به بیان ساده، پیوسته دعا کنید، دعا کردن در حق دیگران است. نقش واسط در عهد عتیق متداول بود و می توانیم آن را در افرادی چون ابراهیم، موسی، داوود، سموئیل، حزقیا، ایلیا، ارمیا، حزقیال، و دانیال ببینیم. مسیح در عهد جدید به عنوان شفاعت گر نهایی ما ترسیم شده است، و بدین خاطر، تمام دعای مسیحی تبدیل به شفاعت می شود، زیرا که از طریق مسیح و بوسیله مسیح به خدا تقدیم می شود. عیسی با مرگش روی صلیب، شکاف بین ما و خدا را بست. به خاطر وساطت عیسی، اکنون می توانیم در دعا در حق دیگر مسیحیان یا برای گمشدگان شفاعت کنیم، و از خدا بخواهیم که با درخواستهایشان، مطابق با اراده اش موافقت کند. «زیرا تنها یک خدا هست و بین خدا و آدمیان نیز تنها یک واسطه وجود دارد، یعنی آن انسان که مسیحْ عیسی است.» (اول تیموتائوس ۵:۲). «کیست که محکومشان کند؟ مسیحْ عیسی؟ که مرد، بلکه برخیزانیده نیز شد و به دست راست خداست و برای ما شفاعت میکند؟» (رومیان ۳۴:۸).
دستور پولس در اول تسالونیکیان ۱۷:۵ مبنی بر اینکه «پیوسته دعا کنید» می تواند گیچ کننده باشد. واضح است که نمی تواند بدین معنا باشد که ما باید تمام طول روز چشمانمان بسته و سرمان رو به پایین باشد. پولس به بی وقفه صحبت کردن اشاره نمی کند، بلکه به حالت تسلیم بودن در برابر خدا و هوشیاری داشتن نسبت به او اشاره می کند که تمام وقت باید داشته باشیم. هر لحظه ای که بیدار هستیم باید در آگاهی از این که او در تمام وقت با ماست زندگی کنیم و اینکه او فعالانه در افکار و کارهایمان دخیل است.
وقتی که افکارمان به سمت نگرانی، ترس، ناامیدی، و خشم می رود، باید هوشیارانه و سریعاً هر فکری را به دعا، و هر دعایی را به شکرگزاری تبدیل کنیم. پولس در نامه اش به فیلیپیان به ما امر می کند که دست از نگرانی برداریم و در عوض «در هرچیز با دعا و استغاثه، همراه با شکرگزاری، درخواستهای خود را به خدا ابراز کنید» (فیلیپیان ۶:۴). او به ایمانداران در کولسی آموخت که «با هشیاری و شکرگزاری، خود را وقف دعا» کنند (کولسیان ۲:۴). پولس ایمانداران افسس را تشویق کرد که دعا را مثل سلاحی ببینند که در نبردهای روحانی از آن استفاده کنند (افسسیان ۱۸:۶). هنگامی که روزمان را می گذرانیم، دعا باید اولین واکنش ما به هر موقعیت ترسناک، هر فکر پریشان، و هر کاری که خدا امر می کند و بر خلاف میل ماست، باشد. نبود دعا در زندگی موجب خواهد شد که به جای تکیه به فیض خدا، به خودمان تکیه کنیم. پیوسته دعا کردن اساساً تکیه مستمر بر پدر و مشارکت با او است.
دعا برای مسیحیان باید چیزی مثل نفس کشیدن باشد. مجبور نیستید فکر کنید تا نفس بکشید، زیرا اتمسفر، فشار را بر ریه هایتان اعمال می کند و اساساً شما را مجبور به نفس کشیدن می کند. به این خاطر، نگهداشتن نفس از نفس کشیدن سختتر است. مشابهاً، وقتی که در خانواده الهی تولد می یابیم، وارد اتمسفر روحانی می شویم که حضور خدا و فیض، فشار یا نفوذ را بر زندگی مان اعمال می کند. دعا واکنش نرمال به این فشار است. ما ایمانداران همگی وارد اتمسفر الهی شده ایم تا هوای دعا را تنفس کنیم.
متاسفانه، بسیاری از ایمانداران «نَفَس روحانی» خود را برای مدت طولانی نگاه می دارند، و فکر می کنند که اندک وقتی که با خدا می گذرانند برای زنده ماندن کافی است. اما محدود کردن مجرای روحانی شان بدین گونه، به خاطر امیال گناه آلود است. واقعیت این است که هر ایمانداری باید مستمراً در حضور خدا باشد، پیوسته در حقایق او تنفس کند، و تماماً وظیفه مند باشد.
برای مسیحیان آسانتر است که به جای تکیه بر فیض خدا، با بهره کشی از آن، احساس امنیت کنند. ایمانداران بسیاری زیادی با برکات مادی راضی می شوند و تمایل کمی به برکات روحانی دارند. وقتی که برنامه ها، شیوه ها، و پول، نتایج حیرت انگیزی به بار می آورد، این گرایش وجود دارد که موفقیت بشری را با برکت الهی اشتباه بگیرند. وقتی که چنین اتفاقی می افتد، اشتیاق برای خدا و اشتیاق برای کمک او از بین می رود. دعای مستمر، پیوسته و بی وقفه، جزء ضروری زندگی مسیحی است و از فرونتی و تکیه به بر خدا نشات می گیرد.