”ای جان من، چرا منحنی شده و چرا در من پریشان گشتهای“ (مزمور ۴۲:۱۱).
افسردگی همچون مِهی است که وارد روان فرد میشود و دنیایش را در هالهای از تاریکی فرو میبرد. آن همچون خوره، بیرحمانه سلامت عاطفی و جسمانی شخص را تحلیل میبرد و او را به پناهگاه درون سوق میدهد، به جایی که شخص میتواند در گوشه دلسوزی بر خویشتن عزلت گزیند. افسردگی میتواند ناشی از کار زیاد، لطمات عاطفی، یا جراحات وارده از سوی اطرافیان باشد و سبب میشود که شخص احساس کند دلمرده و بیارزش است. همچنین میتواند بهعلت از دست دادن چیزی ارزشمند باشد، نظیر یکی از عزیزان، یا کاری که به زندگی او معنی میبخشید ولی دیگر اکنون از میان رفته است. علت هر چه باشد، آنانی که در چنگال بیامان آن گرفتارند، دچار احساس عجز، غم، دلمردگی، بیحوصلگی و بیتفاوتی میگردند. بهطور خلاصه، افسردگی باعث میشود زندگی در انسان خفه گردد و شخص میلی برای ادامه زندگی احساس نکند.
داود پادشاه با افسردگی بیگانه نبود. او میفرماید: ”ای جانم، چرا منحنی شدهای و چرا در من پریشان گشتهای“ (مزمور ۴۲:۵). سؤال داود در دل مسیحیان بسیاری طنینانداز است که در ناامیدی و دلسردی، از خود میپرسند خدا کجا است. باز داود میفرماید: ”تاریکی نیز نزد تو تاریک نیست و شب مثل روز روشن است و تاریکی و روشنایی یکی است“ (مزمور ۱۳۹:۱۲).
بسیار مهم است که افراد افسرده بدانند که احساسشان نمیتواند مطبق با واقعیت باشد، زیرا هر جا که باشند، خدا در آنجا حضور دارد. داود اظهار میدارد که در همین اوقات افسردگی بوده که امانت و وفاداری خود را بار دیگر کشف کرده است. امید من این است که حقایق کتابمقدس در این مقاله، درک روشنتری از ماهیت افسردگی بهدست دهد و این امید را فروزان سازد که خدا از شکستهدلان دور نیست.
افسردگی چیست
افسردگی دردی است در روان انسان، و مانند درد جسمی، بیانگر این است که مشکلی وجود دارد. بسیار حیاتی است که بدانیم افسردگی با شدت و ضعف متفاوتی ظاهر میشود. رایجترین تجربه افسردگی، آن چیزی است که میتوان ”خستگی روحی“ نامید و سبب انفعال و بیعلاقگی کوتاهمدت در زندگی فرد میشود. سطح دوم ممکن است طولانیتر باشد و همه علائم افسردگی را در شخص ایجاد کند، در عین حال که فرد میتواند به زندگی روزمره خود ادامه دهد. جدیترین نوع افسردگی کاملاً فلجکننده است و شخص را به انزوای کامل سوق میدهد. در این نوع افسردگی، شخص باید حتماً از پزشکان کمک بگیرد.
افسردگی هشداری است عاطفی و باید به این هشدار گوش سپرد. شاید نشانه این است که شخص از سوی دیگران زخمی شده، یا متحمل لطمهای سخت گردیده است. گاه نیز اعلامکننده مشکلی جسمانی است، نظیر عدم تعادل در کار غده تیروئید یا سایر ترشحات هورمونی. شاید هم عوارض جانبی داروهایی باشد که شخص مصرف میکند. مهم است که شخص افسرده به پزشک مراجعه کند تا اطمینان حاصل نماید که علت کسالتش جسمی نیست. اما در این مقاله، توجه خود را بیشتر معطوف خواهیم ساخت به علل روحانی افسردگی.
علل روحانی افسردگی
در مزمور ۴۲، میتوانیم به درون روح شخصی افسرده نگاهی بیندازیم و ببینیم که چه عاملی باعث افسردگی او شده و او چگونه از آن رهایی مییابد.
