در زمانهای گذشته، خدا بوسیله پیامبران، اراده و مشیت خود را بتدریج بر اجداد ما آشکار می فرمود. …. در ایام آخر، او توسط فرزندش با ما سخن گفت. خدا در واقع اختیار همه چیز را به فرزند خود سپرده و جهان و تمام موجودات را بوسیله او آفریده است.
(عبرانیان۱:۱-۲)
مقاله ای از یک روزنامه که چند وقت پیش خوانده ام را هنوز در ذهن دارم. آن مقاله نظر خوانندگان را به بد بینی روز افزونی که در افکار و عقاید مردم دیده میشود جلب میکرد و نشان میداد که این بد بینی روز افزون از نتیجه شکست علم جدید در مسائل اساسی زندگی بشر ناشی شده. نویسنده در طی مقاله چنین میگوید: “مردم از کلمات و سخنان انسان خسته و زده شده اند. اطمینان و اعتقاد خود را به افکار، برنامه ها، نقشه ها و طرحهای انسان از دست داده اند. آنها تشنه و مشتاق شنیدن صدایی از جانب دیگر می باشند- صدای حقیقت، صدای مرجع اقتداری که امور زندگیشان را حل و فصل کند”.
مردم در انتظار شنیدن کلمه ای از جانب خداوند میباشند. این کلمه که به نظر نویسنده مزبور مردم تشنه شنیدنش هستند، در حدود دو هزار سال پیش گفته شده است. در نامه پولس رسول به عبرانیان میخوانیم که ( خدا … در ایام آخر توسط فرزندش با ما سخن گفت)، در وجود مسیح است که ما چراغ هدایتی برای زندگی خود می یابیم.
در وجود اوست که ما پاسخی به احتیاجات اساسی و اصلی خود کشف می کنیم و توسط اوست که نجات مییابیم
عیسی مسیح استاد بزرگیست. کلمات او گواه وی میباشد. منتقدانی که در صدد بودند او را متهم سازند، مجبور بودند اعتراف کنند که هرگز کسی مانند او سخن نگفته است. علمای خبره و فاضل یهود، با وجود دشمنی و خصومت خود، مقام استادی مسیح را قبول کرده و می گفتند:(….. ای استاد، ما می دانیم که شما هر چه باشد حقیقت را می گوئید …… «انجیل مرقس۱۲:۱۴»). شاگردان مسیح که هر روز سخنانش را می شنیدند و او را خوب می شناختند، به مقام تربیت استادشان اعتراف کرده، گفتند🙁 خداوندا، نزد که رویم؟ کلمات حیات جاودانی نزد توست «انجیل یوحنا۶۹-۶:۶۸»)، از این گذشته، کلمات مسیح همه واقعیات معاصر است. کلمات مزبور دلیل بر چیزی است که در نوع خود بی نظیر و در خور توجه و دقت هر شخص متفکر است. به عبارت دیگر، ما باید آنقدر صدیق و صالح باشیم که اذهان خود را در معرض آنچه مسیح درباره زندگی و خدا گفته است قرار دهیم. باید به او که گفت راه و حقیقت است گوش فرا دهیم. اگر دریافتیم که او راستگوترین و بزرگترین کسی است که ما میشناسیم، آنگاه نباید فقط در پای او بنشینیم و گوش دهیم، بلکه باید بپاخیزیم و پشت سر او روان شویم.
به عقیده راسخ مسیحیان، عیسای مسیح از جانب خدا فرستاده شده و تعالیم او حقیقت ابدی میباشد. مسیح از یک انسان عادی برتر است و با اقتداری بیش از انسانهای معمولی سخن می گوید. بررسی کلمات و سخنان او در کتاب مقدس – انجیل – شهادت خواهد داد که او در نوع خود کاملا بی نظیر و منحصر به فرد است.
