چارلز داروین به آمریکای جنوبی مسافرت کرد و به جزیره “تیردال فیوگو” قدم گذاشت. او مشاهدات خود را از این جزیره در کتاب “سفر بیگل” این گونه نوشته است:” اهالی این جزیره بدترین مردمانی بوده اند که تاکنون ملاقات کرده ام. آن ها بسیار کودن و فقیر هستند و فرهنگ آنان در پایین ترین سطح قرار دارد. به نظر می رسد که هیچکس قادر نخواهد بود به آن ها کمک کند.”
چندین سال بعد، داروین دوباره به این جزیره سفر کرد. اما آنچه را که می دید نمی توانست باور کند. طبق روایت داروین، کتاب مقدس به زبان آن ها ترجمه شده بود و زندگی اهالی جزیره تغییر کرده بود. سطح فرهنگ و اخلاق آن ها دگرگون شده بود. بومی ها شاد و مهربان شده بودند و به یادگیری و پیشرفت علاقه زیادی نشان می دادند.”
باید از مخالفان مسیحیت پرسید که کتاب مقدس تحریف شده، چگونه توانست بومیان گناهکار و عقب مانده را به افراد مثبت و مفید تبدیل کند؟ چرا این بومیان به افراد خشن و تروریست مبدل نشدند؟ در این صورت، داروین هرگز نمی توانست دوباره به آن جزیره سفر کند، زیرا کتاب مقدس تحریف شده اهالی جزیره را به انسان های بی رحم و وحشی تبدیل کرده بود!
وقتی کسی به چیزی ایمان بیاورد، سعی می کند بر اساس آن زندگی کند، ولی باز هم این سئوال به قوت خود باقی است که به فرض ایجاد تحول، آیا آن متن کلام خداست؟ کدام مسلمان قبول دارد که کتاب “کاپیتال” کارل مارکس که زندگی و فرهنگ ده هامیلیون انسان را متحول کرد، کلام خداست؟ هر ایده که مردم آن را بپذیرند و به کار ببندند، بدون تردید منشاء تحولاتی در زندگی و فرهنگ پیروانش می گردد.
خدا هرگز اشتباه نمی کند. کتاب مقدس، کلام خداست، بنابراین کلام خدا مصون از خطاست.
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