندن به مردم است. پس می توان چنین نتیجه گرفت که حتی محبت نیز می تواند ناقض شریعت تلقی گردد!
اما مسیح با عملکرد خود در روز سبت نشان داد که برای کمک به مردم و محبت به دیگران لازم است تا گاهی قوانین شریعت شکسته شوند. این نگرش در عهد جدید تعلیم داده شده است. برای مثال، پولس به مسیحیان روم چنین نوشت:”ده فرمان در این فرمان خلاصه می شود که همسایه خود را دوست بدار، به همان اندازه که خود را دوست می داری”.
اگر همسایه و همنوع خود را دوست بدارید آن طور که خود را دوست می دارید، هرگز راضی نخواهید شد که به او صدمه بزنید، یا فریبش دهید، یا او را به قتل برسانید، یا اموالش را سرقت کنید. هرگز به زن و اموال او چشم طمع نخواهید داشت. خلاصه هیچیک از کارهایی را که خدا در ده فرمان منع کرده است، انجام نخواهید داد. محبت به هیچکس بدی نمی کند. پس اگر به انسان ها محبت نمایید، مانند آن است که همه دستورات و احکام الهی را به جا آورده اید” (رومیان فصل ۱۳ آیات ۸- ۱۰). متاسفانه گاهی بی تفاوتی خود نسبت به دیگران را درتعهد قانونی توجیه می کنیم. حتی اگر رفتار ما به آن ها زیان برساند، می گوییم که کارمان “قانونی” بوده است و به این ترتیب خود را تبرئه می کنیم!
اکنون به بررسی عملکرد مسیح در روز سبت می پردازیم:
شفای مرد افلیج در کنار حوض
در انجیل یوحنا فصل پنجم درباره مردی می خوانیم در اورشلیم که سی و هشت سال آزگار فلج بود. او روزها و سال های عمرش را روی زمین دراز کشیده بود. او در کنار حوض “بیت حسدا” خوابیده بود و در انتظار معجزه ای به سر می برد. یهودیان در روزگار باستان اعتقاد داشتند که هر چند وقت یک بار، فرشته ای از آسمان می آید و آب حوض را تکان می دهد و اولین کسی که داخل آب حوض شود، شفا می یابد. معلوم نیست که آیا واقعا فرشته ای آب استخر را تکان می داد، یا فقط اعتقاد خرافی مردم بود.
بعضی مردم درست مثل این مرد فلج که کنار حوض دراز کشیده بود، سال پی سال می نشینند و منتظر وقوع معجزه می مانند. آن ها منتظر سر رسیدن واقعه بزرگی که همه چیز را بهتر کند.
یک روز عیسی آن مرد را دید که بر روی زمین خوابیده است. عیسی خیلی ساده از او پرسشی کرد:”آیا می خواهی شفا یابی؟”
پاسخ مرد چیز دیگری بود. او شروع کرد به لیست نمودن همه عذر و بهانه هایش: من تنهای تنها هستم. هیچکس را ندارم که کمکم کند. بقیه مردم من را به حال خود رها کردند… بعد هم تعجب می کند که چرا سی و هشت سال است در آن حال روز مانده!
بعد از ۳۸ سال، مشکل این مرد، جزء زندگی روزمره اش شده بود. هیچکس تا آن موقع به او کمک نکرده بود. او دیگر امیدی به شفا نداشت و از پاسخ او می توان فهمید که تمایلی نداشت چاره ای برای خود بیندیشد.
اما به جوابی که عیسی به او داد توجه کنید. عیسی به او نگفت:”بله دوست عزیز، من هم با تو موافقم. تو دوره سختی را طی کرده ای. بگذار با تو ابراز همدردی کنم”. عیسی هرگز چنین نگفت.
عیسی چیزی به او گفت که معنای آن این است:”اگه واقعا تصمیم داری خوب بشوی، فقط یک کار انجام بده. اگر واقعا می خواهی از مخمصه رها بشوی، فقط یک کار انجام بده. از زمین بلند شو. رختخوابت را جمع کن و برو دنبال کارت. همین.”
وقتی آن مرد این کار را کرد، به طور معجزه آسایی شفا یافت.
این پیام امروز برای ما است. اگر واقعا می خواهید خوب شوید، باید برخیزید و هم پای زندگی حرکت کنید. دیگر این طرف و آن طرف دراز نکشید و به حال خودتان تاسف نخورید. از عذر و بهانه آوردن دست بردارید.
