(قسمت اول)
خوشحالیم به اطلاع برسانیم که از این شماره به بررسی سلسله دروس “رمز ازدواج موفق” که توسط کشیش ادوارد هوسپیانمهر تدریس شده است، خواهیم پرداخت. کشیش ادوارد سالها در زمینه موضوع ازدواج تحقیق و مطالعه کردهاند، و تابهحال درسهای بسیار مفید و عملی هم برای زوجها و هم برای افراد مجرد ارائه دادهاند. متأسفانه در این سلسله مقالات بهدلیل کمبود جا و گستردگی حجم دروس ناچاریم تنها خلاصهای از مطالب را در اختیارتان بگذاریم.
در ابتدا به بررسی اهمیتی که ازدواج و خانواده در مسیحیت دارد، میپردازیم:
۱- خدا مؤسس و بانی خانواده است
در همان ابتدای خلقت میبینیم که خدا زن و مرد را برای یکدیگر میآفریند و میگوید خوب نیست انسان تنها زندگی کند (پیدایش ۲:۱۸؛ امثال ۱۸:۲۲).
۲- ازدواج در عهدجدید “سِرّی عظیم” معرفی شده است
ازدواج مسیحی به پیوند مسیح (داماد) و کلیسا (عروس) تشبیه شده است (افسسیان ۵:۲۲-۳۴).
۳- تشکیل خانواده به منزلۀ تأسیس یک کلیسای کوچک است
تا سال ۳۰۰ میلاد، کلیسا بهصورت ساختمان وجود نداشت و ایمانداران در خانهها دور هم جمع میشدند و ارتباط صمیمی و بسیار مستحکمی بینشان برقرار بود (کولسیان ۴:۱۵، فیلیمون ۲). بهجرأت میتوان گفت که درخشانترین دوران مسیحیت در همان زمان بود. بنابراین امروز نیز هر خانه و خانوادهای که تشکیل شود میتواند در حکم یک کلیسا باشد.
۴- خانواده مناسبترین مکان برای شهادت مسیحی است
«اگر کسی در پی تأمین معاش خویشان و بخصوص خانواده خود نباشد، منکر ایمان است و پستتر از بیایمان» (اول تیموتائوس ۵:۸). در این قسمت میبینیم که خانواده چقدر اهمیت دارد.
در همان آغاز کارِ کلیسا میبینیم دستور این است که بشارت پیام انجیل را باید نخست از محل سکونت خود شروع کرد: «اما چون روحالقدس بر شما آید، قدرت خواهید یافت و در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا دورترین نقاط جهان، شاهدان من خواهید بود» (اعمال ۱:۸). اگر کسی نتواند در کانون خانواده نمونه یک مسیحی واقعی باشد، در هیچ جای دیگر نیز نمیتواند چهره مسیح را منعکس سازد.
همانطور که در اول تیموتائوس ۳:۴ و ۵ میخوانیم خادمین خدا باید خانواده را در رتبه اول قرار دهند زیرا «اگر کسی نداند چگونه خانواده خویش را اداره کند، چگونه میتواند کلیسای خدا را مراقبت نماید؟»
۵- خانواده مناسبترین مکان برای تکمیل شخصیت فرد است
کانون خانواده بهترین مکان برای یادگیری است. اما در محیط خانواده چه چیزهایی یاد میگیریم؟ خیلی چیزها! اخلاق نیک، نظم، محبت، فروتنی، احترام، مشورت، همکاری و بسیاری دیگر از صفات نیکو را که در زندگی اجتماعی بدان نیاز داریم، میتوان در کانون خانواده آموخت.
