عهد قدیم تا حدودی متفاوت از عهد جدید است. عهد قدیم به زبان عبری نوشته شده است، در صورتیکه عهد جدید به زبان یونانی نوشته شده است. عهد قدیم در درجه نخست مربوط به تاریخ قوم اسرائیل میشود، اما عهد جدید بر کلیسای غیر یهودیان متمرکز است. از نظر الهیاتی، عهد قدیم بر شریعت موسی تاکید دارد، در صورتیکه عهد جدید بر نجات حاصل شده در عیسی مسیح متمرکز است. پس چرا مسیحیان این دو کتاب متفاوت عهد قدیم و جدید را در یک کتاب مقدّس ترکیب کرده اند؟
یکی از دلایل اصلی آن این است که نویسندگان عهد جدید به عهد قدیم به عنوان کتاب مقدّس خودشان نگاه میکنند. نویسندگان عهد جدید نیز همانند نویسندگان عهد قدیم یهودی بودند. عهد قدیم تنها کتاب مقدّس آنها بود. کتاب عهد جدید هنوز تکمیل و تمام نشده بود؛ آنها خودشان آنرا مینوشتند. آنها در هنگام نوشتن کتاب عهد جدید بطور متناوب از نوشتههای عهد قدیم برای تایید و تقویت تعلیمات خود استفاده میکردند. آنها باور داشتند که عهد قدیم بوسیله خداوند الهام شده و دارای اقتدار خداوند است، و از اینرو آنها از اغلب قسمتهای مختلف کتاب عهد قدیم نقل قول کردهاند.
دلیل دیگر این است که هر دو کتاب عهد قدیم و جدید شامل تعلیمات مشابه است. از آنجاییکه هر دو عهد را یک خدا الهام کرده است، آنها نیز همان خدا را بر ما آشکار میسازند. خداوند در هر دو کتاب توقع یکسانی از قوم خود دارد، که تنها او را پرستش کرده و به او توکل کنند و در تقدس زندگی کنند. قوم خدا در طی هر دو عهد نتوانستند بر طبق موازین متعارف خداوند زندگی کنند، و از اینرو خداوند کفاره را بواسطه خون قربانی بنیاد نهاد. و مسایا در هر دو عهد یک نقش و شخص مهم شد. عهد قدیم با تمرکز بر آمدن مسیح به پایان رسید، و عهد جدید با آمدن عیسی به عنوان مسایا آغاز شد، در واقع او به عنوان خود خداوند برای نجات ما آمد.
این نجات در مسیح ما را به سمت دلیل مهم دیگری سوق میدهد که چرا مسیحیان هر دو عهد قدیم و جدید را به عنوان یک کتاب مقدّس واحد قبول کردهاند. آنها بطور کلی همان تدبیر تاریخی را در هر دو عهد تشخیص داده و درک کردهاند. هر دو عهد نشان از دیدگاههای یکسان در مورد کار خداوند در تاریخ برای نجات و رستگاری ما دارد.
۱. تاریخ جهان واقعی است. یک آغاز واقعی داشته و به سمت یک هدف یا یک پایان واقعی نیز به پیش میرود.
۲. مخلوقات بشری به شکلی کامل خلق شدند، اما در گناه سقوط کردند. گناه طغیان بر علیه خداوند است.
۳. خداوند در تاریخ فعال است؛ در واقع او بازیگر اصلی تاریخ است. او بویژه برای تکمیل نجات ما مشغول به کار است.
۴. مکاشفه خاص به ما داده شده است، هم بواسطه کتاب مقدّس و هم بواسطه تجسم خدا در عیسی مسیح.
۵. در نهایت خداوند خلقت را در اطاعت از خود به سوی کاملیت سوق خواهد داد.