ممکن است بپرسید که من نمی فهمم چرا این مشکل برایم پیش آمد؟ نمی فهم چرا مریض هستم؟ چرا ازدواجم از هم پاشید؟ چرا ورشکست شدم؟ چرا عزیزم مرد؟ چرا در چنین محیط نامساعدی بزرگ شدم؟
شاید هرگز به پاسخ نرسید، اما از این به عنوان بهانه ای برای غوطه خوردن در دلسوزی به حال خود، استفاده نکنید. به خدا اعتماد کنید و مشکل و گذشته تلخ خود را کنار بگذارید، برخیزید و با زندگی خود پیش بروید، تا معجزه رخ دهد. به خاطر داشته باشید فقط چون شما پاسخ را نمی دانید، بدین معنا نیست که پاسخی وجود ندارد. شما فقط هنوز آن را کشف نکرده اید.
مسیح چنین نگرشی را در روز سبت (روز استراحت یهودیان) ارائه داد. رهبران مذهبی یهود، مرد را به دلیل آن که رختخواب خود را در روز شنبه حمل می کرد، سرزنش و نکوهش کردند. جمع کردن رختخواب در روز شنبه، حکم شریعت را نمی شکست، اما تفسیر غلط رهبران مذهبی از حکم “روز سبت” سبب ایجاد تنش گردید. مردی که ۳۸ سال راه نرفته بود، شفا یافته بود، اما رهبران مذهبی فقط به فکر اجرای قوانین بودند! برای آنان زندگی و سلامت یک انسان مهم نبود.
وقتی رهبران مذهبی فهمیدند که عیسی، مرد افلیج را در روز شنبه شفا داده، او را متهم به قانون شکنی کردند.
عیسی با این عبارت “پدرم همیشه کار می کند” (آیه ۱۷) به آنان پاسخ داد. به عبارت دیگر می خواست بگوید:”چه اتفاقی می افتاد اگر خدا همه کارهایش را در روز شنبه متوقف کند؟” در این صورت، طبیعت دچار هرج و مرج می شود و گناه جهان را نابود می سازد. وقتی فرصت کار نیک دست می دهد، حتی در روز شنبه هم نباید نسبت به آن بی اعتنا بود.
در فصل هفتم انجیل یوحنا، مباحثه ای میان مسیح و علمای یهود درگرفت. عیسی به شفای مرد مفلوج (فصل پنجم) در روز سبت اشاره نمود و از عملکرد خود دفاع کرد (فصل ۷ آیات ۲۱- ۲۴):
نکته اول: آنان به دستور موسی، پسران شان را در روز هشتم ختنه می کردند (لاویان فصل ۱۲ آیه ۳).
نکته دوم: اگر روز ختنه فرزند ذکور با روز شنبه مصادف می شد، آنان او را در روز شنبه ختنه می کردند تا شریعت موسی را رعایت کنند.
نتیجه گیری مسیح: بنابراین ختنه نوزاد و شفای مرد مفلوج در روز شنبه از دیدگاه شریعت، مجاز می باشند.
چیدن خوشه های گندم
عیسی با شاگردان خود در روز سبت از میان مزرعه گندم عبور می کردند. شاگردان عیسی گرسنه بودند و شروع کردند به چیدن خوشه های گندم و خوردن دانه های آن. آن روز شنبه بود. علمای یهود وقتی خوشه چینی شاگردان را دیدند، اعتراض کردند. مطابق دیدگاه رهبران مذهبی، چیدن خوشه های گندم، کار محسوب می شد. در حالی که شاگردان مسیح به علت گرسنگی، خوشه ها را چیدند و نه برای امرار معاش! از سوی دیگر، خداوند به قوم اسرائیل در مصر دستور داد تا در عید پسح (جشن رهایی قوم اسرائیل از مصر) در روز اول و هفتم این عید، به جز تهیه خوراک کار دیگری نکنند. هم چنین شریعت الهی به رهگذران گرسنه اجازه داده بود تا وقتی وارد کشتزار می شوند، با دست های خود خوشه ها را بچینند و بخورند (تثنیه فصل ۲۳ آیه ۲۵). بنابراین شاگردان نه فقط به حکم روز سبت بی اعتنایی نکردند، بلکه برای رفع گرسنگی، از قانون شریعت متابعت نمودند. با این توصیف، علمای یهود فقط به دنبال انتقاد و تهمت زدن بودند.