برای کلمات عیسای مسیح که محدود به مکان و زمان خاصی نیست، نظیری به عرصه ظهور نرسیده است. از روزی که او در کنار دریای جلیل تعلیم می داد، بیش از دو هزار سال گذشته است. در این مدت تمدن های گوناگون ، امپراطوریها، دولتها، سرشناسان، آداب و سنن، همه و همه آمدند و منقرض شدند، اما گفته ها و سخنان عیسی مسیح مانند نوشته های کتابی که تازه منتشرشده، تازه و صحیح و قابل اجرا می باشد.
در این مدت معلمان و مربیان دیگری ظاهر شده و سخنانی گفته و عاقبت از صحنه تاریخ خارج شده اند، همینکه انعکاس صدایشان نا پدید شد، تعالیم آنان نیز کهنه و نامربوط گردید.
ولی در مورد عسیای مسیح چنین چیزی واقع نگردید و او هنوز تنها استاد معاصر بزرگ ما می باشد. هنگامی که به سخنانش که بیش از دو هزار سال پیش بر زبان آورده گوش فرا دهیم، در می یابیم که آن کلمات، امروز برای ماست. کلمات مسیح دارای حیات ابدیست. تنها روش عقیدتی جهان که قدرت مقابله با ماتریالیسم دیالکتیک و غلبه بر آن را دارد و می تواند بطلان و کذب کمونیزم را ارائه کند و بر آن چیره شود، حقیقتی است که بیش از دو هزار سال پیش از عیسی مسیح به ظهور رسید.
مسیح برای همه طبقات و کشورها و نژادها و شرایط اجتماعی سخن می گو ید. کلمات او را سیاه، سفیدو زرد پوست، ازغرب تا شرق دور گرامی میدارند. تعالیم او وارد خانه های مستمندان شده و ثروتهای ابدی به آنان ارزانی می دارد. به کاخهای ثروتمندان راه یافته، فقر معنوی و روحانی آنان را ظاهر میسازد. مسیح به زبان جهانی و عامی سخن می گوید و همه جا در هر تمدن و هر فرهنگی مردم در کلام او آواز مربی بزرگ معاصر را میشنوند.
در تعالیم مسیح روشنی و عمق و سادگی با هم آمیخته است. همیشه بنظر ما چنان می آید که از درک بطن سخنان او بسیار دوریم، ولی مسیح کلام خود را چنان به سادگی بیان می کند که کودک هم میتواند آن را دریابد.
با وجود پیشرفت ظاهری فرهنگ و دانش در جهان، هیچکس تا حال نتوانسته که بر او به عنوان مربی بزرگ زندگیبرتری جوید.
مثلا، مثالهایی که مسیح در کلام خود بکار میبرد بینظیر می باشد. کجا در ادبیات می توانیم امثالی مانند دانه گندم یا سامری نیکو یا گوسفند گمشده و…… بیابیم؟
به کلماتی از این گونه توجه فرمایید:
(خوشا بحال آنان که نیاز خود را به خدا احساس می کنند، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است. خوشا بحال ماتم زدگان، زیرا ایشان تسلی خواهند یافت. خوشا بحال گرسنگان و تشنگان عدالت، زیرا سیر خواهند شد. خوشا بحال آنان که مهربان و با گذشتند، زیرا از دیگران گذشت خواهند دید. … هر که بخاطر من شما را ناسزا گفته، آزار رسانند و به شما تهمت زنند، شاد باشید. بلی، خوشی و شادی نمایید، زیرا در آسمان پاداشی بزرگ در انتظار شماست. بدانید که با پیامبران گذشته نیز چنین کردند. «انجیل متی ۱۲-۵:۳») یا (…. پس نصیحت من این است که برای خوراک و پوشاک غصه نخورید. برای همین زندگی و بدنی که دارید شاد باشید. آیا ارزش زندگی و بدن، بیشتر از خوراک و پوشاک نیست؟ به پرندگان نگاه کنید، غصه ندارند که چه بخورند. نه می کارند و نه درو می کنند، ولی پدر آسمانی شما خوراک آنها را فراهم می سازد. ..… اگر شما در زندگی خود، به خدا بیش از هر چیز دیگر اهمیت دهید و دل ببندید، او همه این نیازهای شما را بر آورده خواهد کرد. «انجیل متی ۳۳-۶:۲۵») یا
(پس شما اینگونه دعا کنید: ای پدر ما که در آسمانی، نام مقدس تو گرامی باد. ملکوت تو برقرار گردد.خواست تو آنچنان که در آسمانها اجراست، در زمین بر زمین هم اجرا شود. نان روزانه ما را امروز نیز به ما ارزانی دار. خطاهای ما را بیامرز چنانکه ما نیز آنان را که به ما بدی کرده اند، می بخشیم. ما را از وسوسه ها دور نگاه دار و از شیطان حفظ فرما؛ زیرا ملکوت و قدرت و جلال تا ابد از آن توست. آمین! « انجیل متی۱۳ – ۹ :۶»).
