سوال یکی از خوانندگان: آیا ازدواج درمان تنهایی است؟

image_pdfimage_print
سوال یکی از خوانندگان: آیا ازدواج درمان تنهایی است؟
سوال یکی از خوانندگان: آیا ازدواج درمان تنهایی است؟

اگر ازدواج درمان تنهایی نیست، چرا زنان و مردان با هم ارتباط دوستی برقرار می کنند؟ چرا در زمانی که همسر خود را از دست می دهند، احساس شدید تنهایی می کنند؟

هدف خدا از آفرینش انسان آن نبود که آدم تنها زندگی کند. او فرمود:”خوب نیست آدم تنها باشد (پیدایش فصل ۲ آیه ۱۸). او نمی خواست انسان موجودی غیر اجتماعی باشد و ازدواج نکند. خداوند راه حل رفع تنهایی آدم را با خلق زن (و نه یک مرد دیگر) و آن هم در قالب ازدواج ارائه داد.

ازدواج برکتی است از جانب خداوند که تاثیر مثبتی برای تمدن بشر داشته است. بعد از سقوط انسان و رخنه گناه به جهان، در اکثر موارد، خودکشی و ارتکاب جرایمی نظیر قتل، تجاوز، خشونت… توسط افراد مجرد انجام می شود.

آنگاه خداوند آدم را به خواب عمیقی فرو برد و یکی از دنده هایش را برداشت و جای آن را با گوشت پر کرد، و از آن دنده، زنی سرشت و او را پیش آدم آورد (فصل ۲ آیات ۲۱ و ۲۲)

این اولین عمل جراحی است که در تاریخ به ثبت رسیده است. خدا حتی آدم را به طور طبیعی بیهوش کرد.
خدا از بدن خود آدم برای آفرینش حوا استفاده نمود تا این امر همواره یادآوردی شود که آن ها شریک اصلی هستند. آفرینش حوا از دنده آدم به مفهوم تساوی و همبستگی زن و مرد است.

زن و مرد به یکدیگر نیاز دارند و همدیگر را تکمیل می کنند. هر دو به صورت خدا آفریده شده اند (پیدایش فصل اول آیه ۲۷). وقتی آدم آمد تا حوا را بشناسد، به دلایلی متوجه شد که حوا با او تفاوت دارد. اما نباید فراموش می کرد که آن ها یکدیگر را تکمیل می کنند و از یک جسم هستند.

باید توجه داشت که آدم و حوا از دو نژاد نبودند، بلکه حوا از بدن آدم ساخته شد. خدا حوا را نزد آدم آورد، گویی مراسم عروسی بر پا است. بدین ترتیب آن ها زن و شوهر شدند. بنیاد ازدواج قبل از سقوط انسان شکل گرفت.

آدم گفت:”این است استخوانی از استخوان هایم و گوشتی از گوشتم. نام او “نسا” باشد، چون از انسان گرفته شد” (فصل دوم آیه ۲۳)

آدم هوشمندانه فهمید که حوا چه کسی است و با او چه نسبتی دارد. او متوجه شد که زن به او شباهت دارد (این است استخوانی از استخوان هایم و گوشتی از گوشتم)، و اگرچه انسان است اما از نظر ظاهر و اندام شباهتی به او ندارد. زن موجود دیگری شبیه مرد بود، اما با ویژگی منحصر به فرد. موجودی جدا از مرد و با این حال متصل به مرد. این یک ملاقات سطحی نبود. این پاسخی ژرف به ژرفای وجود دیگری بود. این ندای قلب انسانی بود که به ندای قلب انسانی دیگر پاسخ می گفت. میل به صمیمیت بین زن و مرد به قدمت خود نژاد بشر است.

“این است استخوانی از استخوان هایم و گوشتی از گوشتم”. این جمله نشان می دهد که یک مرد چطور باید همسرش را دوست داشته باشد: او باید با کمال میل همه چیز را فدای همسرش کند. هم چنین تامین رفاه همسر باید برای مرد اهمیت اساسی داشته باشد.

“چون از انسان گرفته شد”. آدم فهمید که زن شریک زندگی او می باشد. رفتار شوهر با زنش باید با ملاحظه و توام با احترام باشد، چون زن ظریف تر از مرد است. اگر مردی رفتاری مهربان با زنش نداشته باشد، دعاهای او بی اثر می شوند (اول پطرس فصل ۳ آیه ۷).

نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ

About ASHNAIE

کسی‌که همهٔ این چیزها را تصدیق می‌كند، می‌گوید: «آری! من بزودی می‌آیم!» آمین! بیا ای عیسی، ای خداوند! فیض عیسی خداوند با همهٔ شما باد، آمین!

View all posts by ASHNAIE →

دیدگاهتان را بنویسید