در جوامع انسانی، برخی می پندارند که همجنس گرایی و ازدواج همجنس گراها امری معقول و کاملا اخلاقی است. طرفداران همجنس گرایی به آزادی رفتار انسان توجه دارند. انسان آزاد هر آنچه را درست تشخیص دهد، می تواند انجام دهد. آیا این نگرش صحیح است؟
پرسش این است اگر انسان آزاد می تواند هر کاری انجام دهد، چرا طرفداران این نظریه با گروه های تروریست مخالفت می کنند؟ چرا عملکرد هیتلر را جنایت و فاجعه آمیز تلقی می کنند؟ آیا در اواسط قرن بیستم، عده زیادی طرفدار نگرش هیتلر نبوده اند؟ زمانی ده ها میلیون نفر از ایده مارکس حمایت می کردند، اما در دهه ۱۹۹۰ حزب کمونیست در شوروی سابق و اروپای شرقی فروپاشید و سقوط کرد.
اگر هر شخص آنچه را که درست تشخیص دهد، انجام دهد چرا اختلاف عقیده و سلیقه در میان طرفداران همجنس گرا وجود دارد؟ چرا حیوانات گرایش به همجنس گرایی ندارند، اما بشر باید همجنس گرا باشد؟ (البته در موارد بسیار معدود همجنس گرایی در حیوانات نیز مشاهده شده).
طرفداران همجنس گراها چنین استدلال می کنند که هر ساله عده ای به طور ذاتی همجنس گرا متولد می شوند. بنابراین گرایش به همجنس رفتار طبیعی تلقی می شود. در واکنش به این اعتقاد باید پرسید عده ای هم به دلیل مشکلات ژنتیکی، ناسازگار یا اختلالات روانی و یا تمایل به ارتکاب جرم و جنایت دارند. آیا باید رفتار این دسته از افراد را طبیعی قلمداد کرد؟
حامیان همجنس گرایی معتقدند که اگر شخص تحت تاثیر دوستان، به همجنس گرایی علاقمند شد، تصمیم اشتباهی اتخاذ نکرده است. این ادعا سوالی را مطرح می سازد که فردی تحت تاثیر اطرافیان و دوستانش، به دروغ، تقلب، خلافکاری، سیگار، مصرف الکل و مواد مخدر روی می آورد. چرا چنین رفتارهایی مورد تقبیح قرار می گیرد، ولی همجنس گرایی رفتاری معقول محسوب می شود؟
وقتی یک فرد روانی تحت تاثیر دوستانش به همجنس گرایی تمایل پیدا کند، هنگامی که دریابد هیچکس به او توجه ندارد، بدون تردید برای ارضای خودش مزاحمت ایجاد کرده و حتی مواردی به همجنس هایش تجاوز می کند!
هم جنس گرایی تعادل جامعه را بر هم می زند. به عواقبش فکر کنید: شما عاشق خانمی می شوید که هیچ گونه تمایلی به جنس مخالف ندارد. ناراحت و افسرده نمی شوید؟ مردی دنبال شما می افتد. مزاحم می شود. به خصوص اگر از نوع “فاعل” باشد می خواهد به شما دست بزند و رابطه جنسی برقرار کند! خانمی عاشق مردی همجنس گرا می شود و مرد به او پاسخ منفی می دهد…
هر کاری تاثیری بر جا می گذارد. ده سال یا بیست سال دیگر را در نظر بگیرید. اگر در محله ای هزاران همجنس گرا زندگی کنند، صادقانه بگویید: آیا آپارتمان اجاره می کنید؟ اگر مردان همجنس گرا بخواهند مزاحم زن یا شوهر شما شوند، واکنش شما چیست؟ تکلیف افراد روانی چیست که جامعه اجازه داده تا به همجنس گرایی روی آورند؟ آیا مشکلات آینده صد چندان نمی شود؟
کسانی که با آزادی همجنس گراها که اکثرشان مشکل هورمونی ندارند، موافق هستند، بیست سال دیگر باید چند برابر کرایه خانه بدهند، اما در محله این افراد که عده ای از آنان به هیچکس رحم نمی کنند، زندگی نکنند! بیست سال دیگر طرفداران همجنس گرایی با طرز تفکر امروز خودشان مخالفت می کنند (درست مانند طرفداران بی شمار مارکس در اوایل قرن گذشته و مخالفت اکثر مردم در شوروی سابق و اروپای شرقی که به فروپاشی کمونیزم در دهه ۱۹۹۰ انجامید).