تعلیمات مسیح بی نظیر است. مسیح بدون ادعا و تظاهر به آرامی تاکید می کند که سخنانش جاوید و حقیقتش بالاترین حقیقت است. در جایی میفرماید: (آنچه که به شما می گویم از خودم نمیگویم، بلکه از پدری که در من است). یهودیان درستکار و صمیمی روزگار عیسی مسیح کلمات شریعت موسی را عین کلمات خدا می دانستند و قانونی از شریعت خدای حکیم برای آنان معتبر تر نبود. با این حال به کلام استاد گوش دهید که میفرماید:( گفته شده است که هر کس مرتکب قتل شود، محکوم به مرگ میباشد. اما من می گویم که حتی اگر نسبت به برادر خود خشمگین شوی و بر او فریاد بزنی، باید تو را محاکمه کرد؛ و اگر برادر خود را ابله خطاب کنی، باید تو را به دادگاه برد؛ و اگر به دوستت ناسزا گویی، سزایت آتش جهنم است. …..
گفته شده که زنا مکن. ولی من می گویم که اگر حتی با نظر شهوت آلود به زنی نگاه کنی، همان لحظه در دل خود با او زنا کرده ای «انجیل متی۲۸ – ۲۱ :۵»).
تعالیم مسیح عین حقیقت است و ما را با خدا مواجه میسازد. بعضیها کم لطفی می کنند و می گویند که چیز جدید و تازه ای در تعالیمش نیست و او فقط حرفهای پیشینیان را تکرار کرده است! اما این ادعا از حقیقت بدور است چون او بر آن تعالیم نور افکند و معنی و مفهوم جدیدی به آنها داد که دگرگون و یا به عبارتی تکمیل و ساده تر شدند. سخنان قاطع و کاملش او را از جمله معلمان و اساتید عادی بشر متمایز می گرداند.
تعالیم مسیح را درباره خداوند پدر ملاحظه فرمایید. او به ما چیزهایی آموخته است که جهانیان نمی داستند و نتوانسته بودند آنرا کشف کنند. مسیح از خدایی سخن می گفت که سرچشمه زندگانی، ناطق و دوست داشتنی است. مسیح پرده توهم و تصور را کنار زده و انسانها را قادر ساخت که پدر آسمانی خود را ببیند و عدل و عشق و بخشایش او را لمس و برادروار همانند فرزندان یک پدر زندگی کنند.
عیسی مسیح با ما درباره خداوند پدر چنان سخن میگوید که گویی همه چیز را در باره او بطور کامل میداند، همچون کسی که بر زمین ایستاده باشد ولی از آسمان سخن گوید. هنگامی که کتاب مقدس – انجیل – را مطالعه میکنم و سخنان مسیح را از این نقطه نظر میخوانم، مبهوت و متعجب میشوم. مسیح دانشمندی مشغول مطالعه در ماهیت خدا نمی باشد. مسیح در طلب کسب دانش بیشتری درباره ذات یا مشیت پدر نمی باشد، زیرا همه چیز را می داند و حقایق ابدی پدر را درک کرده است. بنابر این، هر چیزی که او می گوید کیفیتی خاص دارد و از دید خاص گفته می شود که با دیگران تفاوت دارد.
