کتاب اول یوحنا نیز یکی دیگر از مجموع رسالههای عام و در کل از ۵ فصل و ۱۰۵ آیه تشکیل شده و با وجود اینکه نه نام نویسنده و نه نام گیرندگان آن قید شده است، بدون شک ایشان همدیگر را میشناختهاند. ویژگی دیگر این کتاب دوست داشتنی این است که حقایق ژرف روحانی در قالب جملاتی کوتاه ولی عمیق و در عین حال با واژگانی ساده بیان شدهاند.
دریافت کنندگان رساله یوحنا با یک شکل اولیه از آموزش عرفانی از نوع قرنتس مواجه بودند. این بدعت نیز افسار گسیخته بود، و تمام محدودیتهای اخلاقی را زیر پا میگذاشت. در نتیجه، یوحنا این نامه را با دو هدف اساسی که در ذهنش بود نوشت:
۱ – معلمان کاذب و دروغین را افشا کند.
۲ – به ایمانداران اطمینان نجات بدهد.
نویسنده
نویسنده اول یوحنا هم مانند رساله به عبرانیان نام خود را ذکر نمیکند ولی برعکس عبرانیان، اول یوحنا از مستندات داخلی معتبری در مورد هویت نویسندهاش برخوردار است. چهار آیه اول نشان میدهند که نویسنده، مسیح را به خوبی میشناخته و با او اوقاتی را سپری کرده بوده است. سبک رسولانۀ این نامه نیز این نظریه را تقویت میبخشد که نویسنده با اقتدار و شفقت یک رهبر روحانی پیر”ای فرزندان من“ و در عین حال با لحنی قاطع مینویسد. به همین صورت، ساختار ساده و متقارن سبک عبری جملات در هر دو مورد یعنی انجیل چهارم و این رساله دیده میشود. به طور خلاصه، اگر ما انجیل چهارم را به عنوان کتابی نوشته یوحنای رسول بپذیریم نباید مشکلی با نسبت دادن این رساله به وی داشته باشیم.
نویسنده این رساله با وجود اینکه خود را به نام معرفی نکرده است، اما مسیحیان از آغاز شروع کلیساهای اولیه این رساله را کاملا معتبر شناخته و قبول داشتند که این نامه توسط یوحنا رسول نوشته شده است. یکی از این شاهدان در واقع یکی از رهبران کلیسای اوایل قرن دوم به نام پولیکارپ (Polycarp) بود، که در دوران جوانی شخصا یوحنا را میشناخت. علاوه بر این، نویسنده به وضوح خود را به عنوان بخشی از یک گروه از شاهدان عینی زندگی و خدمت عیسی مسیح محسوب میکند، او میگوید ما آنچه را میگوییم که ”از ابتدا بود و آنچه شنیدهایم و به چشم خود دیده، آنچه بر آن نگریستیم و دستهای ما لمس کرد“ (۱: ۳).
زمینه
این نامه به شکلی مقتدرانه درباره حقیقت تجسم یا جسم گرفتن سخن میگوید، معلمان دروغین این آموزه را که مسیح هم کاملا انسان و هم کاملا خدا بود انکار میکردند و خوانندگان شکاک این رساله در واقع پس از شنیدن این بدعتها به پیام این نامه نیاز داشتند.
این نامه تاکید میکرد که هسته اصلی و پایه اساسی آموزههای مسیحی بر اطاعت و محبت قرار دارد در غیر اینصورت ما مسیحیان حقیقی نیستیم. هنگامی که تمام اصول ایمان بر عمل استوار هستند ما نه تنها شاد هستیم، بلکه میتوانیم یک زندگی مقدس داشته و از نجات خود نیز مطمئن باشیم (۳: ۱۹، ۲۴)، حتی اگر ما هنوز با کامل بودن فاصله داشته باشیم (۱: ۹). این اطمینان به خصوص از آنجا سرچشمه میگیرد که ما یاد بگیریم به عنوان خواهران و برادران در مسیح، ”یکدیگر را محبت“ نماییم (۴: ۷-۸). این رساله عام به جماعت ایمانداران در آسیای صغیر احتمالا بوسیله یوحنا رسول و در اواخر قرن اول میلادی به نگارش درآمده است.
تاریخچه
یوحنا دریافت کنندگان این نامه را مشخص نمیکند، اما با استناد به کتاب مکاشفه فصلهای ۲-۳ به هفت کلیسای مجاور افسس، شهری که یوحنا در اواخر دوران زندگی خود در آنجا خدمت کرده است، به احتمال زیاد اینطور به نظر میرسد که مخاطبان نامه او همین کلیساها بودهاند. این نامه بسیار اندک به جزئیات پرداخته است، بنابراین تعیین تاریخ نگارش آن میتواند مشکل باشد. با این حال، شباهتهای نزدیک این نامه با انجیل یوحنا، این احتمال را میدهد که در زمانی نزدیک به هم نوشته شدهاند، یعنی در تاریخی حدود ۹۰ پس از میلاد و زمانی که در جزیره پطموس در تبعید بود. این بهترین احتمال برای تاریخ و محل نگارش این رساله است. اکثر محققین کتاب مقدس نیز تاریخی در اواخر قرن اول و در حدود ۸۰ تا ۹۵ میلادی را پذیرفتهاند
منبع: رازگاه