(( یک مکان اما زندگی های متفاوت… چرا ؟ ))
اغلب دیده می شود که یک مکان برای انسانها متفاوت است ، برای بعضی ها آن مکان بسیار خوب و عالیست ولی برای دیگری درد آور و ملال انگیز است . آیا درطول زندگی خود با چنین افرادی روبرو شدید و دقت کرده اید که اشخاص در یک محیط چگونه زندگی ای دارند و یا یک کلیسا برای یکنفر بسیار پر برکت و عالیست ولی برای شخص دیگر سرد و بی فایده و پر از ایرادا است یا انیکه بر روی یک صندلی یا نیمکت ۲ نفر کنار هم می نشینند ، یکی آنقدر در ایمان و روحانیت رشد می کند و دیگری افت و نزول می کند! واقعاًً چرا اینطور است، چرا اینقدر تفاوت است ، آیا مقصر اصلی محیط و شرایط است ، یا مقصر اصلی کلیسا و رهبران هستند و یا نیمکت ! ؟ و این موضوع فکرم را متوجه خود کرد که چرا …. و جالب اینجاست در زندگی مردان خدا نیز چنین اتفاقی افتاده که دریک مکان بودند ولی عملکرد و نوع زندگی آنها تفاوت داشت که به آنها نگاه می کنیم .
می خواهیم به دو مکان نگاه کنیم که چهار نفر در این نقطه زندگی متفاوتی داشتند :
۱)اولین مکان بئرشبع می باشد که به معنای چاه سوگند می باشد و ابراهیم در این مکان زیست ( پیدایش ۲۲: ۱۹ ب ) و این مکان برای او بسیار پر برکت و عالی بود ( پیدایش ۲۱ : ۲۲ تا ۲۳ ) این منطقه یک بیابان بود.
( پیدایش ۲۱ : ۱۴ ب ) ولی خدا به او به فراوانی برکت داد و دیگران نیز این برکت را در زندگی او دیدند و به زبانشان اعتراف کردند که هر کاری تو انجام می دهی خدا با توست و به تو برکت می دهد ، در این محل بود که ابراهیم آنقدر از لحاظ اجتماعی بزرگ و مشهور شد که ترس بر دل دیگران آمد و با او صلح و آشتی کردند و ابراهیم در این مکان نزد دیگران احترام و عزت یافت ، اشخاصی که تا دیروز دشمن او بودند و به او آزار می رساندند نزد آنها محترم شناخته شد و در همین بیابان به اسم بئرشبع او برای خدایش بخور سوزاند و دعا کرد که نبوعی دعای شکر گزاری و قدردانی بود . واقعا بئرشبع ابراهیم چقدر زیبا بود و چقدر عجیب و باور نکردنی بود ، چنین برکت و احترامی در یک بیابان !
۲) شخص دیگری در این منطقه زندگی می کرد به اسم یعقوب که بئرشبع برای او خوب و دلپسند نبود و آنجا را ترک کرد ( پیدایش ۲۸ :۱۰ تا ۱۱ ) جایی که برای پدربزرگش پربرکت بود. برای او عاری از برکت بود و آنجا را رها کرد و چه درد و رنج را تحمل کرد ، کلام می گوید به موضعی نزول کرد به پایین ترین وضع افتاد ، احساس حقارت و تنهایی می کرد در بیابان شب را با غم و غصه گذارند و بجای بالش ، سنگ زیر سر خود قرار داد که نشان از سختیها و دردهای فکر و روان او بود ، چرا اینقدر تفاوت بود در زندگی این دو نقر ، حال آنکه در یک منطقه بود دلیل اصلی اینست : براستی که همۀ ما برکت و فراوانی را دوست داریم ، ابراهیم هم با وعده برکت حرکت کرد و یعقوب نیز برکت را دوست داشت اما طریق رسیدن آنها به برکت و فاروانی متفاوت بود ، ابراهیم با ایمان و نگاه کردن به وعده های یهوه می خواست به برکت برسد ، به همین دلیل در او یک اطمینان و آرامش و اعتماد بنفس عجیبی را می بینیم ( در تقسیم اراضی با لوط این آرامش را می بینیم که اول به او اجازه داد تا هر جا را که دوست دارد انتخاب کند. ) ولی یعقوب از طریق خود و نیرنگ های خود و با توجه به افکار و اندیشه های خودش می خواست به برکت برسد ، او برای رسیدن به برکت بجای اینکه به وعدۀ یهوه نگاه کند به شرایط و وضعیت نگاه کرد و به یک نزاع و نگرانی دامن زد مکانی که تو در آن ساکن هستی چطور ، خانه ای که در ان زندگی می کنی چطور ، اطمینان و آرامش است یا نگرانی و تشویش بلوغ روحانی و رشد ایمان هست یا نه ؟ اگر نه تقصیر کارکیست ، مسیح ، کلیسا یا رهبر کلیسا ؟ با توجه به زندگی ابراهیم و یعقوب می شود جواب این سوالها را یافت.