آنچه عیسای مسیح درباره خودش و درباره خدای پدر گفته است سئوالی را به میان می آورد. اگر شما از کسی بپرسید چرا نمیتواند به ماهیت الهی مسیح ایمان بیاورد، پاسخ می دهد: تصور من درباره خدا به قدری وسیع و روحانی است که نمی توانم بپذیرم خدا انسان شد و در آخوری محقر به دنیا آمد و روی صلیب جان داد! پاسخ چنین شخصی این است: خود عیسی مسیح چنین تصوری را درباره خدا به ما داده است. دیگری با تاکید میگوید: من نمی توانم به خدا یا مسیح ایمان داشته باشم. در این دنیا بقدری درد و رنج وجود دارد که نمیتوان به وجود خدا و آنهم خدایی مهربان در جهان معتقد شد! ممکن است از این شخص بپرسیم که مفهوم و تصور ذهنی خدایی خوب و مهربان را از کجا اخذ کرده است؟ پاسخ این سئوال هم اینست که فکر خدا و پدری خوب و مهربان نیز از عیسای مسیح میباشد.
بزرگترین مشکل اعتقاد به الهیت مسیح، همانا الهیت مسیح میباشد. اشکال ما در پذیرفتن آنچه مسیح درباره ماهیت الهی خودش می گوید به علت مطالبی است که در ماهیت پدر به ما گفته. همین بس که گفته شود عمیقترین و خالصترین و رضایت بخشترین تصوری که ما درباره خداوند پدر داریم منسوب به عیسای مسیح می باشد.
استاد بزرگ ما درباره بشر به ما چیزهایی گفته است که قبلا هیچ نمی دانستیم و در هیچ جایی دیگر هم نمی یابیم.
مسیح، خوبی بالقوه انسانها را با معیارهای عالی برای شناخت خدای پدر به ما نشان میدهد. او شکاف بزرگی را بر ما آشکار میکند که میان آنچه که هستیم و آنچه میبایست باشیم وجود دارد و در ضمن لطف و فضل الهی را که مانند پلی بر آن شکاف است و ما را به خود متصل میکند و مربوط میسازد، ارائه می دهد.
مسیح یگانه کسی است که پیشنهاد اتحاد شخصی با پدر آسمانی به بشر نزدیک شده، آنها را به برادری با همنوعان خود در خانواده خدا دعوت کرده است. تنها مسیح است که به ما مفاهیم و معیارهای مطلق اخلاقی برای زندگی داده است. مسیح میفرماید: ( کامل باشید، همچنانکه پدر آسمانی شما کامل است)، او نمی گوید: تقریبا راستگو، تقریبا مهربان، تقریبا پاک باشید، بلکه میفرماید: (از این روی کامل باشید ..….) و این معیار مطلق فضیلت و تقوی است.
اهمیت این معیار و معیارهای مطلق مانند آن در قرن بیست و یکم بیشتر نمایان میشود، در قرنی که بسیاری از مردم معتقدند که اخلاق فقط زاده و محصول فرهنگ و تمدن میباشد.
در بعضی از تقاط این جهان یک مرد میتواند به تعداد پیراهن هایی که دارد زن بگیرد و یا با مبلغی پول زنی را بخرد، یا در جاهای دیگر از این کره خاکی انسانهای همجنس باز آزادند هر کاری دوست دارند انجام دهند و این قضایا و نظایر آن فرهنگ و تمدنی است که بعضی ها از آن دم می زنند.
اما عیسی مسیح می گوید: (…. از این رو کامل باشید…) و معیاری به ما میدهد که برای همه مردم در همه جا می باشد و هرگز تغییر نمی یابد. سخنان مسیح آدمی را به یک مبارزه روحی دائم دعوت میکند، مثلا در جایی میفرماید: ( اما من میگویم که دشمنان خود را دوست بدارید، و هر که شما را لعنت کند، برای او دعای برکت کنید؛ به آنانی که از شما نفرت دارند، نیکی کنید، و برای آنانی که به شما ناسزا می گویند و شما را آزار میدهند، دعای خیر نمایید. اگر چنین کنید، فرزندان راستین پدر آسمانی خود خواهید بود، زیرا او آفتاب خود را بر همه می تاباند، چه بر خوبان، چه بر بدان؛ باران خود را نیز بر نیکوکاران و ظالمان می باراند « انجیل متی۴۵ – ۴۴ : ۵») و ما از این که مسیح فرموده فراتر نمی توانیم برویم.
