قسمت چهارم (آخر)
وقتی عیسی به دست دشمنانش تسلیم شد، همۀ شاگردانش گریختند و او را ترک کردند و تنهایش گذاشتند. باز زکریای نبی این امر را پیشگویی کرده بود؛ او میفرماید: “یهوه صبایوت میگوید، ای شمشیر، به ضدّ شبان من و به ضدّ آن مردی که همدوش من است برخیز! شبان را بزن و گوسفندان پراکنده خواهند شد،” (کتاب زکریا ۱۳: ۷).
وقتی عیسی را محاکمه میکردند، اعضای شورای عالی یهود اتهامات مختلفی بر او وارد میساختند. اما عیسی خاموش بود و هیچ پاسخی نمیداد، بهطوری که کاهن اعظم به حیرت آمد. اشعیای نبی این سکوت را پیشگویی کرده، میفرماید: “او مظلوم شد امّا تواضع نموده، دهان خود را نگشود؛ مثل برهای که برای ذبح میبرند، و مانند گوسفندی که نزد پشم برندهاش بیزبان است، همچنان دهان خود را نگشود.” (کتاب اشعیا ۵۳: ۷). وقتی سرانجام عیسی بنا بر شهادت خودش، محکوم به اعدام شد، حاضران در شورا بر رخسارش سیلی میزدند و بر صورتش آب دهان میانداختند. اشعیای نبی این امر را نیز پیشگویی کرده بود؛ میفرماید: “پشت خود را به زنندگان و رخسار خود را به مُوکـَنان دادم؛ و روی خود را از رسوایی و آب دهان، پنهان نکردم.” (کتاب اشعیا ۵۰: ۶).
به منظور اعدام عیسی، دستها و پاهای او را به صلیب میخکوب کردند. حضرت داوود این واقعه را پیشگویی کرده بود؛ او میفرماید: “زیرا سگان دور مرا گرفتهاند؛ جماعت اشرار مرا احاطه کرده، دستها و پایهای مرا سفتهاند!” (مزمور ۲۲: ۱۶). ماجراهای زندگی داوود در کتابمقدس ثبت شده؛ او هیچگاه چنین چیزی را تجربه نکرد. همراه عیسی، دو مجرم نیز به صلیب کشیده شدند، یکی بر طرف راستش و یکی بر طرف چپش، و عیسی در وسط. اشعیای نبی چه نیکو پیشگویی کرده است، وقتی میفرماید: “بهجهت اینکه جان خود را به مرگ ریخت، و از خطاکاران محسوب شد؛ و گناهان بسیاری را بر خود گرفت، و برای خطاکاران شفاعت نمود.” (کتاب اشعیا ۵۳: ۱۲). وقتی عیسی بر صلیب بود، جماعت بزرگی به او چشم دوخته بودند. باز حضرت داوود در این زمینه میفرماید: “ایشان به من چشم دوخته مینگرند.” (مزمور ۲۲: ۱۷). سربازانی که مأمور اعدام بودند، جامههای عیسی را میان خود تقسیم کردند و بر آنها قرعه انداختند. باز حضرت داوود میفرماید: “رخت مرا در میان خود تقسیم کردند و بر لباس من قرعه انداختند.” (مزمور ۲۲: ۱۸). وقتی عیسی بر صلیب بود، برای آنکه تشنگیاش را برطرف کنند، به او سرکه دادند. این واقعه نیز در کتاب مزامیر پیشگویی شده بود: “چون تشنه بودم، مرا سرکه نوشانیدند.” (مزمور ۶۹: ۲۱). سربازان برای آنکه این سه مصلوب زودتر بمیرند، ساق پاهای آن دو مجرم دیگر را خرد کردند، اما وقتی به عیسی رسیدند، دیدند که پیش از آن مرده است. پس، استخوانی از او را نشکستند، بلکه به پهلوی او نیزه زدند. این وقایع هر دو در کتب انبیا پیشگویی شده بود: “همه استخوانهای ایشان را نگاه میدارد، که یکی از آنها شکسته نخواهد شد.” (مزمور ۳۴: ۲۰)، و در جای دیگر نیز میفرماید: “بر من که نیزه زدهاند خواهند نگریست،” (کتاب زکریا ۱۲: ۱۰). وقتی عیسی هنوز بر صلیب بود، از ساعت ۱۲ ظهر تا ساعت ۳ بعد از ظهر، تاریکی زمین را فراگرفت. عاموس نبی میفرماید: “خداونده یَهُوَه میگوید: که در آن روز آفتاب را در وقت ظهر فرو خواهم برد، و زمین را در روز روشن، تاریک خواهم نمود.” (کتاب عاموس ۸: ۹).
آیا همۀ اینها تصادفی رخ داده است؟ اینها شواهد مسیحیت هستند. حال، رأی شما چیست؟ آیا شما نیز مایلید او را به قلب خود دعوت کنید و ایمان بیاورید که او بهدرستی همان مسیحایی بود که میبایست ظهور کند و نجاتدهندۀ بشریت گردد؟
پایان این مقاله
منبع: رادیو مژده