هر دو عهد قدیم و جدید، تاریخی از عمل نجات آور خداوند را در جهان ثبت کردهاند. اصطلاح تاریخچه نجات اشاره به اقداماتی دارد که خداوند در سراسر تاریخ بشری برای نجات ما انجام داده است. تاریخچه نجات اشاره به تلاش خداوند برای ایجاد یک قوم مقدّس برای خودش دارد، این تلاش از آفرینش جهان در گذشته دور شروع و تا آسمان و زمین جدید و نهایی در آینده دور ادامه خواهد داشت. تمامی مسیحیان در کل با رئوس مطالب تاریخچه نجات توافق ضمنی دارند. بسیاری از مذاهب حداقل در یکی از نکات ذیل دارای اختلاف نظر هستند، اما دیدگاه مسیحیان را میتوان در این پنج گزینه خلاصه نمود.
برخی از کتابهای مذهبی غیر مسیحی تعلیم میدهد که تاریخ فقط شامل یک چرخه از وقایع است که بارها و بارها بدون داشتن هیچ هدف نهایی یا هیچ تکاملی رخ میدهد. اما کتاب مقدّس که با عهد قدیم شروع میشود تعلیم میدهد که تاریخ متشکل از یک سلسله وقایع متوالی در جهان است که مفهوم و هدف دارد. تاریخ فقط یک تاریخچه موهوم و خیالی در ذهن خداوند نیست، بلکه تاریخ یک سلسله وقایع حقیقی در جهان است که او خلق کرده تا کاملا مجزا از خود او باشد. خداوند در اصل دنیا را خارج از وجود خود یا از مواد از قبل موجود نیافرید، بلکه با کلام خود آفرید. آفرینش یک رویداد واقعی در گذشته بود، و خداوند حالا و در حال حاضر بر این جهان هستی حاکمیت میکند. او صرفا بر زنان و مردان پادشاهی نمیکند. او بر تمامی گیاهان و حیوانات روی زمین و در واقع بر تمامی ستارگان و سیارات کل جهان نیز پادشاهی میکند.
بر طبق کتاب عهد قدیم وقتی انسانها آفریده شدند کامل و عادل بودند. آنها با خداوند و با سایر انسانها و با جهان طبیعی دارای یک رابطه کامل بودند. برخی از مذاهب غیر مسیحی تعلیم میدهند که انسان از همان ابتدا نا کامل و خطا کار آفریده شد. و بسیاری از آنانی که به خداوند ایمان ندارند فکر میکنند که انسان از نظر اخلاقی بهتر و بهتر شده است و نسبت به موازین غیر اخلاقی اولیه خود به آهستگی پیشرفت کرده است. کتاب عهد قدیم تعلیم میدهد که انسان در ابتدا به تصویر خداوند آفریده شد. گناه فقط جهل یا ناهماهنگی اجتماعی نیست، بلکه در مرحله نخست طغیان بر علیه خداوند است. گناه انسان سبب تخریب ارتباط مابین انسانها شده و به محیط طبیعی اطراف آنها نیز آسیب میرساند
برخی فلاسفه غیر مسیحی قبول دارند که خداوند آفریننده جهان است، اما آنها باور دارند که خداوند جهان را بعد از آفرینش به حال خود رها کرده و حالا فقط بدون هیچ دخالتی صرفا نظاره گر اتفاقات دنیای ما میباشد. گرچه کتاب مقدّس که با عهد قدیم شروع شده تعلیم میدهد که خداوند صرفا بصورتی غیر منفعلانه تماشاگر تاریخ ما در مقابل خود نیست، بلکه فعالانه در تاریخ هستی ما حتی از همان ابتدا مشغول به کار بوده است. او نه تنها هدف مناسب را برای قوم خود انتخاب میکند، بلکه فعالانه مردم را به سمت آن هدف سوق میدهد. او در تاریخ مداخله میکند، خود را آشکار کرده و معجزات انجام میدهد، او همچنین اقوام جهان را پاداش داده یا مجازات میکند. خداوند در طی سراسر تاریخ برای نجات ما مشغول به کار بوده است. مسیحیان همیشه در بین خودشان در مورد جزئیات عملکر خداوند نسبت به انسان در طی دوران مختلف تاریخ جهان، یک رای و هم عقیده نیستند . گرچه همه موافق هستند که خداوند در تاریخ جهان همچنان بسیار فعال عمل میکند.
