تاریخ کلیسا ۲

image_pdfimage_print

قسمت دوم

رشد کلیسای اولیه
مدت زیادی از روز پنطیکاست نگذشت که درهای کلیسا به روی غیر یهودیان باز شد. فیلیپس مبشر به سامریها موعظه کرد (اعمال ۵:۸)، و بسیاری از آنان به مسیح ایمان آوردند. پطرس رسول به اهل خانه کُرنِلیوس که غیر یهودی بود موعظه کرد (اعمال ۱۰)، و آنان نیز روح القدس را دریافت کردند. پولس رسول (آزاردهنده سابق کلیسا) انجیل را به سراسر جهان یونانی-رومی پخش کرد و تا خود روم رسید (اعمال ۱۶:۲۸) و احتمالاً تا اسپانیا هم رسید.
حدود سال ۷۰ میلادی، سالی که اورشلیم تخریب شد، اکثر کتب عهد جدید کامل شده بود و میان کلیساها پخش می شد. مسیحیت تا مدت ۲۴۰ سال بعد تحت جفای روم قرار داشت که گاهی اوقات این شکنجه ها به طور تصادفی بوده و گاهی نیز با حکم حکومتی بود.
در قرن دوم و سوم با افزایش تعداد ایمانداران، رهبری کلیسا بیشتر و بیشتر به صورت سلسله مراتبی شد. در این دوره بدعتهای بسیاری ظهور کرد و رد شد، و کانون عهد جدید مورد پذیرش قرار گرفت. تشدید جفا و شکنجه ادامه پیدا کرد.

ظهور کلیسای روم
در سال ۳۱۲ میلادی، کنستانتین، امپراطور روم ادعا کرده که تجربه تولد تازه داشته است. تقریباً ۷۰ سال بعد، در دوره سلطنت تئودیوس، مسیحیت به عنوان مذهب رسمی امپراطوری روم شد. به اسقفها جایگاههای افتخاری در حکومت داده شد و در سال ۴۰۰ میلادی دو اصطلاح «رومی» و «مسیحی» هم معنی شدند.
پس از کنستانتین، مسیحیان دیگر تحت آزار و جفا نبودند. در آن زمان، غیر مسیحیان بودند که زیر شکنجه قرار می گرفتند مگر اینکه به مسیحیت «تغییر مذهب» دهند. چنین تغییر مذهب اجباری باعث شد که بسیاری از افراد بدون تغییر حقیقی قلبی وارد کلیسا شوند. غیر مسیحیان بتها و آداب و رسومشان را با خودشان همراه می آوردند و کلیسا تغییر کرد؛ بی آلایشی پرستش کلیسای اولیه جای خودش را به شمایل و تثمالها، معماری پیچیده و استادانه، زیارتها، و اکرام مقدسین داد. تقریباً از همین زمان برخی از مسیحیان از روم کناره نشینی کردند و زندگی در انزوا را به عنوان تارک دنیا انتخاب کردند، و تعمید نوزادان به عنوان روش شسته شدن از گناه اولیه مرسوم شد.
در طول قرون بعدی، شوراهای کلیسایی متعددی برگزار شد تا تعالیم رسمی کلیسا را تعیین کند، و سوء استفاده های کلیسایی را سرزنش کند، و صلحی میان احزابی که با هم در حال جنگ بودند، پدید آورَد. با ضعیفتر شدن امپراطوری روم، کلیسا قدرتمندتر شد، و ناسازگاریهای زیادی بین کلیساهای غرب و شرق پدیدار گشت. کلیسای غرب (لاتین) که در روم مستقر بود، اقتدار رسالتی اش را بر تمامی کلیساهای دیگر اعلام کرد. اسقف روم از آن موقع به بعد خودش را «پاپ» (پدر) خطاب کرد.اما این مورد پذیرش کلیسای شرق (یونانی) مستقر در قسطنطنیه، نبود. جداییهای الهیاتی، سیاسی، رویه ای و زبانی همگی منجر به جدایی عظیم در سال ۱۰۵۴ شد که کلیسای کاتولیک روم و کلیسای ارتدوکس شرق یکدیگر را تکفیر و رد کردند و بندهایشان را از هم گسستند.

قرون وسطی
کلیسای کاتولیک روم در طول قرون وسطی در اروپا قدرتش را کماکان نگهداشت و پاپها مدعی بودند که بر تمام سطوح زندگی اقتدار دارند و همچون پادشاهان زندگی می کردند. فساد و طمع در رهبری کلیسا چیز جا افتاده ای بود. از سال ۱۰۹۵ تا سال ۱۲۰۴ پاپ از یک سری از جنگهای صلیبی پرهزینه و خونین پشتیبانی کرد تا با پیشروی مسلمانان مقابله کند و اورشلیم را آزاد کند.
ادامه دارد

About امید محمدیه

آسمان وزمین زايل خواهد شد اما سخنان من هرگز زوال نخواهدپذیرفت. متی 33 -35

View all posts by امید محمدیه →

دیدگاهتان را بنویسید