مخالفان ادعا می کنند چهار انجیل نه فقط با یکدیگر در تضاد هستند، بلکه شواهد تاریخی نیز گزارش های اناجیل را تایید نمی کند! آیا چنین ادعایی درست است؟
چهار انجیل گزارش می دهند:
یک. مسیح در قرن اول میلادی در سرزمین اسرائیل ظهور کرد.
دو. او ادعای خدایی کرد و ملکوت خدا را بشارت داد.
سه. عده ای شاگرد و پیرو او شدند.
چهار. او در حضور مردم معجزاتی را انجام داد.
پنج. رهبران مذهبی یهود بر علیه عیسی بودند و او را به کفرگویی متهم کردند.
شش. در زمان پیلاطس (فرماندار رومی در اورشلیم) محاکمه شد.
هفت. مصلوب شد.
شش. روز سوم زنده شد.
هفت. به آسمان صعود کرد.
شواهد تاریخی
حتی اگر نوشته های عهد جدید را در دست نداشتیم، می توانستیم از آثار غیر مسیحی نظیر تلمود (روایات یهودیان) و نوشته های مورخین یهودی، یونانی و رومی مانند یوسفوس، تاسیتوس، پلینی، فلاویوس، تالوس، لوسیان، فلگون… نتیجه بگیریم:
یک. عیسی یک معلم یهودی بود.
دو. بسیاری مشاهده کرده اند که مسیح معجزات شفا، زنده کردن مردگان و اخراج ارواح پلید را انجام داده است.
سه. او از سوی رهبران یهود رد شد.
چهار. در دوره پنطیوس پیلاطس یعنی زمانی که امپراطور روم طیبریوس بود، مسیح مصلوب شد.
پنج. او از مردگان زنده شد. پیروان او در امپراطوری روم پراکنده شده اند.
شش. در قرن اول میلادی، مردم از همه اقشار شهر و روستا، زن و مرد، برده و آزاد، مسیح را همچون خدا پرستش می کردند.
این شواهد موجود در موزه ها، نشان می دهد عیسی واقعا در میان انسان ها زیست و کارهای خارق العاده به ظهور رساند.
روایات چهار انجیل افسانه نیست، بلکه زندگی واقعی را گزارش می کنند.
یک. اگر اناجیل را با نگرش ادبی بررسی کنیم، درمی یابیم که چهار انجیل متعلق به سبک “داستان واقع گرا” است. اما مخالفان می پرسند که معجزات باورکردنی نیستند، چگونه اناجیل در چارچوب سبک واقع گرایی قرار می گیرد؟
الف. باید بدانیم که مورخین غیر مسیحی قرن اول میلادی، معجزات مسیح را تایید کردند.
ب. مخالفان کتاب مقدس به اولین پیش فرض تئوری تکامل ایمان دارند که می گوید مواد بی جان به مواد جاندار تبدیل شدند، یعنی تولید آنی، خودجوش و تصادفی صورت گرفت و بدین ترتیب عالم هستی شکل گرفت. بنابراین چرا آنان معجزه را توهم می دانند و معتقدند غیر قابل باور است؟
ج. کسانی که وجود خدا را انکار می کنند، معجزه را دروغ می پندارند، اما وقتی با ترس و لرز در امتحان موفق می شوند، می گویند:”معجزه بود!” یا اگر با هواپیمایی که نقص فنی دارد از یک شهر به شهر دیگر برسند، می گویند:”معجزه بود!” آن ها در زندگی خود اتفاقاتی را به یاد می آورند که از خطر مرگ حتمی یا دردسر و مخمصه رهانیده است. این گونه اتفاقات را “شانس” می نامند. اما در واقع محبت خداوند باعث نجات و رهایی آن ها بوده است.
دو. اناجیل نقاط ضعف شاگردان مسیح را ذکر کرده است. اگر گزارش ها افسانه بود، هرگز به نقاط ضعف شاگردان اشاره نمی گردید. برای مثال، مسیح از شاگردانش پرسید:”چرا اینقدر ترسیده بودید؟ آیا هنوز ایمان ندارید؟” (مرقس فصل ۴ آیه ۴۰). مسیح به پطرس گفت:”تو با دید انسانی نگاه می کنی و نه با دید خدایی” (مرقس فصل ۸ آیه ۳۳).
مسیح دید که سه شاگرد به جای دعا در خواب هستند. از آن ها پرسید:”خواب هستید؟ حتی نتوانستید یک ساعت با من بیدار بمانید؟” (مرقس فصل ۱۴ آیه ۳۷). پطرس ترسید و انکار کرد که شاگرد مسیح است (مرقس فصل ۱۴ آیات ۶۶- ۷۲).
این مثال ها نشان می دهند که گزارش اناجیل واقع گرا است و ایمانداران مسیحی باید فقط به خدا اتکاء و اعتماد کنند.
سوم. اناجیل نگرش انسانی مردم را در مورد عیسی روایت کرده اند: عیسی به دلیل مشغله زیاد، فرصت غذا خوردن نداشت. نزدیکانش فکر کردند که او عقلش را از دست داده است. بنابراین تصمیم گرفتند او را به خانه ببرند! (مرقس فصل ۳ آیات ۲۰- ۲۱).
مسیح نتوانست در شهر ناصره معجزه بزرگی کند، زیرا مردم به او ایمان نداشتند (مرقس فصل ۶ آیه ۵). اضطراب و پریشانی عمیقی بر مسیح مستولی شد (مرقس فصل ۱۴ آیات ۳۳- ۳۴).
چهارم. اناجیل شامل گزارش های زیادی از شاهدان عینی است: مسیح به مردم فرمود روی چمن ها بنشینند (مرقس فصل ۶ آیه ۳۹). مسیح به شاگردانش گفت:”شخصی را خواهید دید که به طرف شما می آید. او یک کوزه آب هم در دست دارد. به دنبال او بروید” (مرقس فصل ۱۴ آیه ۳).
جوانی چادری بر خود انداخته بود. وقتی سعی کردند او را دستگیر کنند، چادر را در دست آن ها رها کرد و پا به فرار گذاشت (مرقس فصل ۱۴ آیات ۵۱- ۵۲).
سربازان در راه به شخصی برخوردند که نام او “شمعون” اهل قیروان بود و پدر اسکندر و روفس بود” (مرقس فصل ۱۵ آیه ۲۱). این مثال ها نقل قول شاهدان عینی است.
پنج. نام شاگردان مسیح از اسامی رایج در سرزمین اسرائیل بود.
شش. اسامی مکان ها و شهرهای مذکور در اناجیل توسط باستان شناسان و نقشه های جغرافیای تایید شده است.
نویسنده مقاله: مهران پورپشنگ