برخی از فلاسفه تعلیم میدهند که مخلوق بشری هرگز نمیتواند خداوند را واقعا بشناسد؛ ما حتی نمیتوانیم اراده و فرامین خداوند را برای خود کشف کنیم. اما خود کتاب مقدّس به ما نشان میدهد که خداوند بواسطه انبیا و رسولان خود وارد عمل شده تا اراده و تدابیر خود را بر همه ما آشکار سازد. او در عهد قدیم شریعت و قوانین اخلاقی خود را از طریق موسی ابراز نمود او همچنین ماهیت و وجودیت خود را با انسان شدن در عیسی مسیح مکشوف ساخت. عیسی خود خداوند بود، که در دورن تاریخ مشغول به عمل بود. از اینرو در هر دو عهد قدیم و جدید، و در درجه نخست در شخص عیسی مسیح به ما یک معیار محکم یا اقتدار معرفت شناخت خدا داده شده است. کتاب خداوند همه چیز را در مورد شناخت خداوند معلوم نمیسازد، اما خداوند به اندازه کفایت خود را به ما آشکار کرده است تا هم او را بشناسیم و هم از تدابیر او برای نجات خود آگاه شویم. بعلاوه، او بسیاری از موارد آینده را به همراه هشدارها و وعدههای بسیار بر ما معلوم کرده است.
در طی زندگی ومرگ و رستاخیز عیسی مسیح که در عهد جدید ثبت شده است، خداوند نقشه خود را برای سوق دادن مردم به سمت خود، پاک ساختن آنها از گناهانشان، و رهایی آنها از شریر به تحقق رساند. جهان معمولی در پایان دنیا با یک آسمان جدید و یک زمین جدید احیا خواهد شد. آنانی که بر پسر خدا توکل میکنند برکت یافته و با وی وارد حیات ابدی خواهند شد. ایمانداران از مرگ قیام خواهند کرد و به آنها بدنی جدید داده خواهد شد که هرگز از بین نخواهد رفت. آنانی که پسر خدا را رد کردهاند تا ابد محکوم به جدایی از خداوند خواهند شد
بسیاری از مقالات عمومی سوالاتی را مورد بحث قرار میدهد که از این پنج نکته اصلی تاریخچه نجات اقتباس شده است. این رئوس مطالب در کل مورد قبول ایمانداران تمامی کلیساها است. اما مسیحیان حقیقی میتوانند بصورت مکفی در مورد خیلی از جزئیات عملکرد و تدابیر خداوند موافق نباشند. این عدم موافقت شامل اساس ایمان ما بر عیسی مسیح و او را مصلوبنمیشود (اول قرنتیان ۲: ۲۲). تمامی مسیحیان با اصولی که برای نجات ما قطعی و ضروری میباشد موافق هستند. اما کتاب مقدّس به تمامی سوالات ما پاسخ نمیدهد. این بخصوص در مورد عهد قدیم بیشتر صادق است. بدین خاطر، اغلب کلیساها یا فرقههای مسیحی برای بسیاری از سوالها که در هنگام مطالعه کتاب عهد قدیم ایجاد میشود پاسخ قطعی و راسخی ندارند. یکی از مزایای این کتاب تفسیر کاربردی این است که خواننده میتواند از نقطه نظرات دیگران نیز آگاه شود. این تفسیر کاربردی یک کتاب تعالیم مذهبی یا یک اعتقاد نامه برای یک کلیسا یا یک فرقه مسیحی نیست بلکه صرفا جهت کمک به مطالعه کتاب مقدّس است. این صادقانه یا عادلانه نیست که پژوهندگان مشتاق کتاب مقدّس را در بی خبری و بدور از عقاید و دیدگاههای درست دیگر مسیحیان قرار دهیم. از اینرو عقاید گوناگون قابل ملاحظهای در این مقالات ارائه خواهد شد.
