هیچ یک از بنیانگذاران مذاهب، ادعای خدایی نکردند؛ اما عیسی چنین ادعایی کرد! چگونه پسر یک نجار ساده، تصمیم گرفت ادعای خدایی کند، ادعایی که مستقیماً علت اعدامش بود؟
هنگامی که عیسی را محاکمه میکردند، اعضای شورای عالی یهود اتهامات مختلفی بر او وارد میساختند تا او را محکوم به اعدام کنند. اما هیچیک از این اتهامات برای صدور حکم اعدام او کافی نبود. درضمن، او در مقابل تمام این اتهامات، سکوت اختیار کرد، بهطوری که در آخر، کاهن اعظم یهودیان او را سوگند داد که بگوید آیا پسر خدای متعال هست یا نه. عیسی چون در برابر سوگند قرار گرفته بود، در پاسخ فرمود: “هستم، و پسر انسان را خواهید دید که بهدست راست قدرت نشسته، با ابرهای آسمان میآید.” (انجیل مرقس ۱۴: ۶۰-۶۲). کاهن اعظم و رؤسای کاهنان بهخوبی ادعای عیسی را درک کردند. ایشان بهدرستی متوجه شدند که عیسی به پیشگویی دانیال نبی اشاره میکند که میفرماید: “اینک مثل پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیمالایام رسید و او را به حضور وی آوردند. و سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد، تا جمیع قومها و امّتها و زبانها او را خدمت نمایند. سلطنت او سلطنت جاودانی و بیزوال است و ملکوت او زایل نخواهد شد.” (کتاب دانیال ۷: ۱۳-۱۴). ایشان درست فهمیده بودند. عیسی ادعا میکرد که پسر خدا است، یعنی کسی است که با خدا همذات است و صاحب الوهیت میباشد. گرچه رؤسای یهودیان اعتقاد داشتند که “پسر خدا” خواهد آمد، اما قبول نداشتند که عیسی همان “پسر خدا” است.
پس، ادعای عیسی را کفر پنداشتند و او را محکوم به مرگ ساختند.
منبع: رادیو مژده