تنوعات و تفاوتهای اخلاقی و تجارب شخصی هر چه باشد، ولی دعوت به محبت و برادری و صمیمیت ثابت و بدون تغییر میماند. در اندیشه و غم دشمن خود باش، به خاطر مصالح عالی او بکوش و در صورت لزوم به جای دشمن خود رنج ببر، زیرا طرز رفتار خداوند با بشر چنین است. تعالیم مسیح همچنانکه در قرن اول میلادی برتر از فکر مردم آن زمان بود، در قرن بیست و یکم نیز بسیار بالاتر و جلو تر از ما میباشد.
عیسی مسیح از لحاظ آنچه درباره خود میگوید نیز بینظیر است، مثلا میفرماید: ( چون من، مسیح صاحب اختیار روز شنبه – سبت –نیز می باشم «انجیل متی ۸ : ۱۲ ») یا ( این نان حقیقی خود من هستم «انجیل یوحنا ۳۵ :۶») یا میفرماید: ( آن کسی که مردگان را زنده می کند و به ایشان زندگی میبخشد، من هستم. هر که به من ایمان داشته باشد، اگر حتی مانند دیگران بمیرد، بار دیگر زنده خواهد شد، و چون به من ایمان دارد، زندگی جاودانه یافته، هرگز هلاک نشود … «انجیل یوحنا۲۶ -۲۵ :۱۱»).
در مواردی دیگری مسیح درباره خود میگوید: ( من و پدرم خدا یکی هستیم «انجیل یوحنا۳۰ – ۱۰») یا
( ای تمام کسانی که زیر یوغ سنگین زحمت میکشید، نزد من آیید و من به شما آرامش خواهم داد «انجیل متی۲۸ : ۱۱») و فرمایش های بسیار دیگر.
اکنون این سئوال پیش می آید که انسان با این همه دعاوی چه میخواهد بکند؟ آیا مسیح زایل شده است؟ آیا او میخواهد ما را فریب دهد، یا اینکه او استاد حقیقت ابدی است؟
عیسی مسیح از این لحاظ هم منحصر به فرد است چون هر چیزی را که تعلیم میداد، خودش هم عمل کرد. مسیح آنچه را که در عالم تصور به ما داده است در خصلت خود گرد آورده بود. از همه معلمان دینی که در میان مردم ظاهر شده اند مسیح تنها کسی بود که زندگی خود را بر مبنای آنچه تعلیم میداد گذاشته بود.
سقراط و افلاطون فلسفه خود را عرضه کرده، گفتند: (این افکار فلسفی را ملاحظه کنید). بودا و محمد تعالیم دینی خود را بیان کرده و میگفتند، (از این تعالیم تبعیت کنید)، ولی مسیح گفت: (دنبال من بیایید).
استاد بزرگ از این لحاظ نیز بی نظیر است که به شاگردان خود قدرت اطاعت از تعالیم و دستورهای خود را عطا میکند. مسیح کاری میکند که هیچ معلم دیگری نمیتواند بکند. او به پیروان خود نیروی اخلاقی برای عمل طبق معیارهای اخلاقی موضوعه خود میبخشد. او نه تنها راه راست را به ما نشان می دهد، بلکه قدرتی ارزانی میدارد که در دنبالش برویم. نه تنها به ما حقیقت می دهد، بلکه در زندگایمان شریک و سهیم میشود. نه تنها ما را بوسیله کلمات از خارج تعلیم میدهد، بلکه از داخل نیز ما را بوسیله روح القدس تربیت میکند. مسیح زندگی درونی جدید و هدف نوینی به ما میدهد که همانا حضور زنده اوست. بلی، از این لحاظ و جهات دیگری که بر شمردم عیسای مسیح در جهان بی رقیب و بی نظیر است.
به امید روزی که کلام استاد بی نظیر ما به گوش همه هموطنان ایرانی و کلیه فارسی زبانان هم برسد، آمین.