از قدیم گفتهاند که در پشت سر هر مرد موفق، یک زن موفق ایستاده و برعکس. در کلام خدا هم میخوانیم که: «شوهر بیایمان بهواسطه همسرش تقدیس میشود و زن بیایمان بهواسطۀ شوهرش. در غیر این صورت، فرزندان شما ناپاک میبودند؛ اما چنین نیست، بلکه آنان مقدسند» (اول قرنتیان ۷:۱۴). من در زندگی شخصیِ خودم خیلی به همسرم مدیون بودم و هستم. قبل از ازدواج، از یکی از اساتیدم شنیدم که: «شما نصف آدم هستید!» این گفتۀ او در آن موقع خیلی به من برخورد. ولی بعد از ازدواج به منظور او پی بردم. زن و مرد درست مثل دروازههای دوران قدیم هستند. تا وقتی ازدواج نکردهاید مثل این است که تنها نیمی از دروازه وجود دارد و یک طرفِ آن همیشه باز است.
۶- در ازدواج مسیحی یک نسل مبارک میشود
اولین دستور خدا به آدم و حوا، تولیدمثل بود: «… ایشان را نر و ماده آفرید. و خدا ایشان را برکت داد و بدیشان گفت: “بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید…”» (پیدایش ۱:۲۷ و ۲۸). وقتی زن و مرد با هم ازدواج میکنند یک نسل از آنها بهوجود میآید و این ادامه مییابد. مزمور ۱۲۷:۳ در مورد نسلی صحبت میکند که از جانب خدا برکت هستند. در عهدعتیق میخوانیم که وقتی خدا به کسی برکت میداد و با او عهدی میبست، آن عهد و برکت شامل حالِ نسل او هم میشد. به همین جهت خیلی مهم است که از همان ابتدا از خداوند بخواهیم سرِ خانه ما باشد و خانه و خانواده خود را به او تقدیم کنیم.
۷- خداوند در دعای متحد به ما اقتدار بخشیده است
در کتاب جامعه ۴:۹-۱۲ میخوانیم: «دو از یک بهترند چونکه ایشان را از مشقتشان اجرت نیکو میباشد؛ زیرا اگر بیفتند، یکی از آنها رفیق خود را خواهد برخیزانید. لکن وای بر آن یکی که چون بیفتد دیگری نباشد که او را برخیزاند. و اگر دو نفر نیز بخوابند، گرم خواهند شد اما یک نفر چگونه گرم شود. و اگر کسی بر یکی از ایشان حمله آورد، هر دو با او مقاومت خواهند نمود. و ریسمان سهلا بهزودی گسیخته نمیشود.» در بحرانهای زندگی خیلی مهم است که دو نفر باشیم، زیرا بهتر خواهیم توانست در برابر چنین بحرانهایی مقاومت کنیم. همچنین در کلام خدا میخوانیم «زیرا جایی که دو یا سه نفر بهنام من جمع شوند، من آنجا در میان ایشان حاضرم» (متی ۱۸:۲۰).
من و همسر اولم آناهید هر بار بر سر مسألهای با هم متحد میشدیم و با یکدلی برای آن دعا میکردیم، امکان نداشت جواب دعا نگیریم. البته در مورد بیماری آناهید، مشیت و اراده الهی چنین بود که ایشان در همان وضعیت نزد خداوند برود. اما در همان دوران، ما بهطور خاص برای دو موضوع خانوادگی با هم متحد شده بودیم و دعا میکردیم، و خداوند به هر دوی آنها جواب داد.
۸- بین کیفیت روابط خانوادگی و چگونگی ارتباط ما با خدا ارتباط مستقیم وجود دارد
اگر زن و شوهر با هم رابطه خوبی نداشته باشند، با خدا نیز نمیتوانند رابطۀ صحیحی ایجاد کنند. رابطهای که ما با خانواده خود داریم مَحَکی است از رابطه ما با خدا. ارتباط خانوادگی حتی از دعا هم مهمتر است، چون اگر با همدیگر رابطه خوبی نداشته باشیم دعاهایمان نیز بیثمر خواهد بود: «به همینسان، شما نیز ای شوهران، در زندگی با همسرانتان با ملاحظه باشید و با آنان چون جنس ظریفتر با احترام رفتار کنید، چرا که همپای شما وارث هدیۀ سخاوتمندانه حیاتند، مبادا دعاهایتان مستجاب نشود» (اول پطرس ۳:۷).
