چه خواهد شد؟

image_pdfimage_print
چه خواهد شد؟
چه خواهد شد؟

این  سوالی است که اغلب با آن مواجه هستیم ، سوالی که در شرایط و موقعیتهای مختلف از خود می پرسیم ،  فقط در زمان ناملایمات زندگی این سوال  برای ما پیش نمی آید بلکه حتی در زمانی که به موفقیت می رسیم این سوال از اندیشه ها می گذرد. وضعیت من چه خواهد شد ؟

زندگی من چه خواهد شد ؟

سال آینده چه خواهد شد ؟

حال که به اینجا رسیده ام از این به بعد چه خواهد شد؟

سوالی که فکر بسیاری از انسانها را به دلهره و تشویش می اندازد ، سوالی که می تواند ترس از آینده را در دلهایمان جاری سازد ، سوالی که گاهی اوقات ما را بفکر فرو می برد ، گاهی مارا غمگین و رنجیده خاطر می سازد ، گاهی دچار افسردگی و شاید دچار بی تفاوتی از فرداها، چه خواهد شد؟
این سوالی بود که مطمئناًً در فکر تمام مردان و زنان خدا نیز خطور می کرد . و این سوالی است که در اندیشه هر شخص منطقی و هر موجود اندیشمند خطور خواهد کرد.
اما آنچه که مهم است ، اینست که با این سوال چگونه برخورد می کنیم ، و چگونه به آن نگاه می کنیم ، می خواهیم بدو شخصیت کتابمقدس نگاه کنیم که چگونه عمل کردند .
یکی از آن اشخاص مریم مادر عیسی است که مطمئنا درفکرش این سوال به فراوانی خطور کرد.
وقتی فرشته به او گفت تو بسیار مورد لطف خدایی و خداوند با توست . لوقا ۱: ۲۸
چه خبر امید بخشی و چه ملاقاتی ، چه وعده غیر قابل انتظاری به یک دختر روستایی و فقیر که از روح خدا باردار شود دختری باکره که اولین تجربه زندگیش است و برای اولین بار قدم در این مسیر می گذارد که نمی داند آخرش چه خواهد شد . حتی فردایش چه خواهد شد . واو دراین تجربه قرار می گیرد و پیش می رود و ماه به ماه بر روزهای بارداری او افزوده می شود و برحسب اتفاق باید با شکمی باردار و سنگین که نزدیک به وضع حمل است شاید سواربر الاغی بر جاده های نا هموار و سنگلاخی از استانی به استان دوردست برود . ازشهر ناصره در استان جلیل تا بیت لحم در استان یهودیه ، دراین سفر با وضعیت جسمانی نامطلوب در اندیشه این دختر جوان چه می گذشت ، دراین شرایط جسمی که با درد همراه است وضع او در این سفر چه خواهد شد. اگر من مورد لطف خدا هستم این چگونه سفری است و انتهایش چه خواهد شد. ومریم با تمام این افکار به راهش ادامه داد تا به بیت لحم رسید . درشرایط بسیار حساس و اضطراری که وضع حمل نزدیک بود اما جایی نمی یابد ، مکانی نیست ، مسافرخانه ای نیست ، پزشکی نیست و درد بیشتر و بیشتر می شود. چه خواهد شد؟ این وضع برای زنانی که بار اول است که باردار می شوند و هیچ تجربه ای ندارند و کسی هم در کنار آنها نیست و درد فراوانی نیز دارند قابل لمس تر است ، چقدر مایوس کننده و رنج آور است واقعا وضعیت این دختر جوان دور از خانواده چه خواهد شد؟ سلامتی او چه خواهد شد ؟ کودکی که در رحم دارد چه خواهد شد؟ و درنهایت درآخوری بسیار کثیف ومتعفن ساکن شد ، جایی که هیچ کس نبود به او کمک کند. یوسف نیز در این قسمت مهارتی نداشت ، لوازم اولیه برای زایمان و تمیز کردن و غیره نیز وجود نداشت ، چه جنگ و اضطرابی در اندیشه این دختر بود. چه خواهد شد؟ آیا زنده می ماند؟ آیا کودک سالم بدنیا می آید ، آینده چه خواهد شد؟ آیا مریم در چنین شرایطی به گفته فرشته که گفته بود مورد لطف خدایی شک وتردید نکرد؟ آیا این فکر از ذهن جوان و بی تجربه این دختر عبور نکرد؟ تجربه ای که بار اولش بود آنرا می چشید و با این تجربه هیچ اشنایی نداشت وضع چه خواهد شد؟ واقعا آنطرف این زندگی چه شد؟ ما می دانیم زیرا که نوشته شده است . اما آیا برای مریم نیز همه چیز آشکاربود؟ آیا او از انتهای وقایع آگاهی داشت ؟ هرگز
شخص دیگری که از فرازونشیبهای زیادی عبور کرد و این چراها به ذهن او خطورمی کرد یعقوب بود.
در پیدایش ۲۸: ۱۰- ۱۳ کسی که تک و تنها دربیابان بود . با آینده ای مبهم و مجهول ، انتهای این راه چه خواهد شد؟ زندگی من چه خواهد شد؟ کسی که شب هنگام در بیابان تنهاست و کسی درکنار او نیست و درزیر سر خود سنگی بجای بالشتی قرار می دهد، این سنگ فقط زیر سر او نبود بلکه در فکراو نیز پراز سنگینی ها بود ، سنگهایی که اورا می آزرد ، سرنوشت چه خواهد شد ؟ شاید هنگامیکه دراز کشیده بود و به آسمان بیابان حران نگاه  می کرد حسرت می خورد که دراین دنیا حتی ستاره ای ندارد . دراین شب تاریک و تنها او چه دردی را که همراه با ترس از آینده بود می گذراند. زندگی او چه خواهد شد؟
