از این دنیای مغموم و فانی، فریاد کنم به سوی سما
روحم افسرده در زیرِ گناه، خداوندا بر من رحم نما
این قلبِ نالان، در پی شادیست، تنهای تنها و بینوا
قلبم شکسته، پر درد و خسته، خداوندا بر من رحم نما
این روح عاصی آواره گشته، در پی لذّات دور از خدا
در بیابان این عصرِ باطل، خداوندا بر من رحم نما
این قلبِ نالان، در پی شادیست، تنهای تنها و بینوا
قلبم شکسته، پر درد و خسته، خداوندا بر من رحم نما
دنیای مکّار مرا فریب داد، هستیم رفت بر باد فنا
رانده ز هر جا خسته ز دنیا، خداوندا بر من رحم نما
این قلبِ نالان، در پی شادیست، تنهای تنها و بینوا
قلبم شکسته، پر درد و خسته، خداوندا بر من رحم نما
توبه میکنم از گناهانم، با اشکهای تلخ کنم دعا
هر چند نالایق سویت می آیم، خداوندا بر من رحم نما
این قلبِ نالان، در پی شادیست، تنهای تنها و بینوا
قلبم شکسته، پر درد و خسته، خداوندا بر من رحم نما
خداوندا بر من رحم نما خداوندا بر من رحم نما