۹- ازدواج مسیحی در این جهان دائمی و همیشگی است
«بنابراین، از آن پس دیگر دو نیستند بلکه یک تن میباشند. پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نسازد» (متی ۱۹:۶). ازدواج مسیحی دائمی است و زوجین باید تا زمانی که در قید حیات هستند به هم وفادار بمانند و در کنار هم زندگی کنند. همچنین میتوانید در این مورد به عبرانیان ۱۳:۴ نیز مراجعه کنید.
۱۰- ازدواج مسیحی بر تمام ابعاد و جنبههای زندگی تأثیر میگذارد
ازدواج موفق روی تمام جنبههای زندگی زن و شوهر تأثیر میگذارد، از جمله بر سلامت جسمانی، زندگی روحانی، زندگی اجتماعی، و حتی بر سرنوشت طرفین. کلام خدا میگوید: «و دریافتم که زنی که دلش دامها و تلهها است و دستهایش کمندها میباشد، چیزی تلختر از موت است…» (جامعه ۷:۲۶). نیز در این رابطه رجوع کنید به امثال ۱۹:۱۴.
۱۱- وعدههای خدا به خانواده مسیحی نشاندهنده اهمیت فوقالعاده ازدواج مسیحی است
در این رابطه میتوان به این وعدههای خدا اشاره کرد:
وعده نجات (اعمال ۱۶:۳۱؛ مزمور ۱۱۸:۱۵)
وعده حفاظت از بلا (مزمور ۹۱:۱۰)
وعده رفع احتیاجات (امثال ۳:۳۳؛ مزمور ۳۷:۲۵ و ۲۶)
وعده صلح و آرامش (اشعیا ۴۲:۱۸)
وعده برکت بر فرزندان (مزمور ۱۱۲:۱ و ۲؛ امثال ۱۴:۱۱ و خروج ۲۰:۶)
وعده پایداری خانه عادلان (امثال ۱۲:۷)
همانطور که میبینید، ازدواج پس از نجات مهمترین اصل در زندگی فرد ایماندار است. در ادامه این قسمت میخواهیم به مفاهیم و معانی ازدواج نگاهی بیندازیم:
ازدواج مسیحی از نظر قانونی عبارت است از پیمان و قراردادی رسمی و قانونی بین زن و شوهر که بر اساس آن زن و شوهر در چارچوب روابط زناشویی نسبت به یکدیگر احساس تعهد و مسئولیت میکنند. این پیمان با آگاهی و رضایت طرفین و بر مبنای آزادی کامل دو طرف در حضور خدا و کلیسا (که خانوادۀ مسیحیِ زوج مسیحی است) منعقد میشود.
واژۀ ازدواج در فرهنگ لغت بهمعنای جفت گرفتن و جفت شدن است. همچنین بهمعنی پیوند شدن و به هم آمیختن بکار رفته است. از دیدگاه کتابمقدس نیز ازدواج مسیحی “ترک کردن”، “به هم پیوستن” و “یک تن شدن” معنی شده است: «از این سبب مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، با زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند بود» (پیدایش ۲:۲۴).
نکاتِ فوق را در زیر به تفصیل مورد بررسی قرار خواهیم داد:
۱- ازدواج بهمعنای ترک خانوادۀ پدری و آغاز یک زندگی جدید و مستقل است (پیدایش ۳:۲۴؛ مزمور ۴۵:۱۰).