در هنگام مطالعه این مقالات، پژوهندگان کتاب مقدّس باید بر عبارات کتاب مقدّس بیش از هر چیز دیگر تمرکز کنند. در اغلب این مقالات، آیات اصلی کتاب مقدّس که مربوط به موضوع میباشد اول از همه عرضه شده و به دنبال آن شرح مختصری از نقطه نظرات اصلی مسیحیان گوناگون همراه با آیات مربوط به تایید هر نقطه نظر ارائه شده است. خوانندگان باید برای آگاهی بیشتر در ارتباط با تعلیمات کلیسای خودشان به شبان یا معلم کلیسای خود مراجعه کنند.
قاعده کلی در این مقالات این است که افراد میتوانند مسیحیان روحانی حقیقی باشند و با این وجود دارای عقاید گوناگون در ارتباط با سوالات ثانوی و فرعی باشند. مسیحیان بالغ یاد گرفتهاند که به عقاید گوناگون در چنین مواردی بها بدهند. برخی از مقالات عمومی سوالاتی را مورد بحث قرار میدهد که هرگز در کتاب عهد قدیم بوضوح روشن نشده و حتی پس از تکمیل کتاب عهد جدید نیزهمچنان نامعلوم باقی مانده است. برای سوالاتی شبیه به اینها، ما باید دوستان ایماندار خود اجازه دهیم تا نقطه نظرات متفاوتی از ما داشته باشند. در واقع ما نباید با تعصب به نقطه نظر خود بچسبیم تا روحالقدس بتواند در طی سالهای باقی مانده از عمرمان به ما بیشتر و بیشتر تعلیم دهد.
کتاب مقدّس مسیحیان شامل هر دو کتاب عهد قدیم و جدید است. هر دو توسط یک خدا الهام شده اند، و هر دو شامل یک دیدگاه از عملکرد خداوند در تاریخ نجات هستند. هر دو شامل همان تعالیمی هستند که ما برای نجات از گناه و شرارت نیازمند آن هستیم. عهد قدیم شامل نبوتهایی درباره یک نجات دهنده یا مسایا است که نوع بشر را با خدا آشتی خواهد داد. عهد جدید نشان میدهد که نجات دهنده خود خداوند بود که در عیسی مسیح مجسم شد. از اینرو مسیح مبحث اصلی کل کتاب مقدّس است. مسیح هر دو عهد را به هم وصل میکند.
نویسندگان عهد جدید متوجه شدند که وحدت و یگانگی کتاب مقدّس در عیسی مسیح خلاصه میشود. آنها برای تایید ادعاهای خود درباره خبر خوش عیسی مسیح، بسیاری از عبارات عهد قدیم را مورد اشاره یا مورد نقل قول قرار دادند. گاهی اوقات ممکن است استفاده از عهد قدیم و درک آن برای ما دشوار باشد، اما آنها متقاعد شدند همان خدایی که از طریق انبیا سخن گفته است حالا از طریق عیسی مسیح سخن گفته است (عبرانیان ۱: ۱-۲). و آنها باور داشتند که همان خدا نوشتجات خود را الهام بخشیده است. هر سوالی که وجود داشته باشد، ما میتوانیم اطمینان داشته باشیم خداوندی که الهام بخش هر دو کتاب عهد قدیم و جدید بوده است همچنان از کل کتاب مقدّس جهت خیریت ما استفاده خواهد کرد. خداوند کتب مقدّسه… میتواند تو را حکمت آموزد برای نجات بوسیله ایمانی که بر مسیح عیسی است. تمامی کتب از الهام خداست و بجهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است، تا مرد خدا کامل و بجهت هر عمل نیکو آراسته بشود (دوم تیموتائوس ۳: ۱۵-۱۷۷).