فیلسوفان رواقی، لوگوس را “عقل کل” میدانستند که بهواسطۀ آن کائنات خلق و اداره میشدند. برای رواقیون، لوگوس، علتالعلل نظام آفرینش تلقی میشد. فیلون فیلسوف یهودی نیز لوگوس را نقشۀ خدا و قدرت او برای خلق و تداوم خلقت تعریف میکند.
شایان ذکرست که واژۀ لوگوس در ترجمۀ یونانی عهدعتیق موسوم به ترجمۀ هفتاد Dabar است. Dabar علت بنیادی همه چیز است که با “پیام و عمل” تجلی پیدا میکند (مزمور ۱۰۷:۲۰ و تثنیه ۳۲:۴۶-۴۷). برای درک بهتر این واژه ضروری است که به پیشزمینههای اعتقادی یهودیان پیرامون مفهوم حکمت اشاره کرد زیرا که یکی از مفاهیم بنیادی لوگوس حکمت میباشد. بنابر اعتقاد یهودیان خدا از طریق حکمت خود جهان را خلق کرد، از اینرو حکمت، ریشه در ذات خدا دارد. این حکمت در تورات به عالیترین شکل ممکن جلوهگر میشد. در واقع کتب حکمتی عهدعتیق الهیات خلقت را ترسیم میکنند. اما در عهدجدید حکمت الهی در مسیح تجلی مییافت و عهدجدید فراتر از آن خود مسیح را بهعنوان حکمت خدا معرفی میکند (لوقا ۲:۴ و مرقس ۶:۲ و اول قرنتیان ۱:۳۰). بدینسان آنچه در عهدعتیق ریشه در ذات خدا داشت حال در مسیح تجسم پیدا میکند.
مسیح همچون حکمت، عامل خلقت است (یوحنا ۱:۳ و۱۰). مسیح پیام و کلام خدا (لوگوس) به بشرست (یوحنا ۱:۱). در او نقشه و هدف الهی برای بشر نمایان میشود. در مسیح تفکر خدا پدیدار میگردد. سؤالی که با آن روبروییم آن است که چرا یوحنا بهجای واژۀ حکمت از لوگوس استفاده کرد؟ به این سؤال میتوان از چند بُعد پاسخ داد.
اولاً، لوگوس مفهوم حکمت را نیز در خود داشت و بهعلت حیطۀ معانی وسیعتر انتخاب بهتری بود. ثانیاً، یهودیان تورات را سمبل حکمت میدانستند، حال آنکه تجلی غایی این حکمت در مسیح میبود، از اینرو واژۀ لوگوس گزیدۀ بهتری به لحاظ بشارت برای مسیحیان تلقی میشد. از سوی دیگر، اطلاق ضمیر مؤنث به حکمت در عهدعتیق بهخوبی نمیتوانست تجلی لوگوس در مسیح را نمایان سازد.
لوگوس بیانگر ازلیت و پیشموجودیت مسیح است. لوگوس نمایانگر یگانگی ذات مسیح با خداست. لوگوس مکاشفۀ تفکر و شخصیت خداست.