واژه ترک کردن اشاره به استقلال زن و مرد دارد. خداوند به هر یک از آنها این حق را داده که شخصاً و بهطور مستقل برای زندگی خود فکر کنند و در تصمیمگیریهایشان آزاد باشند. زمان تولد و مرگ در دست انسان نیست، اما خدا این حق را به ما داده که تاریخ ازدواجمان را خودمان مشخص کنیم. بریده شدن ناف نوزاد در این رابطه مثال خوبیاست: تا زمانی که ناف بریده نشود، نوزاد قادر به داشتنِ حیاتی مستقل نخواهد بود. به همین ترتیب هیچ ازدواجی نیز نمیتواند بهطور صحیح رشد کند مگر آنکه نخست اصلِ اول یعنی جدایی از پدر و مادر آنگونه که کتابمقدس میگوید، عملی شود. البته منظور این نیست که زوج مسیحی بهطور کلی با والدین خود قطعرابطه کنند یا به آنها بیاحترامی نمایند، بلکه برعکس، چنین احترام و محبتی پس از ازدواج باید بیشتر هم بشود و منظور این است که هر یک از زوجها خانواده خود را ترک کند تا بهاتفاق هم بتوانند خانواده مستقلی تشکیل دهند. والدین زوج جدید چنانچه نگران زندگی فرزندانشان هستند باید متوجه باشند که بهترین روش کمک به آنها، انتقال تجربیات و مشورت دادن به آنهاست، نه اینکه بخواهند در زندگی فرزندانشان دخالت کنند.
۲- ازدواج بهمعنای پیوند زن و شوهر بر اساس عشق و محبتِ خدادادی است. مفهوم اساسی ازدواج، مشارکت در محبت است (پیدایش ۲:۲۴ و مرقس ۱۰:۹).
افعال ترک کردن و به هم پیوستن لازم و ملزوم یکدیگر هستند. واژه چسبیدن در زبان عبری همیشه بهمعنای چسبیدن به چیزی یا کسی است. اگر دو برگۀ کاغذ را با چسب به هم بچسبانید دیگر نمیتوانید آنها را به همان شکل اولیه از هم جدا کنید، بلکه نتیجه جدایی، پاره شدن دو برگه کاغذ خواهد بود. چسبی که زن و شوهر را بههنگام ازدواج به هم پیوند میزند، عشق است. اگر بخواهیم زن و شوهری را که با عشق به هم پوستهاند از هم جدا کنیم، در واقع به هر دو ضربه زدهایم. خدا از طلاق متنفر است و همانطور که در بالا نیز اشاره شد، آنچه را که خدا میپیوندد انسان نمیتواند جدا سازد.
۳- ازدواج بهمعنای یک تن شدن زن و شوهر برای زندگی مشترک است، اما این دو در عین یکی شدن، فردیت و استقلال خود را حفظ میکنند (پیدایش ۲:۲۴ و ملاکی ۲:۱۵).
ازدواج بهمعنای آمیزش دو جنس مخالف است که بهصورت یک انسان واحد در میآیند. دو شخصیت متفاوت، از دو خانواده متفاوت و با دو طرز فکر متفاوت، در ازدواج مسیحی یکی میشوند. اما این بدین معنا نیست که آنها هویت خود را از دست میدهند. اتحاد به معنی همشکل یا عین هم شدن نیست، بلکه زیبایی اتحاد در همان متفاوت بودنِ طرفین است. اتحاد بهمعنای تکمیل کردن همدیگر است. بهعنوان مثال وقتی من با همسرم ازدواج کردم، من ۵۰ درصد از شخصیت خودم را به او دادم و او نیز به همین ترتیب ۵۰ درصد از خودش را به من داد. پس من هنوز ۵۰ درصد از شخصیت خودم را نگه داشته بودم. قرار نیست که زن و شوهر در همه قسمتها شبیه شوند. باید زن و شوهر به این تفاهم برسند که در قسمتهایی که با هم متفاوت هستند همدیگر را درک کنند، به یکدیگر احترام بگذارند و همدیگر را به همان شکل که هستند بپذیرند. فرض کنید زن و شوهر هر دو پُر حرف باشند! در این صورت هیچکدام به حرف دیگری گوش نخواهد داد. یا فرض کنید هر دو افرادی عصبانی باشند. خانه چنین زوجی بیشتر به میدان جنگ شباهت خواهد داشت! یا اینکه هر دو افرادی بیخیال باشند. در آنصورت زندگیشان متلاشی خواهد شد.