من در آمریکا زندگی می کنم. مشاهداتم نشان داده بسیاری حاضرند که اجاره آپارتمان را دو برابر بپردازند، اما در محله های ناامن که افراد مشکوک و حتی همجنس گرا زندگی می کنند، سکونت نکنند. خانم ها بیشتر حساسیت نشان می دهند و آقایان هم نمی خواهند نه مزاحم داشته باشند و نه فرد همجنس گرایی با کودکان شان معاشرت کند. این هم واقعیات جامعه آمریکا. وقتی همجنس گرایی بیشتر گسترش پیدا کند، آیا نگرانی ها و ناامنی ها افزایش نمی یابد؟ بسیاری دوست ندارند کودک شان همجنس گرا شود.
وقتی از طرفداران همجنس گرا بپرسید که چه تغییرات مثبت و مفیدی در جوامع انسانی رخ می دهد؟ همگی از پاسخ دادن طفره می روند. آنان فقط کورکورانه از گسترش همجنس گرایی خودخواسته حمایت و پشتیبانی می کنند.
تاثیرات منفی همجنس گرایی عبارتند از:
یک. تجاوز به مردان به امری عادی تبدیل می شود.
دوم. بسیاری از مردم (از جمله طرفداران آزادی همجنس گراها) حاضرند که اجاره آپارتمان، شهریه مدرسه و خرید خانه را دو برابر بپردازند اما در محله هایی که همجنس گراها زندگی می کنند، سکونت نکنند.
سوم. گرایش افراد روانی به همجنس گرایی ناامنی را در جامعه گسترش می دهد، مزاحمت ها در محل کار، تحصیل و محله ها افزایش می یابد.
چهارم. همسر یابی مشکل می شود (در صد قابل توجهی از جنس مخالف به هم جنس خود گرایش دارند). هم چنین همجنس گراها نگرانند که جنس مخالف شان عاشق شان نشود. از طرفی کسانی که به همجنس گرایی علاقه ندارند، این نگرانی را دارند که مبادا مورد توجه و مزاحمت همجنس گراها قرار بگیرند.
پنجم. تبعیض ها در محل کار (موانع در استخدام، ارتقاء شغلی و عدم ارتباط با همکاران همجنس) افزایش می یابد.
ششم. سیستم قضایی (پلیس، قاضی و هیئت منصفه) دچار تبعیض و اختلال می شود.
هفتم. کودکانی که والدین شان دو مرد یا دو زن باشند، به احتمال زیاد همجنس گرا شده و وقتی بزرگسال می شوند، افراد طبیعی را به همجنس گرایی مبدل می سازند.
هشتم. روابط همجنس گرا و غیرهمجنس گرا کوتاه، سرد و تبعیض آمیز خواهد شد.
آمار و تحقیقات نشان داده که فقط در حدود دو درصد از مردم جهان با مشکلات هورمونی متولد می شوند، اما اکثریت همجنس گرایان تحت تاثیر دوستان و افراد منحرف، به هم جنس خود علاقه نشان می دهند. این نوعی شستشوی مغزی است. یک نفر با شستشوی مغزی تروریست می شود، دیگری نژاد پرست و سومی هم همجنس گرا.
از دیدگاه روان شناسی این افراد شستشوی مغزی شده اند. اما کسانی که مشکل هورمونی دارند، سرنوشت خود را تعیین نکرده اند. یک دفعه کسی تصمیم نمی گیرد همجنس گرا شود، مراحلی را می گذراند. یک شبه این اتفاق نمی افتد.
پرورش افکار مربوط به همجنس گرایی، تشویق دوستان توام با روابط جنسی با همجنس، عواملی است که به همجنس گرایی منجر می شود. پیام مسیحیت کمک به همجنس گراها و اصلاح آن ها است و نه طرد و مجازات! اما اگر نمی خواهند اصلاح شوند و کمک را نمی پذیرند، خداوند انتخاب خودشان را (جهنم) به آن ها می دهد!
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