دور ماندن از عبادت خدا
نخستین علت روحانی افسردگی در زندگی ایماندار، دور ماندن از عبادت خدا است. داود اعتراف میکند که تشنه خدا است (آیه ۲). او از خدا دور شده و در بیابان ”خویشتن“ زندگی میکند. او از عبادت بههمراه سایر ایمانداران دست کشیده و به یاد میآورد که وقتی با دیگران عبادت و پرستش میکرد، چه شاد بود (آیه ۴).
احساس تنهایی در بحرانها
علت روحانی دوم که داود به آن اشاره میکند، احساس تنهایی در بحرانها است. او احساس میکند که خدا ترکش کرده و میگوید که در معرض طعنههای مردمانی قرار دارد که میگویند: ”خدای تو کجا است؟“ (آیه ۳). افسردگی اغلب ناشی از رویدادهایی فاجعهآمیز میباشد، نظیر از دست دادن همسر یا ابتلا به بیماریای لاعلاج. در امثال ۱۸:۱۴ چنین آمده: ”روح انسان بیماری او را متحمل میشود، اما روح شکسته را کیست که متحمل آن بشود.“ چنین رخدادهایی ممکن است منجر شوند به درماندگی و ناامیدی عمیق.
از دست دادن خدمت
علت روحانی سوم که داود تشخیص میدهد، از دست دادن خدمت است. او زمانی را به یاد میآورد که در هدایت قوم بسوی عبادت نقشی فعال داشت و الآن این نقش را از دست داده است. وقتی ایمانداران خدمتی ندارند که به زندگیشان معنا ببخشد، ممکن است دچار دلسردی و یأس شوند. زمانی که شبانان احساس میکنند که اعضای کلیسایشان ایشان را بیاعتبار بهشمار میآورند و رهبریشان را رد میکنند، ممکن است دچار ناامیدی ویرانگری شوند.
علتی دیگر: گناه
بههنگام ارائه مشاوره به افراد افسرده، باید توجه داشته باشیم که گناه نیز میتواند علت آن باشد. در این مورد داود میفرماید: ”چونکه دست تو روز و شب بر من سنگین میبود. رطوبتم به خشکی تابستان مبدل گردید“ (مزمور ۳۲:۴). در چنین مواردی، اعتراف به گناه میتواند سبب آسودگی شود. خشم به دیگران و به خویشتن نیز میتواند عامل افسردگی باشد (افسسیان ۴:۲۶-۲۷). اگر بیاموزیم که با خشم مطابق کتابمقدس مواجه شویم و بهجای حمله به افراد، به مشکلات حمله کنیم، ممکن است آزادی شادیبخشی حاصل شود.
مشورت مسیح
در خاتمه، مناسب است به مشورت خداوند عیسی به افسردگان توجه کنیم (متی ۱۱:۲۸-۳۰). او گرانباران و زحمتکشان را دعوت میکند تا دو کار انجام دهند.
”بیایید نزد من“
نخست، باید ”نزد او بیاییم“. افسردگی تهدید میکند که ما را از عیسی دور سازد، اما باید نزد او بیاییم و همه زحمات خود را به او بازگو کنیم. اگر شخص افسرده قادر به دعا کردن نیست، شما با ایشان و برای ایشان دعا کنید. همیشه این وسوسه وجود دارد که بکوشیم از افراد افسرده دوری کنیم، اما اجازه ندهید منفینگری ایشان باعث دوری شما را از آنان گردد. اگر در کنار ایشان بمانید، محبت خود را به آنان نشان دادهاید؛ این امر باعث دلگرمی ایشان میشود و احساس حضور روحالقدس را در آنان ایجاد میکند.
”یوغ مرا بر خود گیرید“
دوم، خداوند عیسی میفرماید: ”یوغ مرا بر خود گیرید… و در نفوس خود آرامی خواهید یافت.“ مقصود خداوند عیسی این است اگر شروع کنیم به اطاعت از او، کارهای درست را انجام خواهیم داد، و وقتی کار درست را انجام دادیم، احساس آسودگی خواهیم کرد. افراد افسرده اغلب اسیر احساسات خود هستند، اما عیسی میفرماید که راه رهایی از افسردگی، اطاعت از او و خدمت به دیگران است. این گامی است بسیار ساده. از یاد نبریم که همیشه امید هست؛ هیچ تاریکی آنقدر تاریک نیست که نور مسیح نتواند آن را روش سازد.