زندانیها را از یاد نبرید؛ با ایشان طوری همدردی نمایید که گویا خودتان نیز در زندان هستید. در غم و رنج مظلومان شریک باشید، زیرا خودتان میدانید که ایشان در چه حالی هستند و چه میکشند.
پس از سر کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی در ایران آزار و اذیت مسیحیان به ویژه نوکیشان مسیحی که عموما از مسلمان زادگانی میباشند که از اسلام به مسیحیت رو آورده آغاز شد،مسلمانان ایرانی با گرویدن به مسیحیت، بهایی گزاف و گران پرداخته و چه بسا جان خود را در این راه ازدست داده اند. با شروع انقلاب، در کنار هجوم و حمله به بهائیان، قتل کشیشان نیز آغاز شد.
در این سالها نوکیشان مسیحی زیادی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام و ارتباط با شبکه کلیسایی خارج از کشور در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی به حبس کشیده شدند، و عده ای نیز در دادگاه های بدوی رژیم به اعدام محکوم شدند ،از این میان کشیش یوسف ندرخانی و کشیش ایرانی آمریکایی سعید عابدینی با واکنش جهانی حکومت جمهوری اسلامی را مجبور به عقب نشینی در ارتباط با این حکم به ناحق کردند،اما نوکیشان مسیحی بسیاری دوران محکومیت خود را در زندآن سپری میکنند ،بهنام ایرانی،ابراهیم فیروزی نوکیش مسیحی که در تابستان ۱۳۹۲ دستگیر شد و تا کنون در این سه سال یک روز از مرخصی استفاده نکرده است ،نسیم نقش زرگران از نمونه های بارز این نوکیشان مسیحی در حبس میباشند.
برخی از این نوکیشان مانند فرشید فتحی،مصطفی بردبار،فریبرز آرزم،علیرضا سیدیان نیز با اتمام دوران محکومیت خود از زندان آزاد شدند.
زمانی که به خط به خط انجیل عیسی را میخوانیم همواره ما را به عنوان یک ایماندار تشویق به محبت و دستگیری از هم نوع کرده است،عیسی مسیح در انجیل لوقا باب دهم مثال مشهور سامری نیکوکار را میاورد که در این داستان مفهوم واژه همنوع دوستی را به صراحت توضیح میدهد.
«یک یهودی از اورشلیم به شهر اریحا میرفت. در راه بدست راهزنان افتاد. ایشان لباس و پول او را گرفتند و او را کتک زده، نیمه جان کنار جاده انداختند و رفتند. ۳۱ از قضا، کاهنی یهودی از آنجا میگذشت. وقتی او را کنار جاده افتاده دید، راه خود را کج کرد و از سمت دیگر جاده رد شد. ۳۲ سپس یکی از خادمان خانه خدا از راه رسید و نگاهی به او کرد. اما او نیز راه خود را در پیش گرفت و رفت. ۳۳ «آنگاه یک سامری از راه رسید (یهودیها و سامریها، با یکدیگر دشمنی داشتند). وقتی آن مجروح را دید، دلش به حال او سوخت، ۳۴ نزدیک رفت و کنارش نشست، زخمهایش را شست و مرهم مالید و بست. سپس او را بر الاغ خود سوار کرد و به مهمانخانهای برد و از او مراقبت نمود. ۳۵ روز بعد، هنگامی که آنجا را ترک میکرد، مقداری پول به صاحب مهمانخانه داد و گفت: از این شخص مراقبت کن و اگر بیشتر از این خرج کنی، وقتی برگشتم، پرداخت خواهم کرد!”
منبع : خبرگزاری صدای مسیحیان ایران