یک نویسنده در یک مجله روانکاوی به این مسئله که چه چیزهایی باعث تمایز انسان از حیوان می شود پرداخته بود. پس از رها کردن چندین مورد موجود – ابزار استفاده، زبان، قدرت تفکر – نویسنده اینطور نتیجه گیری کرد که به نظر می رسد انسان تنها موجودیست که اهمیت به چیزهایی می دهد که این تمایز را بوجود می آورند. در این سطح، ویژگی برجسته انسان فرهنگ است. همه با این موافق نیستند. بعضی ها ادعا می کنند که حیوانات نیز فرهنگها دارند: شامپانزه ها با یک ابزار موریانه ها را درو می کنند¬ – شاخه و تنه های درخت با دستهای آنها به صورت راه راه درآمده، موریانه ها قارچها را برای مصرف ترویج می کنند؛ پرنده ها لانه های خیلی دقیق مخصوص خود می سازند؛ نهنگ ها آواز می خوانند. اما اینها همه ساده و عملهای غریزی هستند ( که در طول زمان تغییر و یا پیشرفتی نمی کنند) و قابل مقایسه با پیشرفت انسان نمی باشند. حیوانات دارای هیچ گونه هنر و تکنولوژی، دانشگاه یا موزه تاریخی، فیلسوف یا پزشک نیستند. ظاهرا فرهنگ یک علامت مشخصه انسان است. اما چه چیزی انسانها را خالق فرهنگها می سازد؟ به چه دلیل هر جامعه انسانی شکل گرفته – هر چند بدوی – یک فرهنگی را در پشت هر چیزی (حتی آنهایی که حیوانات هم می توانند تولید کنند) قرار داده است؟ از کجا این علاقه وافر به فرهنگ بوجود آمده است؟ کتاب مقدس می آموزد که این وابستگی انسان به فرهنگ از دو منبع سرچشمه می گیرد: اولین منبع بصورت خدا بودن انسانها است. انسانها مانند حیوانات نیستند؛ ما به شباهت خدا آفریده شده ایم (پیدایش ۱: ۲۶- ۲۸). ما یک ماهیت روحانی داریم، ساخته شده برای یک مشارکت آگاهانه با خالق خود. خدا خود یک شخصیت فرهنگی است. او با خودش در تثلیث مشارکت دارد. (پیدایش ۱: ۲۶ ؛ یوحنا ۱۷: ۵)؛ او کائنات را با تمام عظمت و شگفتی و تنوع آفرید ( پیدایش ۱:۱؛ یوحنا ۱: ۱- ۳)؛ و به نگهداری از آن با تمامی جزئیاتش ادامه می دهد (کولسیان ۱: ۱۷؛ عبرانیان ۱: ۳). این باعث تعجب ما نیست که یک مخلوق شبیه به چنین خدایی درگیر فعالیتهای فرهنگی نیز بشود. در ثانی انسانها در کنار کارآیی سایر قوانین خدا، یک تعهد فرهنگی دارند که در قلب هر کس نوشته شده است (رومیان ۲: ۱۴- ۱۵). خدا آدم را برای حکمرانی بر سایر مخلوقین آفریده است (پیدایش ۱: ۲۶- ۳۰) – “تعهد فرهنگی” به جای دادن اجازه برای حکومت استبدادی و یغما. خدا می خواهد که انسانها عمل نظارت مسئولیت پذیری را انجام دهند که به مخلوقین این فرصت را دهد تا پتانسیل خود را برای نیکی های خدایی، زیبایی و حقیقت تشخیص دهند تا آنها شکوفا شوند. در مرحله انجام دادن این تعهد، مردم زبان فرهنگ را برای ارتباط بوجود آوردند؛ خانواده ها برای دوست داشتن و تربیت؛ کشاورزی برای تغذیه و نگهداری؛ توسعه ابزار بعنوان وسیله برای بکار گیری و لذت بردن؛ دولتها برای امور اجتماعی؛ رویه ها، پروتکل ها، و عملکردها و تمرین ها؛ چیزهای زیبا و قابل استفاده – تمام قسمتهای ساخته شده ما، عطای داده شده الهی به ما برای امر کردن بر دنیا و توسعه زیبایی و پتانسیل موجود در محیط خود. انسانها آفریده شده اند تا از قلبها، افکار و دستهای خود در مخلوقات برای تعمیر، ترویج مصنوعات ساخته شده، اصول حقوقی، و پیمان نامه هایی که مدافع، نگهدارنده، و غنی کننده زندگیهایمان هستند استفاده کنند. اینکه فرهنگ می تواند غنی باشد بدین معناست که مسبب احترام و جلال به خدا باشد، همانطور که خدا خودش در تهیه یک طرح دقیق و باشکوه برای قربانگاه و معبدش می دانست؛ همانطور که مزمور نویس در بکار بردن پرمهارت شعری و سرود؛ و سلیمان در دولت و کار با مردم نشان داد و باعث شگفتی دنیا شد؛ و مسیح با مهارت خاص بیان داستانها آن را به نمایش گذاشت. هیچ انسانی نمی تواند به فرهنگ بی تفاوت باشد. سوال کلیدی برای شاگردان این نیست که چه وقت در فرهنگ دخیل باشند بلکه این است که چگونه؟ از زمانی که مسیح برخاست، تمام فرهنگ باید در راه خدمت به او و ترفیع جلال او بکار برده شود. حتی جزئیات روش های انسانی – “خوردن و نوشیدن”، می توان گفت (اول قرنتیان ۱۰: ۳۱) – تمامی فرهنگ باید متعهد و قابل استفاده برای جلال خدا باشد. میراث کلیسای مسیح شامل داراییهای وسیعی از اقدامات فرهنگی (بیمارستانها، دانشگاهها، ثبت موسیقی)؛ پیروزیها و موفقیت ها (موسیقی باخ، نقاشی های رامبراند، اشعار هاپکینز)؛ و شوق و ذوق های روزانه (سرودهای روحانی، کتابها، داستانهای الهامی) است. این مصنوعات، اصول حقوقی، و تعهدات – چیزهای فرهنگی – میوه های صبر، کنکاش کردن خادمین ایمانداری است که متحمل وظایفی شده اند که به شکل خدا بودنشان بر دوش آنها می باشد، و مطیع شدن به تعهد فرهنگ الهی، نشان دهنده راهی به ماست برای اطاعت در آن راه برای جلال خدا. آیا کتاب مقدس ما را به متعهد بودن به فرهنگ فرا می خواند. بله حتما اینطور است. چطور می توانیم کتاب مقدس را انکار نماییم – یعنی مهم ترین فرهنگ ساخته شده در طول تاریخ بشر؟ همانطوریکه شبیه به خدا بودن ایجاب می کند، چطور می توانیم منکر این فراخوانیمان شویم که هر فکری را اسیر نماییم و هر چیزی که هستیم و تمامی چیزهایی را که داریم برای خدمت به خدا و جلال او تقدیم کنیم (دوم قرنتیان ۱۰: ۳- ۵؛ رومیان ۱۲: ۱- ۲). نویسنده: چارلز کالسون