دو فرشته به دروازه شهر سدوم رسیدند. لوط در آن جا نشسته بود. با مشاهده آن ها به استقبال شان رفت از آن ها درخواست کرد که مهمان او باشند. طبق سنت آن روزگار، دروازه شهرها محل ملاقات مقامات شهر و بزرگان بود. بنابراین لوط بعد از سکونت در شهر سدوم به مقام مهمی دست یافته بود و تمایلی نداشت شهر فاسد سدوم را ترک کند.
به نظر می رسد در ابتدا لوط، دو فرشته را نشناخت. اما او همسایگان (شهروندان) فاسد و خطرناک را به خوبی می شناخت. به همین دلیل به دو فرشته اصرار کرد که به خانه او بیایند. او این درخواست را مطرح کرد تا از آن ها در برابر اهالی سدوم محافظت کند. شرایط ناامن شهر لوط را وادار می کرد تا از غریبه ها حمایت و پشتیبانی کند. به نظر می آید که بار اول نبود که او از غریبه ها حمایت می کرد. نویسنده رساله به عبرانیان نوشت:”بعضی بی آن که بدانند از فرشتگان پذیرایی کردند” (عبرانیان فصل ۱۳ آیه ۲).
با این توصیف، اهالی سدوم دو مرد (فرشته) را دیدند که وارد خانه لوط شدند. از آن جا که اکثر مردم این شهر همجنس گرا بودند، در مقابل خانه لوط تجمع کردند. کتاب پیدایش گزارش می دهد که مردان شهر سدوم، پیر و جوان، از گوشه و کنار شهر ، خانه لوط را محاصره کرده و فریاد زدند:”ای لوط، آن دو مرد را که امشب مهمان تو هستند، پیش ما بیاور تا به آن ها تجاوز کنیم.”
لوط از منزل خارج شد تا با آن ها صحبت کند. او در را پشت سر خود بست و به آن ها گفت:”دوستان، خواهش می کنم چنین کار زشتی نکنید. من دو دختر باکره دارم. آن ها را به شما می دهم. اما با این دو مرد کاری نداشته باشید، چون آن ها در پناه من هستند.”
بر طبق قانون میهمان نوازی در دوران باستان، میزبان موظف بود تا رفاه و امنیت مهمانان را تامین نماید. این قانون باستانی کاملا منطقی بود. اما مردم سدوم قوانین را به آسانی زیرپا می گذاشتند. رفتار لوط به دلیل مهمان نوازی و شجاعتش در دفاع از مهمانانش قابل تحسین است، اما با طرح پیشنهاد عرضه کردن دخترانش به مردان فاسد و منحرف، وضعیت روحانی خود را آشکار کرد.
بدون شک، لوط متوجه شد که جان خودش هم در خطر است. بنابراین پیشنهادی را مطرح کرد که نشان داد او بیش از آسایش مهمانانش و خانواده اش، به حفظ جان خود علاقمند است.
هم چنین این پیشنهاد لوط نشان داد که گناه تا چه حد در او رسوخ کرده است. لوط با سکونت در میان فاسدترین مردمان آن منطقه، به فردی خودخواه و سنگدل تبدیل شده بود. او برای رهایی از مشکل به دعا و اعتماد به خدا متوسل نشد.
برخی از کارشناسان بر این باورند که در دوران باستان، عرضه کردن زن یا دختران مردی که در معرض تجاوز و قتل قرار داشت، راه حلی معقول و پسندیده تلقی می گردید (داوران فصل ۱۹ آیات ۲۲- ۲۵).
خداوند از فرشتگان و هم چنین لوط و خانواده اش محافظت کرد. ناگهان چشمان تمام مردان نابینا شد. احتمالا بعد از کور شدن اراذل و اوباش، ذهن لوط بینا شد و متوجه گردید که دو مهمان افراد عادی نیستند.
ساعاتی بعد، شهر سدوم کاملا نابود گردید، اما قبل از آن لوط و خانواده اش از شهر گریختند.
شرح تصویر: بقایای شهرهای سدوم و غموره
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