وبطور غیره منتظره خداوند با او ملاقات می کند و به او می گوید من با تو هستم و از تو محافظت خواهم کرد و او روز بعد به مسیر خود ادامه می دهد و در طول زندگی با نا ملایمتی های زیادی روبرو می شود  شاید تقاص کارهای خود را می داد ولی زندگی او بعد از ملاقات با خدا نیز بسیار سخت گذشت ، کارسخت و توانفرسا ، فریب خوردن و بیگاری. تا کی باید کارگری کند ، تاکی مانند یک غلام و برده با او رفتار می شد ، تاکی باید مورد استهزاء و نیشخند دیگران واقع می شد. زندگی او چه خواهد شد؟ آیا جان او در امان می ماند؟ آیا ازاین وضعیت رهایی خواهد یافت ؟ آیا خانواده اش را می تواند در سلامتی حفظ کند؟ آینده چه خواهد شد ؟ آیا زندگی ما و اندیشه های ما اینطور نیست ، با اینکه شاید صدایی از خدا شنیده ایم ، با این حال این تفکر چقدر در طول سفر زندگی برما خطور می کند ، که نتیجه چه خواهد شد؟ زندگی من چه خواهد شد؟ خدمت من چه خواهد شد ؟ وضعیت من ، نتیجه کارهای من چه خواهد شد؟ و چه خواهد شد های دیگر…
شاید گاهی اوقات  مانند مریم در درد و رنج قرار بگیریم پر از افکار پریشان و پرآشوب که کسی را کنار خود نداری  با درد تو همدری کند و کسی در آخور تنهاییهای تو همدم تو نیست واین درد آوراست و شاید با اعتراض و شکایت بگویی وضع چه خواهد شد؟ زندگیم چه خواهد شد؟
مریم یک کار انجام داد با وجود تمام مجهولات آینده قدم برداشت و پیش رفت ، او حرکت کرد بسوی آنچه که به او وعده داده شده بود . او امیدوار بود که موجودی بدنیا خواهد آمد که نتیجه این درد هاست و شاید گاهی اوقات مانند یعقوب در مسیری قرار می گیریم و یا در مکانی قرار می گیریم که نمی دانیم آخرش چه می شود و ترس و نگرانی از آینده مارا فرا می گیرد و می گوییم چه خواهد شد؟ و شاید گاهی اوقات سنگهایی سخت ما را زخمی می کند و ناتوان و خسته می شویم و فریاد می زنیم که چه خواهد شد؟ شاید تو نیز شب هنگام در تنهایی بیابان خود فکرها می کنی و دلسرد می شوی و با ترس و یا بی تفاوتی بگویی آخرش چه خواهد شد؟ شاید دیگر دوست نداریم به ادامه دادن ، ادامه بدهیم .
به یعقوب نیز این چنین افکاری حمله می کرد ولی یعقوب نیز مانند مریم به جلو رفت و قدم گذاشت و پیش رفت بسوی آن وعده ای که به او داده شده بود بطوری که خودش در انتها اعتراف می کند در پیدایش ۳۲: ۱۰ با چوبدست خود از این اردن عبور کردم و الان مالک دو گروه شده ام .
و در پیدایش ۳۵: ۳ او می گوید : به بیت ئیل برویم و آنجا برای آن خدایی که در روز تنگی من ، مرا اجابت کرد و در راهی که رفتم با من می بود مذبحی بسازم .
دلیل اینکه مریم توانست پیش برود با وجود تمام کمبودها و محدویتها و دردها بودن عیسی در او بود و دلیل اینکه یعقوب نیز توانست این راه را طی کند این بود که عیسی با او بود .
برای همه ما پیمودن این مسیر تجربه اول ماست مانند مریم و یعقوب که گاهی با درد و فریاد خواهد بود گاهی با شکایت و اعتراض و گاهی با رنجش و خشم اما باید پیش برویم و درک و دریافت جواب چه خواهد شد فقط یک راه است که بفهمیم و اینست که به جلو برویم و به هدف نگاه کنیم .
برای اینکه مطمئن باشیم که چه خواهد شد به کلام خدا در افسسیان ۱: ۱۳ و ۱۴نگاه کنیم که :  مسیح مارا در خود جای داد و برای ضمانت این کار با روح القدس مهر شدیم و او در ما ساکن است و این برای ما کافیست که با امید و با وجود تمام سوالهایی که بر ما حمله میکند که اینده ام چه خواهد شد در تمامی ابعادش . به او و کار او نگاه  کنیم وبه  وعده های او چشم بدوزیم .
مریم درد می کشید و عیسی با دردهای او بود ،و عیسی فقط به این اکتفا نکرد بلکه او برای اینکه مارا در خودش جای دهد درد و رنج کشید و جانش را داد تا ما را در خودش قرار دهد و متعلق به او باشیم.ملک او باشیم که با مهر او خریداری شدیم. چه تضمینی بالاتر از این .
اگر در طول سفر زندگی ات این سوال بر فکر توسایه افکند که اینده ام چه خواهد شد و موجب نگرانی و تشویش توشد مشوش آنوقت به صلیب او نگاه کن ، به مسیح مصلوب شده ، جواب برای اینده را خواهی یافت

About ASHNAIE

کسی‌که همهٔ این چیزها را تصدیق می‌كند، می‌گوید: «آری! من بزودی می‌آیم!» آمین! بیا ای عیسی، ای خداوند! فیض عیسی خداوند با همهٔ شما باد، آمین!

View all posts by ASHNAIE →

دیدگاهتان را بنویسید