۳ ) مکان دیگری که باز برای ۲ نفر متفاوت بود محل به اسم یافا است که معنای لغوی آن جمال می باشد ، در کتاب یونس ، یافا برای یونس چگونه بود ( یونس ۱: ۱ تا ۵ ) .
این منطقه کاملاًً با بئرشبع متفاوت بود ، شهری ساحلی ، زیبا و دلچسب ، ولی یافای یونس مکانی بود که غم و ناراحتی او را فرا گرفته بود ، در این محلی که یونس از حضور خدا می گریخت ، رابطه ای با خدا دیده نمی شود و توجهی به کلام یهوه کرده نمی شود ، در نتیجه ی این کار چه درد و اضطراب و پریشانی بر او وارد شد . این مکان ، محلی بود که یونس پولش را برای چیزی داد که سودی در آن نبود ، وقت و انرژی خود را برای چیزی پرداخت کرد که فایده ای نداشت یافا برای او تلاطم و امواج بود و نه تنها برای خودش بلکه این تلاطم را وارد زندگی دیگران نیز کرد ، در حقیقت این مکان برای او خواب و غفلت و بی تفاوتی نسبت به خدا ، به خود و دیگران بود .
۴) اما همین مکان برا شخص دیگری به اسم پطرس در اعمال ( ۹: ۳۶ تا ۴۳ و ۱۰ : ۱ تا ۲۳ ) بسیار متفاوت بود یافای پطرس رابطه مشارکت با خدا بود ، یافای پطرس شفا و آزادی بود ، شفای مرده و زنده شدن او و آزادیِ اندوهگینان و ماتمیان . یافای پطرس توجه به درد و رنج و خواستۀ دیگران بود نه بی تفاوتی ، دیدن رویاهای آسمان و گوش دادن به صدای یهوه و اطاعت از او هر چند با میل و ذائقۀ او خوش نمی آمد ، یافای پطرس پذیرایی از میهمانان و توجه به آنها بود واقعاًً چقدر متفاوت است ، یافای یونس با یافای پطرس ، در یکی درد و رنج و اضطراب و در دیگری شفا و آزادی ، چرا؟ تقصیر کار کیست ، یهوه یا شهر یافا ؟ دلیل این تفاوت بسیار آشکار و بارز است . بی تفاوتی و کم توجهی بکلام خدا و اصرار برای به انجام رساندن امیال و آرزوهای خود.
یافای تو چگونه است ؟ مکانی که در آن ساکن هستی مثل یافای یونس است یا مثل یافای پطرس … . ممکن است کسی در بیابانی مثل بئرشبع زندگی کند اما اطمینان و احترام و شادی ، دل او و زندگیش را پر سازد و کسی در کنار شهر زیبا و ساحلی مثل یافا زندگی کند ولی اندرونش پر از تلاطم و امواج و رنج آزادی است ، این قلب اوست . فقط کافیست با ایمان به او و از طریق او به برکت و جمال برسیم و ذره ای بی توجهی و بی تفاوتی به کلام او نکنیم ، تا مثل ابراهیم و پطرس ، دیگران نزد تو بیایند و طلب دعا کنند و مسیح جلال بیابد.