نگرش رهبران مذهبی آن بود که در طول ۲۴ ساعت سبت، شخص نباید هیچ کاری، حتی اعمال نیکو را هم انجام دهد! در حالی که شریعت برای خوشبختی و سعادت بشر ارائه شد و نه برای محدود کردن محبت و خودداری از کمک به مردم. مسیح از خوشه چینی شاگردانش دفاع کرد (متی فصل ۱۲ آیات ۳- ۵ و ۱۱- ۱۲):
نکته اول: مسیح به واقعه ای در عهد عتیق که به رفع گرسنگی انجامید، اشاره نمود. زمانی که داود پادشاه و همراهانش گرسنه بودند، وارد معبد خدا شدند و نان مقدس را خوردند که فقط کاهنان اجازه داشتند بخورند (اول سموئیل فصل ۲۱ آیات ۱- ۶). احتمالا این واقعه در روز سبت رخ داده بود. خدا، داود را به خاطر خوردن نان های مقدس تنبیه نکرد، چون نیاز او به غذا مهم تر از قوانین بود. در واقع عیسی می خواست بگوید:”اگر مرا محکوم می کنید، پس باید داود را هم محکوم کنید”.
نکته دوم: طبق شریعت، کاهنان اجازه داشتند در روز سبت نیز کار کنند (اعداد فصل ۲۸ آیه ۹). در روز سبت، وظایف کاهنان دو برابر روزهای عادی بود. مردم برای عبادت به معبد می آمدند و قربانی های بیشتری همراه خود می آوردند. روشن کردن آتش، برداشتن حیوانات و گذاشتن آن ها بر روی قربانگاه برای ذبح کردن، پذیرایی کردن و سایر وظایف. در واقع روز سبت، پرمشغله ترین روز کاهنان بود.
کمی بعد، مسیح وارد عبادتگاه یهود می شود و مردی را می بیند که دستش از کار افتاده بود (متی فصل ۱۲ آیات ۹- ۱۳). علمای دینی از عیسی می پرسند که آیا شفا دادن در روز شنبه جایز است؟
پاسخ مسیح، احکام علمای دینی را که به شریعت اضافه کرده بودند (این احکام در کتاب مقدس نیست)، زیر سئوال برد:
“اگر شما فقط یک گوسفند داشته باشید و آن هم روز شنبه در گودال بیفتد، آیا چون روز شنبه است، برای نجاتش، کاری انجام نخواهید داد؟ بدون شک انجام خواهید داد. چقدر ارزش انسان بیشتر از گوسفندان است. پس در روز شنبه، انجام کار نیک مجاز است”.
علمای دینی اجازه می دادند تا یک گوسفند از گودال بیرون آورده شود، اما با شفای انسان بیمار در روز شنبه به شدت مخالفت می کردند! مسیح درباره آینده این علمای یهود چنین پیشگویی کرد:”هر نهالی که پدر آسمانی من نکاشته باشد، از ریشه کنده می شود. علمای یهود عصاکش کورهای دیگر شده اند. پس هر دو در چاه خواهند افتاد” (متی فصل ۱۵ آیات ۱۳- ۱۴). معلم های یهودی نسبت به حقیقت خدا کور بودند و مخاطبین آن ها نیز در خطر کوری روحانی قرار داشتند.
متی فصل ۱۲ گزارش نمی دهد که مسیح به روز سبت بی اعتنایی کرد. او استفاده درست از روز سبت را تعلیم داد. مسیح فرمود:”یوغ مرا به دوش بکشید و بگذارید من به شما تعلیم دهم. چون من مهربان و فروتن هستم و به جان های شما راحتی خواهم بخشید. زیرا باری که من بر دوش شما می گذارم، سبک است” (متی فصل ۱۱ آیات ۲۹- ۳۰). در دوران باستان، حیوانات و فعالیت های کشاورزی، ایده مناسبی برای ارائه برخی از اصطلاح ها و مثال های رایج بودند. حتی امروزه هم در زبان فارسی، اصطلاح های عامیانه نظیر “شیری یا روباه؟” را به کار می بریم. مقصود ما از کاربرد این اصطلاح توهین به مخاطب نیست، بلکه می خواهیم بدانیم آیا آن شخص در هدف مورد نظرش موفق شده یا خیر!
یوغ، تیر چوبی سنگینی بود که به یک گاو چند گاو وصل می شد تا توسط آن وسیله ای کشیده شود. یوغ استعاره ای بود از قوانین زیادی که علمای یهود به شریعت افزوده بودند و مردم خداپرست تحت فشار بودند تا آن قوانین را بدون کم و کاست اجراء کنند (قوانین اضافی علمای یهود در کتاب مقدس موجود نیست). عیسی، مردم را از این بار اضافی خلاصی داده و نگرش درست را در مورد اطاعت از خدا ارائه می دهد. هم چنین روح خدا (روح القدس) به ما در اجرای دستورات الهی یاری می رساند.
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