بنابراین زن و شوهر گرچه هر کدام شخصیت خود را حفظ میکنند، اما در عین حال یک تن میشوند. در واقع عمیقترین راز ازدواج همین یک تن شدنِ آنهاست. و البته همانطور که قبلاً اشاره شد، تنها کسانی میتوانند بهراستی یک تن شوند که عمل ترک کردن و جدا شدن را انجام داده باشند. ازدواج موفق مسیحی را میتوان بهصورت چنین معادلهای نشان داد:
ترک نمودن= انتخاب و استقلال زوجین
پیوستن= عشق و محبت زوجین
یک تن شدن= اتحاد و یکدلی زوجین
در اینجا جا دارد معنای یکی شدن را قدری برای خوانندگان عزیز توضیح دهم:
زن و شوهر در چه چیزهایی یک میشوند؟
الف- در جسم یک تن میشوند. بهعبارت دیگر، ارتباط جنسیای که با هم دارند کاملاً پاک و مقدس است. جسم هر یک از زوجین از آن پس تنها به همسر او تعلق دارد، بنابراین زناکاری و خیانت در چنین رابطهای منع شده است و گناه محسوب میشود.
ب- از لحاظ روحانی یک میشوند. یعنی در اعتقادات و ایمانشان شریک هستند و متحداً هر دو با هم خدای زنده را میپرستند.
ج- در عواطف و احساسات با هم یکی میشوند. زن و شوهر مسیحی از این پس در غم و شادی، و پیروزی و شکستهای یکدیگر شریک خواهند بود.
د- در معنویات یک میشوند. منظور شراکت در چیزهای نهفته و درونی یکدیگر است. مانند اعتقادات شخصی، نحوه تفکر، فرهنگ و هنر، تصمیمگیری و اهداف زندگی. اگر زن و شوهر با هم یک تن باشند در کارها به همدیگر کمک خواهند کرد و پیشرفت یکی باعث افتخار دیگری خواهد بود.
ه- در مسائل قومی و فرهنگی با هم یکی میشوند. ممکن است زن و مرد از دو قوم و ملت متفاوت باشند. در این صورت باید هر دو، فرهنگ و رسوم یکدیگر را بپذیرند و به یکدیگر احترام بگذارند.
و- در مادیات یکی میشوند. در ازدواج مسیحی حساب بانکی پنهانی و صندوق مخفی معنی ندارد. زن و شوهر مسیحی در تمام درآمدها و هزینههای زندگی با هم شریک هستند و داراییهایشان متعلق به هر دو است.
۴- ازدواج رابطهای است صمیمانه که بر درک و تفاهم متقابل زوجین مبتنی است. این ارتباط بینظیر و گسترده، کلیۀ جنبههای روحی- جسمی- روانی- فکری- عاطفی- معنوی- اقتصادی و اجتماعی زوجین را تحتالشعاع قرار میدهد (مرقس ۱۰:۸).
هیچ عهد و پیمان دیگری نیست که مستلزم چنین ارتباط عمیق و همهجانبهای باشد. حتی سلیمان با تمام علم و حکمتی که داشت اعتراف میکند که در دنیا از چهار چیز نتوانسته است سر در آورد، که معمای عشق یکی از آنها است. اینکه چطور دو نفر با خصوصیات جسمی و فکری و رفتاری متفاوت با هم آشنا میشوند و چنان رابطه صمیمانهای بینشان ایجاد میشود که هیچ چیز نمیتواند میانشان جدایی بیفکند.
و اما در چارچوبِ چنین رابطهای، زوجین باید بدانند که هیچ کدام از آنها حق ندارد با کس دیگری بیشتر از همسر خود احساس نزدیکی و صمیمیت داشته باشد. سایر دوستان و آشنایانتان هر قدر هم که به شما نزدیک باشند، همیشه باید در وهله نخست با همسرتان صمیمانهترین رابطه را داشته باشید.
امیدواریم این مقاله شروع جدیدی در زندگی مشترک شما باشد. در شماره آینده، نقش مرد و زن در زندگی زناشویی را بهطور مفصل مورد بررسی قرار خواهیم داد.
کشیش ادوارد هوسپیانمهر