مسیح به شاگردانش فرمود:”پس بروید و تمام قوم ها را شاگرد من سازید (متی فصل ۲۸ آیه ۱۹). اما چرا در مواردی عیسی دستور اکید داد که آنچه را مشاهده کرده اند، به مردم اطلاع ندهند (متی فصل ۱۶ آیه ۲۰، فصل ۱۷ آیه ۹، مرقس فصل ۵ آیه ۴۳، فصل ۷ آیه ۳۶، فصل ۸ آیه ۳۰، فصل ۹ آیه ۹، لوقا فصل ۵ آیه ۱۴، فصل ۸ آیه ۵۶، فصل ۹ آیه ۲۱)؟
به دلایل متعدد مسیح نمی خواست مردم از تعالیم یا معجزات او آگاهی یابند:
یک. لحظاتی قبل از صعود به آسمان، مسیح به شاگردانش ماموریت بزرگی را محول کرد:”بروید و تمام قوم ها را شاگرد من سازید (متی فصل ۲۸ آیه ۱۹). در آن زمان، آنچه را شاگردان در مدت بیش از سه سال مشاهده کرده بودند، اجازه داشتند با مردم جهان درمیان بگذارند. قبل از آن، بیان بعضی از گفتار مسیح مانند ادعای الوهیت و برابری با خدا، مانع مهمی برای شنیدن تعالیم او محسوب می گردید. درک و بینش روحانی مردم و رهبران مذهبی یهود محدود بود، زیرا چنین ادعایی را کفرگویی تلقی می کردند.
بدین ترتیب رهبران مذهبی، با تحریک احساسات مذهبی یهودیان، آنان را بر علیه عیسی وادار به شورش می کردند. بنابراین در همان اوایل شروع رسالت، عیسی به قتل می رسید، ماموریت او تکمیل نمی گردید. در نتیجه، شاگردان از کسب تجربه کافی و آموختن تعالیم ارزشمند استاد خود بی بهره می ماندند. شاگردان می بایست ابتدا به درک کاملی از مسیح و رسالتش می رسیدند و بعد او را به جهانیان معرفی می کردند. مسیح در اواخر ماموریتش بر روی زمین، درباره الوهیتش با رهبران مذهبی یهود سخن گفت که به اعدام او بر روی صلیب انجامید.
دوم. عیسی نمی خواست به عنوان معجزه گر شهرت یابد، چرا که در این صورت مردم توجهی به پیام و تعالیم نمی کردند. هدف مسیح از تعالیم ملکوت خدا و نشان دادن راه نجات بود (متی فصل ۲ آیات ۱۷- ۱۹، مرقس فصل ۱ آیه ۳۴).
سوم. اگر مردم می فهمیدند مسیح موعود ظهور کرده، تصمیم می گرفتند او را پادشاه سازند. تصور یهودیان آن بود که مسیح موعود قادر است اسرائیل را از سلطه رومی ها آزاد نماید. اما توجهی به این حقیقت نداشتند که طبق پیشگویی های عهد عتیق، مسیح بایستی رنج ببرد و بمیرد (اشعیاء فصل ۵۳ آیات ۱- ۱۲، لوقا فصل ۲۴ آیه ۲۶).
یهودیان فکر می کردند که مسیح باید ظهور کند تا حکومت دنیوی و سیاسی بر پا کند. در حالی که عیسی به زمین آمده بود تا ملکوت روحانی برقرار سازد، ملکوتی که تا به ابد دوام خواهد داشت (اشعیاء فصل ۹ آیه ۷، دانیال فصل ۷ آیات ۱۳- ۱۴، لوقا فصل ۱ آیه ۳۳، مکاشفه فصل ۱۱ آیه ۱۵).
با این توصیف، زمانی که عیسی هزاران نفر گرسنه را سیر کرد (یوحنا فصل ۶ آیات ۱- ۱۳)، یهودیان تصمیم گرفتند او را پادشاه خود سازد، اما عیسی از آن ها جدا شد (آیات ۱۴- ۱۵).
اگر مسیح پادشاه می گردید، هرگز بر روی صلیب برای نجات گناهان بشر مصلوب نمی شد. مسیح برای آزادی سیاسی ظهور نکرد، او آمد تا بشر نجات یابد. بنابراین ضروری بود که مسیح بودن عیسی مخفی باشد تا زمانی که او بمیرد و زنده شود (مرقس فصل ۹ آیه ۹).
چهارم. معجزات مسیح، خشم و حسادت رهبران مذهبی را برانگیخت (مرقس فصل ۳ آیات ۲۰- ۳۰). عیسی از قبل این موضوع را می دانست. زمان مصلوب شدن او فرا نرسیده بود، بنابراین نمی خواست با آن ها بحث و مشاجره کند. معجزات، مهم ترین رسالت مسیح نبود. تعالیم و فدیه شدن او برای بشر از اهمیت اصلی برخورد بودند.
پنجم. در سرزمین جدریان عیسی مردی را شفا داد و به او گفت در این جا بمان و به مردم درباره معجزه شفا شهادت بده. علت این حکم آن بود که مسیح نمی توانست به آن منطقه بازگردد. اهالی آن منطقه خواهان خروج مسیح از آن جا بودند (مرقس فصل ۵ آیات ۱- ۲۰).
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